مهری السادات طیبی نیا*

گروه فرهنگ و جامعه انجمن جامعه شناسی ایران با همکاری گروه مطالعات فرهنگی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی میزگرد تخصصی «سیاستگذاری فرهنگی و انسان دانشگاهی» را با حضور دکتر محمدامین قانعی‌راد (رئیس انجمن جامعه­شناسی ایران)، دکتر ناصر فکوهی (رئیس موسسه انسان­شناسی و فرهنگ) و دکتر حسین ابراهیم آبادی (رئیس پژوهشکده) در روز یکشنبه 27 بهمن ماه 1392 برگزار نمود.

در ابتدای جلسه دکتر جبار رحمانی با ذکر موضوع خاص؛ «سیاستگذاری فرهنگی و انسان دانشگاهی»، به موضوع سیاست گذاری برای یک انسان دانشگاهی به معنای عام و انسانی که محصول این نظام آموزشی باشد اشاره کرد و یکی از سوالات اساسی این حوزه را نیز نسبت میان آموزش عالی و سیاست گذاری فرهنگی عنوان کرد. وی ادامه داد: سیاست گذاری فرهنگی و آموزش عالی یا به تعبیری، سیاست گذاری فرهنگی در آموزش عالی، از موضوعاتی است که بررسی نسبت­ میان آنها بسیارتعیین کننده­ است، و اکنون ما از دیدگاه خاص اساتید محترم به آن خواهیم پرداخت.

سپس دکتر ناصر فکوهی به عنوان اولین سخنران جلسه ضمن تشکر از همکاران پژوهشکده، این جلسه را تاحدودی در چارچوب کرسی نقد اجتماعی سیاست گذاری های دولت در انجمن جامعه شناسی ایران و لزوم تعریف آن در این چارچوب را به این شکل عنوان کرد و در این راستا اینطور ادامه داد که: در دولت یازدهم به این امر بصورت مداوم تأکید شده و رسالتی است که نسبت به آن در انجمن جامعه­شناسی ایران و بسیاری از نهادهای دیگری که در آن حضور داریم، اجماع فکری و نظری وجود دارد. رسالت جامعه­شناسی و علوم اجتماعی به­طور کلی یک رسالت انتقادی­ با یک رویکرد انتقادی ا­ست. این به معنای قرارگرفتن علوم اجتماعی در خدمت سیستم اجتماعی به خصوص سیستم­های هژمونیک و سیستم­های منفی در سطح جامعه نیست، بلکه به این معناست که علوم اجتماعی به سیستم­های سیاسی که معمولاً دچار ضعف­های درونی هستند کمک کند. آن چه تاریخ قرن بیستم نشان می­دهد این است که سیستم های اجتماعی به درک و شناخت عینی جامعه، مدیریت جامعه و درک خیر جمعی برای یک نفع عمومی کمک خواهد کرد و نه صرفاً برای منافع شخصی، حکومتی، ایدئولوژیک یا حزبی که این­ مقولات کوتاه مدت هستند. بنابراین علوم اجتماعی با فرضیه ای که برای خودش روشن است، انتقادی است و انتقادی بودن جزو ذات علوم اجتماعی است و در غیر این صورت نه علم است، نه اجتماعی­ است.

