تحقیق درباره ”ذهنیت جوانان ایرانی“ پژوهشی جامعهشناسانه است که امیر نیکپی و فرهاد خسرو خاور در فاصله زمانی مهر 1380 تا خرداد 1382 در کشور انجام دادهاند.
دکتر نیکپی تحصیلات عالیه خود را در فرانسه در رشته جامعهشناسی و در سه گرایش جامعه شناسی معرفت، جامعهشناسی دین (ادیان) و جامعهشناسی سیاسی به پایان رسانده و حدود 5 سال است که در حوزه انسانشناسی حقوقی فعالیت میکند. او در آبان ماه سال 84، برای نخستین بار نتایج مقدماتی این پژوهش را در حوزه دینداری جوانان ایرانی، در نشست گروه علمی ـ تخصصی جامعهشناسی دین انجمن جامعهشناسی ایران ارائه داد. این پژوهش که به گفته نیکپی اگر بینظیر نباشد، در سطح کشور کم نظیر است؛ شامل تحلیل 200 مصاحبه است که با 350 جوان ایرانی در سه شهر کشور انجام شده است.
بیشتر این مصاحبهها فردی و برخی گروهی بودهاند و هریک از آنها بین یک ساعت و نیم تا سه ساعت و نیم به طول انجامیده که نهایتاً تبدیل 6000 صفحه مطلب شده که به خودی خود، دادههای بسیار جالبی هستند. نیکپی پیش از ورود به بخش اصلی بحث خود برخی از مواردی را که در طی مصاحبهها به آن برخورد کرده بود، به صورت مواد خام مطرح کرد تا میزان تنوع را در حوزه دینداری جوانان نشان دهد. او در عین حال تأکید کرد که در این بخش فقط نقل قول کرده و هیچگونه تحلیلی ارائه نمیدهد.
وی برخی از این موارد این گونه مطرح کرد: ”در میان جوانان 17 تا 35 ساله مصاحبه شونده، برخی روزه میگیرند اما نماز نمیخوانند. برخی به حجاب عقیده ندارند ولی جلوی ما حجاب خود را حفظ کرده بودند. برخی میگویند ما براساس نیاز خودمان نماز میخوانیم نه براساس دستور شریعت. برخی میگویند در جایی که تضاد میان دین و حقوق بشر باشد، دین را انتخاب میکنند. برخی از دختران از تبعیض جنسیتی در برخی از قوانین در حوزه دینداری دفاع میکنند. برخی از حجاب متنفرند ولی برای آبروی خانواده پدر و یا محله حجاب دارند. برخی میگویند روشنفکران دینی چون شریعتی و سروش زمینهساز بیدینی جامعه هستند. برخی میگویند اعتقادات ما با احساس شخصیمان، هماهنگ نیست. برخی میگویند ما بیدینایم اما اخلاقیات مسلمانان را قبول داریم. برخی میگویند ما بیدینایم اما صدقه میدهیم. برخی اعتقاد به ماوراء الطبیعه دارند ولی بیدیناند. برخی نماز میخوانند چون مجبورند بسیج بروند. برخی معتقدند روحانیت همه ادیان مثل هم است. برخی نماز را با لاک یا بیروسری میخوانند. برخی میگویند چادر را انتخاب کردیم ولی مخالف حجاب اجباری هستیم. یک فرد ارمنی در میان مصاحبه شوندهها است که مشهد میرود و برای امام رضا نذر میکند یا فرد دیگری که به خاطر دوستش میخواهد مسیحی شود. برخی ایمان به خدا داشته ولی ایمان به امامان ندارند. برخی در مورد تعدد زوجها میگویند میسوزیم و میسازیم چون شرع نمیتواند ناعادلانه باشد. برخی از اسلام وهابی و طالبانی به شدت دفاع میکنند. برخی الکل را پاککننده میدانند و به عنوان مسلمان معتقد مشروب میخورند. برخی معتقدند دین و روحانیت را نمیتوان از هم جدا کرد. برخی معتقدند حجاب باید برای اقلیتهای دینی آزاد باشد. برخی دختران لر حتی جلوی پدران خود حجاب دارند. یک نفر بود که میگفت من نماز را فقط به خاطر شوهرم میخوانم. برخی فقط جلوی کسانی که ازدواج کردهاند حجاب ندارند. خانوادهای بود که پدر بیدین بود ولی بچهها را به نماز خواندن ترغیب میکرد. برخی به خاطر تفریح سراغ رساله میروند. برخی میگویند اسلام را کنار نمیگذاریم که حقوق بشر بیاوریم. برخی میگویند موسیقی جای نماز را برای ما گرفته است و ...»
