گروه علمی- تخصصی جامعه ‏شناسی مطالعات زنان انجمن جامعه‏ شناسی ایران در نشستی که در یازدهم دی ماه سال 85 برگزار شد، موضوع جنبش زنان را از زاویه‏ای دیگر مورد بررسی قرار داد. در این جلسه دکتر شهلا اعزازی عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی و مدیر گروه مطالعات زنان انجمن جامعه‏ شناسی ایران و شهلا لاهیجی مدیر انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، به سخنرانی پرداختند.
در بخش نخست این نشست، دکتر اعزازی با اشاره‏ای کوتاه به تاریخچه شکل‏گیری جامعه ‏شناسی و در پی آن مطالعه جنبش‏های اجتماعی گفت: جامعه‏ شناسی را علم سده‏ی نوزدهم می‏دانند. پیدایش آن هم زمان با شکل‏گیری انقلاب صنعتی، جوامع سرمایه‏داری و یا به تعبیری جامعه مدرن بوده است. تصور نظم طبیعی جهان ویژگی دانشمندان علوم طبیعی بود که باید به صورت علمی مورد بررسی قرار می‏گرفت. علم نوپای جامعه‏ شناسی که پا بر دوش فلسفه و علوم قبلی خود داشت، برای کار علمی باید از شیوه‏ی علوم طبیعی مبتنی بر عقلانیت و عینیت پیروی می‏کرد. در جامعه‏ی قرن نوزدهمی بود که مفاهیمی نظیر نظریات جهان شمول عقلانیت، هدفمند بودن و ... مطرح شدند. در این جوامع، گروه‏های مختلف مردم دست به فعالیت زدند اما در میان تمام جنبش‏ها، فقط یک جنبش با تفکر خاص قرن نوزدهمی حاکمیت عقلانیت و سازماندهی خاص هماهنگی داشت و آن جنبش کارگری بود که در آن، عملاً یک طبقه‏ی اجتماعی در مقابل طبقه‏ی دیگر قرار داشت و هدف خود را مبارزه با جامعه‏ی استثمارگر، انتقال قدرت از طبقه‏ای به طبقه‏ی دیگر، با سازمان‏دهی، رهبری و ایدئولوژی مشخص قرار داده بود.
وی افزود: این جنبش با تفکر عقلانی بسیار هماهنگی داشت و نظریه‏ها بر طبق آن شکل می‏گرفت. سال‏ها گذشت و جامعه‏ی مدرن به جامعه‏ای فرامدرن تبدیل شد. مهم‏ترین تأثیر ایده‏های فرامدرن، در نظر گرفتن تطور فرهنگ بود. در این راستا جنبش‏های جدیدی مطرح شدند. جنبش‏هایی که از نظر طبقاتی نامشخص بودند و حضور پررنگ طبقه‏ی متوسط در آنها دیده می‏شد. هدف این جنبش‏ها، خیر عمومی و درخواست آنها، جامعه‏ای با ویژگی‏های جذاب‏تر و بهتر بود. آنها به کسب قدرت توجهی نداشته و به تبع آن، دارای ساختار و رهبری غیرمتمرکز و درخواست‏های جهانی بوده و درعین حال می‏توانستند عقاید خود را در زندگی شخصی‏شان به کار گیرند.
دکتر اعزازی در ادامه یادآور شد: جامعه‏شناسی در دیدگاه کلان و در مطالعات خود فقط به مسائل مردان در حوزه‏ی عمومی توجه می‏کرد و آن مسائلی را که با دید عقلانیت، عینیت و هدفمند بودن ارتباط داشت، مورد بررسی قرار می‏داد. این امر یکی از دلایلی بود که اسباب به وجود آمدن رشته‏ی مطالعات زنان و دیدگاه فمینیستی را فراهم کرد.
وی ادامه داد: از سوی دیگر در ایران نیز جنبش زنان در دوران مشروطیت به دلیل عدم وجود سنخیت با وضعیت طبقاتی در آن تئوری‏ها نمی‏گنجید. همچنین متولیان جنبش زنان نیز معتقدند که فعالیت‏هایشان دیده نشده است. برای حل این مسائل، دو دیدگاه کلی وجود دارد؛ نخست جدایی‏طلبی که بر اساس آن، جامعه‏شناسی علمی مردانه است که ما زنان را نادیده می‏گیرد و به همین دلیل ما به سراغ مطالعات جامعه ‏شناختی زنان می‏رویم. معمولاً مهم‏ترین انتقاد به این دیدگاه، پیش‏بینی به وجود آمدن علمی در حاشیه است که کمتر مورد توجه قرار می‏گیرد. دیدگاه دیگر، بازسازی مفاهیم است؛ گفته می‏شود اگر جامعه‏ شناسی مسائل ما زنان را ندید، ما سعی کنیم بار دیگر نظریه‏ ها و تئوری‏های این علم را مرور کرده و آنها را مورد بازنگری و بازسازی قرار دهیم و هر چند که بر روی زنان تأکید می‏کنیم اما جامعه ‏شناسی با توجه به مسائل زنان و مردان را به وجود آوریم.