وی افزود: بنابراین با این دیدگاه در بحث نظام دانشگاهی امروز ایران گفتگو می کنیم. اولین نکته­ در رابطه با نظام دانشگاهی ایران، در 50 سال اخیر است. دانشگاه در ایران برون زاست. یعنی پدیده­ای است که مثل خیلی دیگر از پدیده­های مدرنیته از بیرون وارد شده است. نکته دوم این است که، برون­زایی به دلیل سیستم تأمین دانشگاه است که از ابتدا سیستمی نیست که از درون خود تغذیه شود. در ایران سیستم دانشگاهی از ابتدا به سیستم صنعتی متصل نیست. این سیستم به درآمدهای دولتی و به­طور دقیق درآمد نفتی متصل است، بنابراین بدون دلیل نیست که می­بینید دقیقاً سال­هایی که دانشگاه­ها شروع به رشد کردن می­کنند، یعنی از نیمة دهة 30 ، زمانی است که جامعة ایران جامعه­ای نیست که نیازهای صنعتی داشته باشد و تقریباً 20 سال بعد شوک اولیه­ای که توسط دانشگاه ایجاد می شود این است که سیستم دچار شوک می شود. البته این شوک صرفاً به دلیل رشد نظام دانشگاهی نیست، بلکه به دلیل رشد طبقة متوسط، رشد سرمایه­­های فرهنگی و اقتصادی هم هست، بنابراین انتظاراتی به وجود آورده و آنقدر این­ها را بالا برده­ است که دیگر نمی­تواند به آن پاسخ دهد و در نتیجه دچار شوک شده و شروع به فروپاشی می­کند. بعد از انقلاب، در حقیقت اگر از آن 10 سال بحران اول انقلاب بگذریم، که کاملاً طبیعی ا­ست؛ و نقطة انفجار انقلاب است و ما معمولاً آن را در جامعه­شناسی انقلابها به حساب نمی­آوریم، چون نقطة شوک است، در واقع باید اتفاقاتی که بین سال­های 1356 تا 1366می­افتد را با یک دیدگاه خیلی خاص نگاه کرد. چون در تمام انقلابها این نقطه در واقع انفجار انقلابی ا­ست که همه چیز به هم می­ریزد و همه چیز منطق دیگری به خودش می­گیرد. حالا اگر این پرانتز را به حساب نیاوریم چه چیزی می­بینیم؟ می­بینیم که در آن دو نکته یعنی برون­زا بودن سیستم از لحاظ منابع فکر، و برون­زا بودن سیستم از لحاظ تأمین اعتبار و رشد نظام دانشگاهی اتفاق می­افتد. البته در سال­های بعد از انقلاب، گفتمان انقلابی به طور معمول این بحث را مطرح می­کند که می­خواهد به طرف استقلال برود و تا حدی هم این کار را می­کند، ولی در کل اگر نگاه کنیم، سیستم دانشگاهی ما امروز با شاخصهای موجود و منابعی که به کار می­رود بیش از 90 درصد آن نه تنها مربوط به غرب است، بلکه مربوط به یکی دو کشور در غرب است، چه در علوم دقیقه چه در علوم انسانی، اتفاقاً نکته جالب در این است که دوستان ما به این نکته توجه نمی کنند، در علوم اجتماعی منابعی که ما به کار می­بریم بسیار بومی­تر است تا در علوم دقیقه که هیچ منبع بومی ندارند و اصلاً اعتقادی به منابع بومی ندارند. ایران یکی از غنی­ترین به اصطلاح گنجینه­های علوم دقیقه را دارد، به دلیل این که سه هزار سال تمدن محصول آن است. همین که ما می­توانستیم در سه هزار سال پیش سیستم شهری داشته باشیم، و... بنابراین در سیستم­های دانشگاهی ما، علوم دقیقه­ بسیار کم­تر بومی هستند تا علوم انسانی. بر خلاف آن چیزی که تصور می­شود، آن چه هنوز سنت­های بومی را حفظ کرده علوم انسانی ا­ست، نه علوم دقیقه، که می­توانم بگویم 99/99 درصد آن غربی­ و مربوط به دو یا سه کشور یعنی فرانسه و سیستم انگلوساکسون و دو زبان یعنی انگلیسی و فرانسه، نه به عنوان زبان­های جهانی بلکه به عنوان زبان­های علمی.

وی در ادامه زبان انگلیسی را به نوعی زبان استعمار و سلطه دانست و افزود: ایدئولوژی انقلابی به شدت می­خواهد از این تز دفاع کند که نظام دانشگاهی نه تنها نظامی ا­ست که می­تواند غیر برون­زا باشد، بلکه نظامی است که می­تواند به ما کمک کند که از ریشه­های برون­زایی جدا شویم، یعنی به یک استقلال بومی برسیم. بحثی که از ابتدای انقلاب مطرح شده­ است، تحت عنوان بومی­سازی، تحت عنوان اسلامی­سازی و غیره. بحث، نیت ها نیست، بلکه سیستم­های کنش است. بخش بزرگی از سرمایه­های نفتی به طرف رشد سیستم دانشگاهی هدایت می شود و از بعد از جنگ تا امروز در حدود30 سال، سیستم دانشگاهی رشد عجیب و غریبی می­کند. ما در ابتدای انقلاب شاید صدهزار دانشجو داشتیم و امروز سیستم دانشگاهی ما چیزی در حدود 5 میلیون دانشجو دارد و سالانه حدود یک میلیون نفر به عنوان دانشجوی جدید وارد سیستم دانشگاهی می­شوند، حدود یک میلیون خروجی، و دستگاهی­ است که به کار افتاده و اصلاً قابل توقف نیست، الان صندلی­های دانشگاه خالی­ است. ما دیگر بر اساس نیاز دانشجو نمی­گیریم و این یک فاجعه­ است که دانشجو به صندلی و شهریه­ای که پرداخت می کند تقلیل پیدا کرده­ است.