نیکپی پس از اشاره به این موارد برای نشان دادن تنوع دینداری در میان جوانان ایرانی گفت: در مصاحبههایی که انجام دادیم متوجه شدیم که ”ضد دینداری“ و ”غیردینداری“ که دو پدیده متفاوتند، در باورهای مصاخبه شوندگان در اقلیت قرار دارند.
او در توصیف روش و نتایج این تحقیق گفت: پنج عنصر را برای انتخاب افراد در نظر گرفتیم؛ نخست جنسیت، یعنی تلاش کردیم نیمی از مصاحبه شوندهها مرد و نیمی دیگر زن باشند. دوم شغل و حرفه که قشر وسیعی از افراد از روسپی گرفته تا المپیادی را در برمیگیرد. سوم عنصر دین، در میان این 350 نفر از دیندار و غیردیندار، مسلمان و غیرمسلمان حضور دارند. چهارمین عنصر طبقه اجتماعی در طیفهای مختلف و عنصر پنجم قومیت که از هر قوم حداقل با 15 تا 20 نفر گفت و گو کردیم.
وی افزود: برای انجام این تحقیق سه شهر تهران، قم و قزوین را انتخاب کردیم. در تهران به دلیل اهمیت و مرکزیت آن حدود 100 مصاحبه انجام دادیم. قم را به این دلیل انتخاب کردیم که قبل از انجام تحقیق فکر میکردیم این شهر قطب سنتی و مذهبی کشور است و حدود 50 مصاحبه در این شهر انجام دادیم و در نهایت قزوین را به عنوان سومین شهری که بیش از همه اقوام مختلف ایرانی در آن جمع شدهاند، برگزیدیم.
نیکپی موضوعات روابط خانوادگی جوانان، روابط احساسی ـ جنسی جوانان، سیاست در نگاه جوانان، دینداری جوانان، تفریح و سرگرمی، نگاه به آینده، مکتب فکری و نگاه جوانان ایرانی به مسائل اقتصادی را به عنوان محور اصلی پرسشهای پژوهش معرفی کرد و گفت: نوع مصاحبهها نیمه رهنمودی بود به این معنا که در بخش اول گفت و گو همین هشت محور سئوال میشد. در بخش دوم خود را در موضع مقابل فرد قرار میدادیم تا ذهنیت او را بیشتر درک کنیم و در بخش سوم، تناقضات مواضعشان را در مقابلشان میگذاشتیم. همچنین حتماً پیش از مصاحبه حداکثر اطلاعات اولیه را راجع به فرد مصاحبه شونده به دست میآوردیم.
وی افزود: در حدود 193 مصاحبه من یا همکارم خسرو خاور شرکت کردیم که البته این کار تنها با همکاری دو تن از دانشجویان ما، خانمها فائزه محمدی و ناهید کشاورز امکانپذیر بود. نیکپی در طی سخنرانی خود بارها اعلام کرد که چون این پژوهش در مرحله تحلیل و تدوین مصاحبههاست، آنچه ارائه میدهد نگاه اولیه و ناقصی از تحقیق درباره مسأله دینداری است و با مسئولیت خود او خواهد بود. وی همچنین یادآور شد که این کار براساس روش جامعهشناسی پدیدارشناختی است و در آن هیچیک از اشکال نمادین در این حوزه به شکل دیگری تقلیل نیافتهاند. در واقع دین، ایدئولوژی، اسطوره، اتوپیا و ... هریک معنای مستقل خود را دارند و به تعبیر دیگر در این پژوهش هر پدیدهای که حالت تقدس گیرد، دین و دینداری قلمداد نشده است.
او ادامه داد: در عین حال، من نه تعریف جوهری و نه تعریف کارکردی از دین و دینداری دارم ولی به چیزی به عنوان تجربة دینی معتقدم و جمع شدن چهار اصل را برای آنکه فرد را دیندار بدانیم، ضروری میدانم: نخست آنکه، باید اعتقاد به نوعی جزمها، به عنوان اصول دین وجود داشته باشد. دوم، باید ایمان به این اصول وجود داشته باشد. سوم، باید شخص بنیانگذاری باشد که ادعای رسالت دین یا پیامبری داشته و یا اینکه در مراحل تاریخی چهرههایی به عنوان شخصیتهای پایهای وجود داشته باشند. چهارم، باید اشکال فردی و جمعی نیایش وجود داشته باشد.
