گروه علمی- تخصصی مطالعات زنان انجمن جامعهشناسی ایران که در سال تحصیلی 86-87 موضوع "خانواده و ازدواج" را به عنوان محور اصلی سخنرانیها و میزگردهای خود انتخاب کرده، طی جلساتی که در این زمینه داشته، به بررسی موقعیت زنان در خانواده از ابعاد مختلف پرداخته است. این گروه در نشستی که در همین راستا در اول بهمن ماه سال 86 برگزار کرد، ابعاد اجتماعی مساله مادری را مورد بررسی قرار داد. در این نشست، ابتدا شیرین احمدنیا سخنرانی خود را با عنوان "مادری از منظر جامعهشناسی سلامت" ارائه داد و در ادامه پروانه زاهدیفر موضوعی را با عنوان "بررسی اثرات اجتماعی مادری بر زنان" به بحث گذاشت. گزارشی از این نشست را در زیر میخوانید.
مادری از منظر جامعه شناسی سلامت
در بخش نخست میزگرد گروه مطالعات زنان، دکتر شیرین احمدنیا عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، مساله مادری را از منظر جامعهشناسی سلامت مورد بررسی قرار داد. او در بحث خود، با بیان اهمیت اجتماعی فرهنگی مفهوم مادری، زمینههای پیوند مستقیم این نقش اجتماعی را با سلامت زنان مورد تحلیل قرار داد و همچنین با اشاره به آمار و ارقام جهانی در مورد تبعات بهداشتی باروری برای زنان، بر لزوم پیگیری تاثیرات عوامل اجتماعی و فرهنگی بر سلامت این قشر از جامعه تاکید کرد.
وی در آغاز سخنان خود، با بیان این نکته که برخلاف تصور رایج در سطح عام، "مادری فقط یک پدیده زیست شناختی نیست"، گفت: تولید مثل انسانی فرایندی پیچیده بوده و با ترکیبی از عوامل اجتماعی، محیطی و بیولوژیک تعیین میشود و بر این اساس، باروری و تولید مثل با مجموعه پیچیدهای از سازمانهای اجتماعی، باورها، هنجارها و شعائر احاطه شده که در فرهنگهای مختلف اشکال متنوعی به خود میگیرد و در قالب سیاست، اقتصاد، حقوق، مذهب وخویشاوندی متجلی میشود.
احمدنیا افزود: در بسیاری از فرهنگها و از جمله ایران، "مادری" ارزش مثبت و نقش تقدیس شدهای دارد و حول این مفهوم که به نوعی بر ساخته یا سازه اجتماعی است، انتظاراتی شکل میگیرد و تعهدات و وظایف و ویژگیهایی تعریف میشود. چنانکه به طور کلی، تحت نظام پدرسالاری، مادری موقعیتی قدرتمند، پر رمز و راز و اسطورهای تلقی شده و از آنجا که تنها زنان به این جایگاه دست مییابند، از تمامی آنها انتظار میرود مشتاق دستیابی به آن باشند. این در حالی است که زنان در زندگی واقعی، به دشواری میتوانند با چنین امیدها و آرزوهایی هماهنگ شوند.
وی در ادامه با اشاره به نظریات اَن اوکلی که بحث «توهم زدایی» در مورد مادری را مطرح میکند؛ گفت: این جامعهشناس انگلیسی معتقد است با اینکه ازدواج و مادری به صورت بالقوه به عنوان فراهم کننده بیشترین رضایت از زندگی برای زنان تلقی میشوند، تا حدودی در بردارنده نارضایتی و سرخوردگی نیز هستند. چنانکه زنان قبل از اینکه مادر شوند، تصویر رمانتیکی از مادری در سر میپرورانند و حتی مایلند تعداد فرزندان بیشتری داشته باشند؛ اما پس از اولین تجربه این مساله تغییر میکند.
بنابر گفته احمدنیا، با وجود آنکه مادری یکی از اساسیترین جنبههای زندگی بیشتر زنان در سراسر جهان است، اما نشانههایی دال بردر حال تغییر بودن رابطة آن با زنانگی وجود دارد؛ چنانکه تحولات جمعیتشناختی اخیر نشان میدهند که مادری، به تنهایی الگوی زندگی زنان را دیکته نکرده و حتی نسبت به گذشته، چندان برای آنها، گزینه مطلوب و خواستنیای به حساب نمیآید.