وی اینطور ادامه داد که: به طور معمول در چنین شرایطی انتظار بالا بودن سطح نظام آموزشی امکان پذیر نیست. سیستم دانشگاهی بدون ارتباط با سیستم­های اجتماعی، شروع به بزرگ شدن می­کند. البته نظام دانشگاهی در ایران هم جنبه مثبت داشته هم منفی، چه در خود حوزه اجتماعی، چه در حوزه علمی. در حوزه اجتماعی تأثیر مثبت نظام دانشگاهی، بالا رفتن گسترده سیستم سرمایه­های فرهنگی و اجتماعی ­است. دانشگاه یکی از راه­های اصلی اجتماعی شدن زنان در ایران بوده است. از نظر اشتغال، هنوز نرخ اشتغال زنان به همان اندازه­ ی اول انقلاب ­است. یعنی حدود 12 درصد، اما در سیستم دانشگاهی و آموزشی­، نرخ بالا رفته و تقریباً به یک برابری کاملی بین زنان و مردان رسیده­ایم. البته تبعات منفی آن به وجود آمدن انتظاراتی ا­ست که جامعه­ نمی­تواند به آن پاسخ دهد. نبود شغل و سیستمی اجتماعی که زن تحصیل کرده دانشگاهی بتواند در آن خودش را به تحقق برساند و سیستم، در موقعیت تهدید و خطر قرار می­گیرد.

وی همچنین در ادامه با اشاره به بالا رفتن انتظارات افراد تحصیلکرده و نیاز بیشتر آنها به محصولات فرهنگی، کتاب و ...، افراد تحصیلکرده را افرادی دانست که نمی توان به آنها گفت که چگونه فکر کنید، وی گفت: شاید در ظاهر بپذیرند اما در باطن این امر را نمی پذیرند. ما به آنها ابزار فهم داده ایم و می­خواهیم که همانطور که ما می­خواهیم فکر کنند، سبک زندگی­شان طوری باشد که ما می­خواهیم. طبعاً چنین چیزی غیر ممکن، و جز در یک لایه سطحی، هرگز اتفاق نیفتاده است.

وی در ارتباط با تبعات منفی آن در سیستم علمی کشور افزود: در سیستم علمی، امروز دانشگاه­های زیادی داریم. علوم اجتماعی ما پیشرفت کرده است و در این حوزه مجلات و کنش­گران زیادی داریم، که البته این پایه و اساس کمی برای هر علمی است که بخواهد شروع به کار کند. اما تبعات منفی آن در این است که آنها به سمت فدا شدن کیفیت به سود کمیت رفته اند. وی پس از طرح این موضوع با اشاره به تعداد زیاد مجلات در حوزه علوم اجتماعی از لحاظ کیفی ظرفیت ایران برای چنین مجلاتی را دو یا سه ژورنال علوم اجتماعی دانست و با طرح تبعات این مسئله در سیستم جهانیISIبه صحبت خود پایان داد.

در ادامه نشست، دکتر قانعی راد، به طرح مباحث مرتبط با سیاستگذاری و انسان دانشگاهی پرداخت.

دکتر قانعی راد در ابتدای سخنان خود ضمن تبریک به جهت انتصاب شایسته دکتر ابراهیم آبادی به ریاست پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، و تشکر از دعوت پژوهشکده، با اشاره به تغییرات اخیر در دولت و بحث معاونت فرهنگی و سیاست گذاری فرهنگی دانشگاه، پژوهشکده را بعنوان کانون معاونت فرهنگی از حیث تولیدات پژوهشی عنوان کرد و افزود: به منظور تثبیت مرجعیت علمی و پژوهشی در بخش فرهنگی و سیاست گذاری فرهنگی، تا حد زیادی باید حوزه استقلال این پژوهشکده در وهله اول به عنوان یک سیاست، در نظر گرفته شود و امکاناتی برای فعالیت مستقل آن فراهم شده تا نوعی بازبینی و بازاندیشی در کل فرآیند­های سیاست گذاری فرهنگی در آموزش عالی و در دانشگاه صورت بگیرد. ما نمی­توانیم همچنان به وضعیت قبلی ادامه دهیم و در مقابل آن بی­تفاوت باشیم.