وی با تأکید بر اینکه مصاحبههای این تحقیق کیفی بوده و آمار و ارقامی در آن ارائه نمیشود، علاوه بر موارد فوق شش نوع دینداری را در میان جوانان ایرانی برشمرد. او در این باره گفت: یک نوع دینداری در جوانان است که من نام آن را دینداری عامه میگذارم. معتقدان به این دین به یکسری اصول و جزمهای دینی عقیده دارند ولی تکالیف دینی راالزامأ انجام نمیدهند. این عده بیشتر در مراسمی مثل محرم و عاشورا، قمهزنی و سینهزنی شرکت میکنند. یا حتی در شرایط ویژه ممکن است روزه هم بگیرند. نوع دوم، دینداری ابزاری است. جوانانی هستند که اعتقادی به دین ندارند اما از آن برای مقاصد خود به ویژه مقاصد سیاسی خیلی استفاده میکنند که البته باید این نوع دینداری را در گیومه گذاشت چون با تعریفی که از تجربه دینی دادم، سازگاری ندارد. این نوع دینداری را در سطح روشنفکران شاید در میان کسانی که مثل آل احمد در دهه 40 رواج داشت که معتقد بود از شیعه باید به عنوان ابزاری در مقابل استعمار غرب استفاده کرد.
وی نوع سوم را دینداری ترکیبی نوین دانست و گفت: این نوع دینداری در میان جوانان به ویژه در سطح شهر تهران و قزوین دیده شده اما در مصاحبههای شهر قم چنین چیزی ندیدم. وی اشاره کرد: در حوزه جامعهشناسی ادیان، بحثی به عنوان جنبشهای نوین دینی وجود دارد که در غرب پس از جنگ جهانی دوم شکل گرفت و در سالهای 1970 به اوج خود رسید. این بحث چند سالی است که وارد ایران شده است. این نوع دینداری در غرب سنتزی از مسیحیت یا بخشی از آن بود که با ادیان شرقی (به ویژه بودیسم) و برخی ابزارهای علوم جدید به ویژه روانشناسی آمیخته میشد. این ترکیب در کشورهای اروپای شرقی مثل روسیه با عناصر متفاوتی بود، مثلاً مسیحیت ارتدوکس به جای کاتولیک یا پروتستان نمایان شد. در ایران نیز دیده میشود که برخی اصول شیعه، برخی اصول بودیسم و برخی از تئوریهای نوین روانشناسی با هم تلفیق شده و به زندگی افراد معنا میدهد.
وی ادامه داد: چهارمین نوع دینداری، دینداری الهیاتی، فقهی و شریعتمدارانه است. در نگاه جوانان معتقد به این نوع دینداری، دین و به ویژه شریعت مبناست و اگر تضاد بین واقعیات اجتماعی و دیدگاهی که دینی میپندارند ایجاد شود، آنها به نفع شریعت و نگاه دینداری موضع میگیرند.
نیکپی دینداری سکولار را نوع دیگر دینداری در میان جوانان معرفی و تأکید کرد: من معتقدم سکولاریزاسیوندر درجه نخست پدیدهأی درون دینی است و با این تفسیر دینداران سکولار را به دو دسته تقسیم میکنم. دسته نخست دینداران ترکیبی حداکثری هستند که این دینداری ویژه در میان جوانان ایدئولوژی زده سالهای دهه 40 حاکم بود. این عده اسلام، ایدئولوژی، اندیشههای جامعهشناختی و گرایشات سوسیالیزم چپ را با هم ترکیب میکنند. دسته دوم، دینداران ترکیبی حداقلی هستند که درک خود از اسلام را با افکار و اندیشههای جدید (بیشتر لیبرالی) ترکیب کرده و برخلاف نگاه قبلی، حداقلیاند؛ یعنی نمیگویند دین حاکم بر همه چیز است.
وی آخرین نوع دینداری را که در این تحقیق استخراج شده، دینداری لائیک معرفی کرد و گفت: در نگاه اولیه فکر میکنیم دینداری و لائیسته در تضادند اما ما لائیکهای ضد دین، غیردیندار و دیندار داریم. به تعبیر نیکپی دستهای از افراد کسانی هستند که معتقدند دیانت باید از سیاست جدا شود یا دیانت باید از حکومت جدا شود. این عده نگاهی شبیه نگاه فرانسویان به دین دارند و معتقدند که دین باید امری شخصی باشد اما دستهای دیگر از دینداران لائیک الزاماً معتقد نیستند که دین باید از اجتماع جدا باشد اما بر این باورند که دین نباید منبع مشروعیت امور سیاسی و به ویژه حکومت باشد. نگاه این افراد شبیه به دیدگاه دموکرات مسیحیان آلمان است.