وی همچنین خاطرنشان کرد که بنا بر اعتقاد برخی صاحبنظران، در شرایط شهرت و محبوبیت عمومی مادری به عنوان یک نهاد اجتماعی، برای زنانی که فریفته اسطورههای مربوط به این نقش شدهاند، شکست در دستیابی به آن موقعیت تصور شده غالباً به صورت یک شوک در میآید و زنانی که فرزندی ندارند، گرفتار محدودیتها و تناقضاتی شده وبه عنوان زنان شکست خورده یا زنانی عاری از زنانگی تلقی میشوند.
این جامعهشناس حوزه پزشکی و سلامت در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به مداخلات اخیر پزشکان در تولید مثل انسانی، تحت عناوین "جلوگیری از بارداری"، "گسترش خدمات زایمان به دوران بارداری"، "اداره امور پیش از زایمان و زایمان" و "دگرگونی در شیوه آبستنی"؛ تاثیر پیچیدگی تکنولوژیهای تولید نسل بر مسائل اجتماعی و معماهای بسیار موجود در آنهارا مورد توجه قرار داد و از پیدایش معضلات و دشواریهای قانونی پیچیده در مورد تعریف مادری، به عنوان یکی از مهمترین نمونهها در این راستا نام برد.
وی در ادامه به مشکلات ناباروری، مسأله پیشگیری از باروری، بهداشت و مخاطرات دوران باروری و مشکلات مرتبط با دوران بارداری و زایمان اشاره کرد و در مورد هر یک از آنها آمار و ارقام مستندی را ارائه داد.
دکتر احمدنیا در بخش پایانی سخنان خود، تاکید کرد که میتوان برای زن هویتی فارغ از قابلیت و ویژگی تولید مثلی او که بنابر طبیعت بر عهدهاش قرار گرفته، در نظر آورد و فراموش نکرد که زن نیز در درجة اول انسانی با همة قابلیتها و ظرفیتهای رشد است. او همچنین یادآور شد:امروزه در بسیاری از کشورهای توسعه یافته، شاهد تضعیف ایده یا پیش فرض "زن مساوی با مادر" هستیم و این امر بر بسیاری از شئون زندگی زنان از قبیل تحصیل، اشتغال و فعالیتهای فرهنگی هنری، سیاسی و اجتماعی تاثیر گذاشته است. از سوی دیگر، در جوامعی که دیدگاه مرد سالارانه غلبه دارد، عدم حضور یا ضعف مشارکت زنان در عرصة عمومی، با اولویت قائل شدن یا اهمیت و قداست دادن به نقش مادری ایشان توجیه میشود. در نتیجه مسیر پیش روی زنان در جریان هویتیابی و جامعهپذیری آنها در جهت تصویر ایدهآل همسری و نهایتاً مادری هدف گذاری میشود.
وی افزود: هنگامی که ازدواج و همسرگزینی به عنوان هدف عمده و اصلی مطرح میشود، بیشترین تلاش و تکاپوی دختران متوجه دست یافتن به ویژگیهایی خواهد شد که آنها را در کسب این منظور یاری میرساند و با توجه به اینکه معیارهای همسرگزینی در جامعه ایران نیز غالباً معیارهایی مادی و ظاهری است، دختران از سویی با فشارهای روانی ناشی از نگرانی از وضعیت تاخیر در ازدواج روبرویند و از سوی دیگر در جریان این تلاش تحمیلی، با متوسل شدن به ابزارهای فرضی کسب موفقیت نظیر جراحی زیبایی پلاستیک، انواع لوازم آرایش صورت و مو، تاتو، رژیمهای لاغری نامناسب، خود را آگاهانه و ناآگاهانه در معرض انواع خطرات و آسیبهای جسمانی و روانی قرار میدهند.
احمدنیا در خاتمه خاطرنشان کرد که زنان با دنبال کردن مسیر دستیابی به مقام همسری و مادری، و در نتیجه کسب وجهه و تائید اجتماعی، از یکسو از پیگیری اهداف دیگر مانند پرورش قوای ذهنی و رشد مسئولیتپذیری اجتماعی و مشارکت اقتصادی بازمیمانند و از سوی دیگر چنانچه در جریان پیگیری هدف مورد نظر خود با شکستها و ناتوانیهایی از قبیل مجرد ماندن، مطلقه شدن یا نازایی مواجه شوند؛ به شدت از نظر بهداشت روانی و جسمانی آسیب پذیر شده و خود را در جریان شکستی که تصور میکنند برایشان پدید آمده، سرزنش کرده و مقصر تلقی میکنند.