وی در ادامه به این مطلب اشاره کرد که: پیامدهایی که به خوبی به آن اشاره شد در موارد متعدد ناشی از سیاست گذاری­های فرهنگی آشکار و پنهانی است که در وزارت علوم صورت می­گرفته است؛ این سیاست­های فرهنگی یا به صورت آشکار اعلام می­شده­، یا این که بصورت پنهان(latent) بوده است. به نظر می رسد خط مشی خاصی که بر مبنای آن حرکت صورت می گرفته، مشی درستی نبوده و پژوهشکده باید وارد بازبینی و بازاندیشی این قضیه شود.

او همچنین در ارتباط با لزوم توجه به موضوع سیاست پژوهی خاطر نشان کرد که: باید مبانی نظری، مفهومی، الگوها و مدل­های رایج در سیاست گذاری فرهنگی که در کشور حاکم بوده­ است، مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد، آن چه زیر عنوان گفتمان سیاست فرهنگی از آن نام می­بریم همراه با مدل­ها و الگوهای جهانی سیاست گذاری فرهنگی در عرصه آموزش عالی و دانشگاه باید بتواند مطالعات و پژوهش­هایی را در راستای چگونگی سیاست گذاری فرهنگی انجام دهد.

وی ادامه داد: در واقعscience technology policyباید مبتنی باشد برscience technology study، یعنی اگر قبلاً شما یک مفهوم درستی از سرشت علم، سرشت تکنولوژی و پویایی­ها و قواعد تحولش نداشته باشید، نمی­توانید راجع به علم و تکنولوژی سیاست گذاری کنید، چون معمولاً هدف سیاست گذاری، توسعه یک وضعیت است. توسعه وضعیت علم، فن­آوری، دانشگاه و آموزش عالی است. اگر بخواهید این توسعه را ایجاد کنید باید بدانید که توسعه علم و فن­آوری دانشگاه و آموزش عالی مبتنی بر چه چیزی است؟ و در چه شرایطی این توسعه اتفاق می­افتد؟

قانعی راد با اشاره به مبانی نظری موجود در عرصه­های مختلف سیاست­ فرهنگی، در افراطی­ترین حالت، آنها را مبتنی بر یک نوع اتوپیزم و فاقد یک مبنای نظری ­دانست و به نوعی اتوپیزم که فقط به آرمان­های خودش توجه می­کند، و این که چه چیزی خوب است که باید به آن برسیم، اشاره کرد و عنوان کرد: اگرچه در بسیاری از ارزش­هایی که مسئولین کشور دارند، ممکن است من و شما هم با آنها مشترک باشیم، اما، گاهی مواقع این آرمان­ها و ارزش­ها حتی به صورت نسنجیده است، و مفصل­بندی کلی (configuration) ارائه شده به نحو اتوپیک است. ویژگی سیاست گذاری اتوپیک این است که نمی­خواهد وضعیت موجود را بشناسد و بر مبنای ظرفیت­های موجود و امکانات واقعیت، تغییراتی ایجاد کند، بلکه هدفش اصطلاحاً، تغییر دادن و به هم زدن بازی­ است. وی به نقل از ریچارد رورتی گفت: اتوپیاها تا جایی که در حوزه خصوصی ما باشند و اینکه آرمانهای بزرگی داشته باشیم بسیار هم خوب هستند. اما آنچه اهمیت دارد، واقعیت، امکانات و ظرفیتهای اطراف ما برای تحول در سیاست گذاری فرهنگی است.

رئیس انجمن جامعه شناسی ایران در ادامه به نوع دیگری از سیاست گذاری در کشور ما اشاره کرد و افزود: نوع دیگری از سیاست گذاری فرهنگی، سیاست گذاری مبتنی بر مدلSWOTاست، این مدل در نهادهایی مثل شورای عالی انقلاب فرهنگی و نهادهای دیگر دولتی، تشخیص مصلحت و ... رایج است. در واقع تقلیل بحث سیاستگذاری فرهنگی به بررسی صرف چهار عنصر، نقاط ضعف و قوت سازمانی از یک طرف، و از طرف دیگر، توجه به فرصت­ها و تهدیدها. نه اینکه این الگوها قابل استفاده نباشند بلکه بیشتر شبیه به راحت الحلقومی­ در ارتباط با الگوهای مدیریتی است.