نیکپی در ادامه، تحلیلی کلی از رابطه دین و سیاست، دین و روحانیت و دین و خانواده در دیدگاه افراد مصاحبه شونده در این تحقیق ارائه داد. وی در زمینه نگرش جوانان به رابطه دین و سیاست گفت: برخی از جوانان مصاحبه شونده معتقد به حکومت دینی هستند (یعنی تلفیق دیانت، سیاست و شرع به عنوان مبنای حکومت). گروهی دیگر به حکومت غیردینی اعتقاد دارند (یعنی جدایی دین از سیاست و حکومت) و یکسری به حکومت ضد دینی معتقد هستند که این عده در اقلیت قرار میگیرند. نیکپی تأکید کرد: عنصری که در همه موارد و همه مصاحبهها به چشم میخورد، تشویش در نگاه افراد است. در همین حوزه رابطه دیانت و سیاست نیز در سئوالات مختلف این تشویش به چشم میخورد.
او درباره نگرش جوانان به رابطه دین و روحانیت، چهار دسته را برشمرد: دسته اول، روحانیتگرایان هستند که دین را از دریچه روحانیت میبینند و دین را مترادف با روحانیت میدانند. دسته دوم، مخالفان روحانیت، در میان این عده هم گرایش دینی و هم گرایش غیردینی وجود دارد (مثلاً ضد روحانیترین افراد دیده شدهاند که از روشنفکری دینی حمایت میکنند). دسته سوم، غیر روحانیتگرایان که افرادی هستند که نگاه مثبت یا منفی برای رفتن به سراغ روحانیت ندارند و در واقع رفتن به سمت روحانیت به زندگی آنها معنا نمیبخشد و دسته آخر، روشنفکران دینی که شریعتی نماینده نسل اول و سروش نماینده نسل دوم آنها بوده است. عدهای طرفدار این افراد و عدهای مخالف آنان هستند که در میان کسانی که با آنها ضدیت داشتند، روحانیتگرایان، غیردینداران و برخی اقلیتهای مذهبی به ویژه بهائیان به چشم میخوردند.
نیکپی در تحلیل رابطه دین و خانواده نیز تصریح کرد: در نگاه کلی میبینیم اکثریت خانوادههای ایرانی دیندار بوده و اقلیتی غیردیندار و ضد دیندارند. برخی جوانان همان نگاه پدران و مادران را دارند، برخی ضد دین میشوند و در برخی خانوادههای دیندار، جوانان نگاه متفاوتی نسبت به نگاه والدین خود پیدا میکنند که این پدیده جدیدی است. از سوی دیگر، در خانوادههای ضد دینی و غیردینی با جوانان دیندار روبرو هستیم و در واقع میتوان گفت به زبان جامعهشناسی کاملاً در روند فردگرایی قرار داریم و به نوعی افراد خود مسیرشان را انتخاب میکنند.
وی در نتیجهگیری از بحث خود تأکید کرد: ما با جوانانی روبرو هستیم که بیش از پیش مدرن و سکولار شدهاند. البته سکولار به معنی ضد دینی و غیردینی نیست بلکه اتفاقاً اکثر سکولارها همان دیندارها هستند. عقلانیت، نوع استدلال و نوع آموزش اکثر جوانانی که با آنها روبرو بودیم جدید است. آنها ضد دین نسیتند ولی میگویند دین نقش گذشته را ندارد بلکه میتواند در کنار دیگر نهادهای اجتماعی نقش خود را داشته باشد. به عبارتی آنها امر اجتماعی را مترادف با امر دینی نمیدانند. او همچنین افزود: یکی از مؤلفههای جدید عنصر پلورالیسم و تنوع است. ما در همه نهادهای اجتماعی به ویژه در خود دین با پدیده تنوع روبرو هستیم. یعنی جوانانی که ما با آنها مصاحبه کردیم، برای فهم دین دیگر تنها به سراغ روحانیون نمیروند. علاوه بر این، با جوانانی در اکثریت روبرو بودیم که دین را مترادف با اخلاق میدانند و اقلیتی مبنای اخلاق را دین حساب نمیکنند، یعنی جمع کثیری بدون آنکه دیندار باشند به زبان خود اخلاقی هستند.
امیر نیکپی در پایان گفت: در یک کلام میگویم دینداری حاکم بر جوانان ما در جامعه آماری که ما مورد تحلیل قرار دادیم، دینداری سکولار یا همان دینداری مدرن است. نیکپی سکولاریته را یک مفهوم درون دینی و به معنی تغییر و تحولاتی دانست که در حوزه دینداران دیده میشود. او در عین حال تأکید کرد که نتایج این تحقیق به هیچ وجه عمومیت مطلق ندارد ولی میتواند در جامعهشناسی دینی جوانان ایرانی بسیار مؤثر و مورد استفاده باشد