بررسی اثرات اجتماعی مادری بر زنان
در ادامه این نشست، پروانه زاهدیفر از اعضای گروه مطالعات زنان انجمن، سخنرانی خود را با عنوان "بررسی اثرات اجتماعی مادری بر زنان" ارائه داد. او در بحث خود، ابتدا با تاکید بر مفهوم فرهنگی- اجتماعی مادری و دیدگاههای مرتبط با آن، در پارادایمهای جامعهشناختی، روانشناختی و فمینیستی، به ارائه یافتههای پژوهش خود در این زمینه پرداخت.
وی نیز در توضیحات خود در مورد مفهوم مادری، بر تقابلهای دوگانه مطرح در این مفهوم تاکید کرد و گفت: گرچه این مفهوم در فرهنگ و ادبیات بسیار لطیف و دلپذیر است، اما در واقعیت بسیار سخت و طاقتفرسا بوده و در عین حال، امری صرفاً بیولوژیکی و طبیعی شناخته میشود. در واقع، در بسیاری از علوم تاکید بر این است که مادری با زنی شکل میگیرد که دارای قدرت باروری است، زایندگی دارد، تولید میکند، شیر میدهد، مراقبت میکند، ایثار میکند واز خود میگذرد تا محصولش بزرگ شود؛ چنانکه در جامعهشناسی نیز مادری به دلیل ویژگیهای خاص بیولوژیکی آن، مسألهای صرفاً زنانه شناخته شده است. به عنوان مثال، در جامعهشناسی پارسونز زن موجودی صاحب غریزه پرورش دهندگی تلقی میشود که با ایفای نقش پر احساس مادری در خانه، نیازهای جسمی و روحی تمام اعضای خانواده به ویژه فرزندان را برطرف میسازد و همین امر ایجاب میکند که او در محیط خانه مانده و به این وظایف بپردازد. در روانشناسی نیز بر رابطه مادر و کودک و اهمیت نقش مراقبتکنندگی مادر در مقابل فرزندان تاکید شده و حتی او را ویتامین و پروتئین سلامت جسمانی و روانی کودک دانستهاند. علاوه بر این، در پزشکی، مسئولیت زایمان زودرس، وزن کم، تأخیر رشد، کوتاهی قد و سایر مسایل جسمانی کودک را بر عهده مادران گذاشته شده است.
زاهدیفر تصریح کرد: در نگرشی که مادری امری بیولوژیک و تنها ضامن بقای نسل خانواده و جامعه شناخته میشود، مادر فقطبه عنوان وسیلهای برای حفظ فرزندان و سایر اعضای خانواده خواهد بود.حال آنکه این دیدگاه نزد بسیاری از اندیشمندان اجتماعی به ویژه فمنیستها با مشکلات فراوانی روبرو است. به بیان دیگر، مواردی چون غریزی تلقی کردن نقش مادری، برقراری پیوند بیولوژیک بین توانایی باروری و نقش مراقبتکنندگی، نیاز غریزی و متقابل کودک و مادر بدون در نظر گرفتن امکان جایگزینی به جای آن که از جمله عناصر اصلی "اسطورة مادری"شناخته شدهاند، بر مرکز ثقل "بیولوژی به عنوان سرنوشت زنان"استوار بوده و بر این نکته تاکید دارند که زنان برای طبیعی و بهنجار بودن باید مادر باشند و برای مادر بودن باید کاملاً زنانه باشند و این امر از طریق جامعهپذیری و به طور مداوم تقویت میشود.
وی در بخش دیگری از سخنان خود، توضیح داد که در پژوهشی که با اتخاذ رویکردی زن محورانه و بر روی نمونهای معرف از زنان شهر تهران که به صورت خوشهای چند مرحلهای انتخاب شده بودند، انجام شده؛ با استفاده تلفیقی از روشهای کمی و کیفی، اثرات اجتماعی مادری بر این زنان مورد بررسی قرار گرفته است. به گفته او، طی این پژوهش عناصر اسطوره مادری به عنوان متغیر مستقلی در نظر گرفته شده تا تأثیر آنها بر متغیرهای وابستهای چون هویت جنسیتی، اولویت نقش مادری، حضور در عرصه عمومی و پایگاه اجتماعی مادران مورد بررسی قرار گیرند.
زاهدیفر در ادامه گفت: نتایج به دست آمده از این تحقیق حاکی از آن بود که میان این مجموعه عناصر رابطه قوی معناداری وجود دارد؛ به این معنی که احساس و شناخت زنان بارور و نابارور تحتالشعاع مستقیم و مثبت عناصر اسطوره مادری قرار میگیرد. علاوه بر این، آنچه که در تحقیقات قبلی در مورد زنان بارور و نابارور در مقایسه با یکدیگر به دست آمده،به خوبی با نتایج پژوهش حاضر همخوانی داشتهو مواردی مانند احساس از دست دادن رابطه با همسر، اختلال تصویر ذهنی، تصویر بدنی تحریف شده، اضطراب و نگرانی، از دست دادن حس تسلط نسبت به جسم و زندگی خود، عدم حمایت اطرافیان و احساس داغ و ننگ اجتماعی به دلیل تحت فشارهای اجتماعی قرار گرفتن، در مورد زنان نابارور و احساس خود بزرگبینی، کفایت خود، حس کامل بودن، افزایش عزت نفس و غرور و ... برای زنان بارور، در این تحقیق نیز تایید شدهاند.