وی ادامه داد: بحث ما این است که اگر شما می­خواهید سیاست فرهنگی را در عرصه آموزش عالی پیش ببرید، باید یک مدل نظری داشته باشید. این مدل ها، در ایده دانشگاه، و مفاهیمی است که در مورد دانشگاه، در دنیا وجود دارد. الگوهای متعددی که به شیوه­های متعددی مطرح شده­است و در ادبیات موضوع قابل بررسی است.

وی لازمه سیاست گذاری برای دانشگاه را شناخت دانشگاه و ایده های آن دانست و با معرفی سه ایده معروف و شناخته شده در دانشگاه گفت: ما سه ایده معروف و شناخته شده داریم. یکی دانشگاه خرد، بر مبنای الگوی کانتی، یکی دانشگاه فرهنگ، بر مبنای الگوی هوم ولتی، و دیگری هم دانشگاه موسوم به ناپلئونی­ است که بعد از انقلاب فرانسه ایجاد شده و در نهایت، دانشگاه کارآفرین که مدل و الگویی ا­ست که در آنگلوساکسون و به ویژه در آمریکا پیش گرفته و جا افتاده است. بنابراین باید بدانید برای چه دانشگاهی سیاست گذاری فرهنگی می­کنید و متناسب با نوع دانشگاه و نوع ایده­ای که از آن حمایت می کنید، بطور معمول یک نوع سیاست گذاری ویژه و خاص خودش را به کار ببرید. در دانشگاه خرد شما انسان جهان­وطن؛ انسانی که مبتنی بر یک نوع عقلانیت انتقادی و مستقل و یک شهروند غیر وابسته به دولت را پرورش می­دهید. در دانشگاه فرهنگ، هدف ارتقا هویت ملی و شکل دادن به فرهنگ و ساخت فرهنگ است. در دانشگاه کار­آفرین، هدف جلو بردن مرزهای اقتصادی، تولید، تکنولوژی و نوآوری در جامعه است. در نهایت در دانشگاه ناپلئونی، هدف تربیت بروکرات و تکنوبروکرات برای دستگاه دولتی است، تکنوبوروکرات­هایی که عمدتاً بتوانند آرمان­های انقلاب را حفظ کنند.

وی خاطر نشان کرد: همانطور که می دانید ناپلئون بعد از انقلاب فرانسه حاکم شد، به نوعی شبیه رضا شاه که در ایران بعد از انقلاب مشروطه حاکم شد و دانشگاه تهران را تاسیس کرد و هدفش هم تربیت تکنوبروکرات برای دستگاه دولتی بود. چنین کاری که دارای حس ناسیونالیزم ایرانی هم باشد در همان چارچوب ایدئولوژی خاص قبل از انقلاب و در دوره رضاشاه، شبیه اقدام ناپلئون بعد از انقلاب فرانسه است که او معتقد است این پلی­تکنیکی که تشکیل شده باید مهندسینی را تربیت کند که بتوانند روح انقلابی را تبدیل به روح سازندگی کنند و فرانسه را بسازند و ارتش فرانسه را قوی کنند تا انقلاب فرانسه بتواند صادر شود و سراسر اروپا را بگیرد.

وی افزود: در واقع الگوهای مختلفی وجود دارد که شما بر اساس این الگوها می­توانید سیاست گذاری کنید. او همچنین با اشاره به موضوع انسان عنوان کرد: موضوع دیگر در این رابطه مدل انسان است. وقتی شما می­خواهید برای انسان سیاست گذاری کنید باید ببینید کدام انسان و مدل شما از انسان چیست؟ و در پاسخ به این سوال ادامه داد: معروف­ترین مدل­هایی که از انسان وجود دارند چهار دسته هستند:

مدل انسان اقتصادی، مدل انسان سیاسی، مدل انسان اجتماعی و مدل انسان فرهنگی­.