مروری بر فعالیت‏های زنان در دوران مشروعیت موضوع دیگری بود که توسط دکتر شهلا اعزازی مورد اشاره قرار گرفت. وی در این زمینه گفت: زنان دوران مشروطیت سه درخواست مشخص داشتند؛ آنها انجمن، نشریه و مدارس دخترانه می‏خواستند. 15 شهریور 1285 یعنی ماه یک بعد از انقلاب مشروطه زنان موفق شدند جلساتی هفتگی برای بررسی مسائل اجتماعی و فرهنگی برگزار کنند و این امر حاکی از آن است که آنها از پیش سازمان‏دهی مشخصی داشتند. تشکیل انجمن‏ ها و اتحادیه‏ های مختلف در کشور، در سال‏های بعد از آن، همچنین به وجود آمدن نشریات مختلف زنان، تأسیس مدارس دخترانه، با وجود همه دشواری‏ها نشان از کوشش زنان در آن دوره بود. آنها در دوره‏ای که تهران 250 هزار نفر جمعیت داشت و یک شهر پیشامدرن بود، به عنوان نویسنده، شاعر، معلم و ... مشغول به کار شدند. این زن‏ها افکار مدرن زیادی را وارد جامعه کردند. آنها راجع به بهداشت مادر و کودک، بهداشت عمومی، بهداشت شخصی، اهمیت ورزش، مبارزه با خرافات، درخواست از زنان به آموزش سواد به زنان دیگر و ... صحبت می‏کردند. آنها در تئاتر و سینما وارد شدند و در واقع، با فعالیت‏هایشان، خود را در مسائل سیاسی کشور بارز کردند.
این جامعه‏شناس تاکید کرد: به نظر من مردم در گروه‏ها و جوامع تاریخ خود را می‏سازند. تاریخ زنان ایران هنوز ساخته نشده است. چند کتاب محدود داریم که در این زمینه بحث می‏کند اما جالب اینجاست که تنها کتاب‏هایی که در عنوان خود، پسوند یا پیشوند "زنان" دارند، به مسائل زنان می‏پردازند. گویی زنان جدا از این جامعه هستند. حال اگر ما تلاشی برای ساختن تاریخ فعالیت‏های زنان نکنیم، عقب خواهیم ماند.
وی در پایان و در نتیجه‏گیری از سخنان خود صراحتا گفت: من فکر می‏کنم ما به جای آن که به دنبال اسم دیگری به جز "جنبش" برای فعالیت‏های زنان باشیم، بهتر است که تلاش کنیم نظریه‏های مربوطه در این زمینه را مورد بازنگری قرار دهیم.
شهلا لاهیجی سخنران دیگر این نشست بود. او بحث خود را با سوال در این باره که چرا شکی مبتنی بر "جنبش" بودن فعالیت‏های زنان و یا نبودن آن وجود دارد؛ آغاز کرد.
بنا بر نظر لاهیجی، در جامعه‏شناسی ما تا بحث می‏شود، مسأله طبقه به میان می‏آید و شاید بحث‏ها به این دلیل به نتیجه نمی‏رسد که ما مجبوریم خود را در قالب این فرض که آیا طبقه وجود داشته یا نداشته، بگنجانیم.
وی در عین حال گفت: ما از مردم و تاریخ خود هیچ نمی‏دانیم و اگر برخی مورخان یونانی و رومی در مورد ایران چیزی ننوشته بودند، هنوز هم هیچ در این باره نمی‏دانستیم. این بدان دلیل است که قلم به دستان ما همواره مزدوران حاکمیت بودند.
لاهیجی همچنین گفت: به نظر من، جنبش زنان در ایران جنبش نشد، به دلیل آن که با کار شروع نشد. ما دائم راجع به مقولات فرهنگی و سواد صحبت می‏کنیم اما کمتر بحثی از اقتصاد به میان می‏آوریم. این در حالی است که مبارزه بدون نگرش به مسائل اقتصادی، مبارزه‏ای برای خواص است. سواد دختران کاری را برای آنها به وجود نمی‏آورد. این در حالی است که در طول دوره‏های تاریخی، خیلی دردهای جامعه ما درد زنانه نبود. من معتقدم جامعه غرب جامعه‏ای مردم سالار است ولی در جامعه ایران هیچ‏کس به جز حاکمیت‏های خودکامه، سالار جامعه نبوده‏اند. در جامعه غربی در بسیاری از موارد موضوع جنگ در خانواده بر سر مقوله کار بود که در ایران این مساله چندان وجود نداشت.
وی در پایان با تاکید بر این‏که نباید کوشش‏های زنان را نادیده انگاشت؛ گفت: بررسی این موضوع که آیا فعالیت‏های زنان در ایران، جزیی از جنبش ملی و اجتماعی ما بوده و یا این جنبش به طور خاص، زنانه بوده است، تاحدی به آسیب‏شناسی این مساله کمک می‏کند.