وی سپس با اشاره به بررسی اولویت نقش مادری به عنوان متغیر وابسته دیگر این تحقیق در نسبت با نقشهای دیگر، گفت: در این پژوهش وظایف زن به سه دسته وظایف مربوط به حوزه خصوصی (وظایف خانگی)، وظایف مربوط به حوزه عمومی (شغل وتحصیل) و وظایف شخصی تقسیم و رابطه هر یک از آنها با نگرش مادری سنجیده شد که نتیجه آن اولویت بخشیدن به وظایف خانگی در مقابل سایر نقش ها و به حاشیه رانده شدن وظایف اجتماعی و شخصی بود که با نظریه افرادی مانند فریدان و اوکلی در این زمینه همخوانی داشت.
زاهدیفر افزود: حضور در عرصه عمومی به عنوان سومین متغیر وابسته پژوهش، عرصههای تحصیلی و شغلی برای زنان را شامل میشد که براساس یافتههایبه دست آمده، در این عرصهها زنها تحت تأثیر اسطوره مادری و آرمانی کردن ازدواج، همسری و مادری به تعارض نقشی میان نقشهای تحصیلی، شغلی و مادری دچار شده و با مشکلات ناشی از تعارض نقشی دست به گریبان هستند و برای کاهش مشکلات به راههایی نظیر کاهش زمان خواب و استراحت، تفریح، بهداشت و سلامتی فردی و تحمل سختیها و انجام همه امور با هم رو آوردهاند. علاوه بر این، در مورد پایگاه اجتماعی زنان در خانواده که آخرین متغیر وابسته این پژوهش بود و شامل دسترسی به سرمایه و داراییهای اقتصادی، قدرت، منزلت و اعتبار اجتماعی و فرهنگی میشد؛ نتایج نشان دادند که نگرش مادری با کاهش دسترسی زنان به سرمایه و دارایی اقتصادی و فرهنگی رابطه دارد.
وی در بخش نهایی سخنان خود، با اشاره به معناداری رابطه میان نگرش مادری و اثرات اجتماعی آن بر زنان،دو مساله اساسی در این زمینه را تحت عنوان "تضاد و دوگانگی میان اسطوره مادری و واقعیت" و "تأثیر متفاوت اسطوره مادری بر زنان طبقات مختلف" مورد تاکید قرار داد و در این باره گفت: با وجود آنکه مادری در فرهنگ جامعه ما نقشی بسیار ارزشمند تلقی شده و دختران در جریان جامعهپذیری با قابلیت و توانایی ارزشمند این نقش در رساندن آنها را به اوج زنانگی و کامل بودن آشنا میشوند؛ هر یک از آنها تنها پس از مادر شدن میتواند واقعیت سخت و طاقت فرسای این نقش آگاهی یافته و دوگانگی میان اسطوره و واقعیت مساله را متوجه شود و در این شرایط، این دوگانگی منجر به سرخوردگی آنها خواهد شد. در عین حال، در ادامه مسیر زندگی نیز تلاش بسیاری از آنها برای جای گرفتن در قالبهای از پیش تعیین شده"مادر خوب"، در کنار تقاضای اطرافیان برای گذشتن از اهداف خود برای صلاح خانواده و جامعه،فشارهای مضاعفی را برای مادران این جامعه فراهم میکند.
وی در عین حال تاکید کرد که در این پژوهش، متغیر طبقه عنوان یک متغیر اصلی نتایج را در مورد دستهای از زنان در مقابل دسته دیگر متفاوت ساخته و این امر حاکی از آن است که تنها عناصر فرهنگی نقش مادری را تعریف نکرده بلکه تعریف این نقش در گرو موقعیت و پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی افراد نیز قرار دارد. به تعبیر دیگر، در جوامعی که تضاد طبقاتی حاکم است، دسترسی طبقات به داراییهای اقتصادی، سازمانی، اعتبار اجتماعی و فرهنگی متفاوت شده و این تفاوت در امکانات، فرصتهای افراد از جمله زنان را متفاوت میسازد.