هرکدام این­ مدل ها اقتضای سیاست گذاری­های خاص خود را دارند و هرکدام از آن ها به نحوی با مدل­های پیش­گفته ارتباط دارند. به عنوان مثال، مدل انسان اجتماعی، همان مدلی است که در دانشگاه انگلستان دنبال می­شود. در دانشگاه­های آکسفورد و کمبریج هدفشان در واقع تربیت حس اجتماعی دانشجو است، به همین دلیل اقامت(residency)در این دانشگاهها، بسیار مطرح است. اقامت داشتن و بودن در یک زندگی جمعی، که این زندگی جمعی ویژگی­های خاص خود را دارد و شاید این امر با بحث اجتماع علمی و آن چه شما باید به دانشجو منتقل کنید، یعنی حس اجتماع علمی و بودن با دانشجویان و اساتید و داشتن یک زندگی مشترک با آنها مرتبط است و این خود یک سیاست فرهنگی­ است. در این مدل دانشگاه بدون فراغت ممکن نیست، فراغت یعنی استادی که در هفته در حدود چهار واحد تدریس دارد و بقیه وقت او آزاد است. این فارغ­البالی برای سمینارهای علمی و تبادل افکار حتی در فضاهای غیر رسمی است. همچنین دانشجو در این دانشگاه نیز دانشجوی فارغی­ است، دانشجویی که هیچ گونه دغدغه ای ندارد. دانشگاه در این مدل، محلی برای ازدواج نیست و به طور معمول ازدواج دانشجویی ایجاد نمی­کند.

وی در ادامه به مسئله کم سوادی دانشجویان و اساتید اشاره کرد و آن را بیماری مزمن آموزش عالی ایران دانست. وی منظور خود از کم سوادی را فردی دانست که نتواند به خوبی از اقتضای نقش دانشگاهی خود برآید. بر این اساس نوع سیاست گذاری­های فرهنگی در کشور را بر مبنای مدل انسان اقتصادی نه مدل انسان اجتماعی یا مدل­های دیگر دانست. او با اشاره به یک نوع آموزش­گرایی و پژوهش­گرایی کاذب در حال گسترش، و ماشین تولید انبوه دانشجو و زنجیره انبوه پایان­نامه­های نخوانده بر اثر نوع سیاستگذاری های فرهنگی مبتنی بر الگوی انسان اقتصادی، به بیان مصداق های انسان اقتصادی پرداخت و گفت: سیاستگذاری فرهنگی باید در جهت ترویج تفکر علمی و روحیة علمی و اخلاق علمی، گام بر دارد. مدلی که در آن تا حدودی انسان سیاسی، رابطه قدرت، رابطه رانت­های سیاسی با دانشگاه و با آموزش عالی قطع شود. دانشگاه محلی برای رانت سیاسی نیست. دانشگاه محلی برای صف­بندی­های سیاسی در اختیار این دولت یا آن دولت نیست.

وی در ادامه خاطر نشان کرد که: ما در انجمن جامعه­شناسی این بحث را مطرح کرده ایم که استقلال دانشگاه­ها به این معناست که به طور اساسی انتصاب­ها دولتی نباشد، و آن هم به معنای این نیست که اساتید نتوانند خودشان انتخاب کنند، اما باید مدل اجتماعی­تری از دانشگاه را در نظر بگیریم و دانشگاه بتواند در شکل دادن به حیات جامعه موثر باشد و بتواند کنش­گری کند.

وی در پایان، این مباحث را نوع سیاست گذاری ما در عرض چند سال اخیر عنوان کرد و سیاست گذاری فرهنگی در ایران را مرتبط با بعد سیاسی و فرهنگی دانست که بعد فرهنگی آن را بعد دینی و سازمان دهی برنامه ها به شکلی که دین با یک سیاست خاص پیوند داشته باشد است. وی همچنین یاد آور شد: دانشگاه، در عرض چند سال گذشته، به دو انحطاط دچار شده است، از بالا شریعتیزم؛ سو استفاده از دین برای سرکوب دانشگاه، و از پایین کردانیزم؛ دانشجویان و اساتید بی­هویت علمی، و این ناشی از برخوردِ رانتی و برخورد سیاسی با دانشگاه بوده، دانشگاه یک نوع سرمایه مشترک و ثروت ملی است، باید از آن پاسداری و محافظت کرد. وی با طرح این سوال که حال اگر بخواهیم بر اساس انسان دانشگاهی سیاست گذاری فرهنگی کنیم، این سیاست گذاری فرهنگی باید دارای چه ویژگی­هایی باشد؟ به سخنان خود پایان داد.

دکتر ابراهیم­آبادی در ادامه نشست ضمن اظهار خرسندی از حضور اساتید و محققان به ذکر مسائل دیگری در این رابطه پرداخت. وی گفت: مشکل دیگر ما مدرس و محقق در کشور است و این که کسانی که مدرس هستند در حوزه تحقیق وارد می­شوند، به جز سطح کم­سوادی یا عدم تسلط، عدم توانایی در رشتة تخصصی، که در واقع یکی از ویژگی­های اولیه یک استاد است. جدا از منش معلمی که، مرحوم دکتر کاردان می­گفت که مدرس قبل از این که مدرس باشد باید معلم باشد. یعنی ویژگی­های فرهیختگی یا فرهنگی استاد در کلاس درس، در دانشگاه، رفت و آمد او و منش او که یک انسان دیگر را تربیت می­کند یا به تعبیری انسان دانشگاهی.

رئیس پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی افزود: با تامل در سیاست گذاری، به نظر می­رسد که حوزه فرهنگی به طور عام و شاید سیاست گذاری فرهنگی به­طور خاص، در آموزش عالی، حتی در شورای انقلاب فرهنگی مطرح است و این سیاست گذاری باید خود را با کارکردهای اصلی نظام دانشگاهی تنظیم کند. به میزانی که از این امر فاصله می­گیرد کار دشوار تر می شود. ایده اصلی من این است که، چطور می­شود سیاست گذاری فرهنگی را با کارکرد (function) هایی که از دانشگاه مورد انتظار است تنظیم کرد؟ وی ادامه داد: این همان عرصه سیاسی ا­ست که به آن اشاره شد، و نظام جمهوری اسلامی ایران اگر می­خواهد به همان حداقل­ها برسد، باید به کارکردهای نظام آموزشی یا کارکردهای دانشگاه یا نهاد علم توجه کند. بنابراین وقتی درباره کارکردهای نظام آموزشی صحبت می­کنیم، محیطی که قرار است در آن هم دانش­ورز، هم دانشجو و هم منش به اصطلاح علمی پیدا کنیم باید مساعد باشد. منظور از محیط مساعد، محیط غنی فرهنگی، یا به قولویگوتسکی به اصطلاح بافت فرهنگی، اجتماعی را مورد بررسی قرار دهیم. بافت فرهنگی، اجتماعی که در آن امکان رشد و تحول شناختی وجود داشته باشد و در آن بلوغ ذهنی و تربیت انسانی با منش فرهنگی، دانش و مهارت در سطح عالی رخ بدهد. وی در ادامه در توصیه ای به وزارت علوم خاطر نشان کرد: وزرات علوم باید در حوزه فرهنگی، یک چرخش جدی ایجاد نماید و اهداف را به سمت کارکردهای اصلی که انتظار می­رود در دانشگاه رخ دهد، نزدیک کند. با توجه به این که در خود مفهوم یادگیری، در اصل نوعی تربیت نهفته است، و زمانی که شما آن دیسیپلین را می­پذیرید، فرهنگ یادگیری و ویژگی­های یک یادگیرنده را می­پذیرید بنابراین با پذیرش این موضوع، انسان فرهیخته­ای خواهید بود. مبادی آداب، نظامی را می­گوییم که یک فرد بعنوان یک انسان دانشگاهی از دانشگاه خارج شده­ است. وی در این خصوص اظهار امیدواری کرد که: امیدواریم پژوهشکده بتواند مرکزی برای رفت و آمد چهره­ها و شخصیتهای برجسته ای باشد که در این راستا بتواند به ایفای نقش بپردازد، چون خود مراکز تحقیقاتی را هم اگر آسیب­شناسی کنیم، به همین مشکل دچار شده­اند. وی در ادامه بحث یادآوری کرد که: از منظر برون­زایش، اگر آکادمی به همان معنایی که آنجا تعریف کرده اند باشد، شاید اصلاً گرفتار آن ماجرا نشود، وی در پایان مباحثش تاکید کرد: به نظر می­رسد اگر محیط، مساعد و مناسب شود می توان حوزه فرهنگی را آرام آرام به سمت سیاست گذاری فرهنگی پیش برد.

در بخش پایانی نشست، اساتید به پرسشهای حاضران جلسه پاسخ دادند.