مهری طیبی نیا*
نشست «فرهنگ، شخصیت و هویت اصفهانی» از مجموعه نشستهای خلقیات و منش ایرانیان توسط گروه تخصصی فرهنگ و جامعه انجمن جامعه شناسی ایران، پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات و گروه علوم اجتماعی دانشگاه اصفهان روز دوشنبه سوم خرداد 1395 از ساعت 8:30 الی 13 در تالار صائب دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان برگزار شد.
دراین نشست اساتید منتخب در محورهای زیر به بحث و گفتگو پرداختند.
خلاصه مباحث این نشست را در ادامه میخوانید.
در ابتدای جلسه دکتر علی هاشمیانفر، عضو هیات علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه اصفهان ضمن خوشامدگویی به حضار، در رابطه با موضوع جلسه با بیان این نکته که با پذیرش کلیدی بودن بحث توسعه به عنوان یکی از اهداف جامعه بشری، نیازمند داشتن اطلاعات به منظور برنامهریزی برای توسعه هستیم، ضرورت حرکت آغاز شده در جهت شناخت خلقیات ایرانیان را حرکتی در جهت انسجام اطلاعات در این حوزه عنوان کرد و در ارتباط با واقع بینانه بودن یا نبودن هویت در زمان و مکانهای سیال کنونی و اشاره به ویژگی چند پاره و نامنسجم هویتهای مدرن، منش و شخصیتِ نمایی را همچنان دورنمایی از مجموعه ویژگیهایی دانست که با مولفهها و متغیرهای مشترک هنوز هم در جامعه حیات دارند.
در ادامه نشست، دکتر محمد حسین ریاحی، مسئول پژوهشی خانه ملل و مرکز اصفهان شناسی و مدرس دانشگاه اصفهان با موضوع «تأملی بر پیشینه اصفهان در عرصه فرهنگ، آداب و سنت ها» به ایراد سخنرانی پرداخت و با بیان این که اصفهان از جمله مراکز و شهرهایی بوده که در طول تاریخ طولانی و پیشینه قابل توجه خود علاوه بر رونق عمرانی، اقتصادی و مرکزیت سیاسی، کانون فرهنگ، هنر و ادب بوده و تأثیر گذاری این سامان نه تنها در فرهنگ و تمدن ایران بلکه در تمدن اسلامی و مشرق زمین محسوس و قابل اعتنا بوده است گفت: هرچند عمدۀ تحولات فرهنگی و ادبی این شهر مربوط به قرون نخستین هجری و پس از آن است اما عصر باستان نیز مشحون از آثار متعدد و اتفاقاتی بوده که سری در آداب و رسوم داشته است. کتابهایی چون شاهنامه فردوسی مؤید برخی وقایع این شهر است و منابع تاریخی مرتبط با دورههای پیش از اسلام به «سارویه» به عنوان پایگاهی که مخزن فرهنگ و ادب ایران بوده اشاره داشته اند.
وی افزود: از جمله ویژگی های اصفهان قبل از اسلام بجز مرکزیت نظامی و سیاسی، وجود ادیان متعدد و فرهنگ های مختلف و آداب متعدد در این شهر و در کنار همدیگر بوده است و امروزه هم وجود گویشها و لهجههای متعدد به ویژه در اطراف اصفهان ازآثار این ادوار است. وی همچنین به دوران بعد از اسلام در سه دوره آل بویه، سلجوقی و صفوی اشاره کرد و گفت: اصفهان در این دورانها متمایز و دارای موقعیت ممتازی بوده اما حتی در اعصار فترت خود نیز مجمع آداب و فرهنگ بوده و نقش اصفهان در عصر طلایی فرهنگ و تمدن اسلامی نیز در بین شهرهای ایران فوق العاده است و اشخاصی مانند ابن سینا ابن مسکویه و حتی زبدگان ادب و صاحبان تألیفات در امثال و آداب و آئین ها مانند حمزه اصفهانی، ابوالفرج، راغب، ابونعیم در این شهر منشأ آثار و تصانیف مؤثر و ممتاز بوده اند.
وی وجود نهادهای آموزشی مانند مدارس علایی، نظامیه، سلطان محمد و خاندانهای مردویه، ابن رسته، آل خجند و آل ساعد در بسط فرهنگ ها و آداب در این شهر تاثیرگذار و دیوان و آثار شعرا و ادبای مانند مافرخی، جمال الدین عبدالرزاق، کمال الدین اسماعیل، رفیع الدین لنبانی حتی در دوره های سخت این شهر را نمادی از تعلقات ویژه فرهنگی نسبت به آداب ، رسوم و سنت ها عنوان کرد.
وی در پایان افزود: در عصر صفوی و به ویژه در دوره انتخاب آن به عنوان پایتخت و مهاجرت های ملیت ها و اقوام ایرانی و غیر ایرانی به اصفهان تحولاتی شگرف و بی سابقه رخ داد که عنایت و توجه دقیق سیاحان خارجی و به ویژه اروپایی در نوشته های خود، بهترین مأخذ برای شناخت این رسوم در عرصه اجتماع از آداب سوگواری ، شادی و نشاط و جشن های هر ماه و هر فصل و هر زمان این پایتخت افسانه ای است.
در ادامه مباحث جلسه، دکتر جبار رحمانی، مدیر پژوهشکده فرهنگ، پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات با موضوع «الگوی شخصیت پایه اصفهانی» به شروع مجموعه مطالعاتی در باب خلقیات ایرانیان به منظور تداوم مطالعات سیستماتیک میان رشته ای در این حوزه اشاره کرد و به توضیح مطالعه مردم شناسانه خود در ارتباط با خلقیات و منش فرهنگ اصفهانی پرداخت و با اشاره به این مطلب که در ایران حوزه های فرهنگی متعدد در اشکال مختلف قومیتی، تاریخی و شهری وجود دارد، اصفهان را به عنوان یکی از غنیترین حوزه های فرهنگی که نمی توان نقش آن را در تاریخ نادیده گرفت معرفی کرد و گفت: درحوزه پژوهش فرهنگی اصفهان نسبت به این امر توجه کافی صورت نگرفته است.
وی ضمن اشاره به تعاملات بین روان فردی و نهادهای اجتماعی که در الگوی شخصیت عمل میکنند و در جامعهشناسی به آن منش یا Habitus گفته می شود تاکید کرد: اکنون سعی ما بر ایجاد سیستم پژوهشی با گزاره های علمی و مطالعات سیستماتیک انتقادی در باب شناخت خلقیات مثبت و منفی ایرانیان و شناخت عملکرد شخصیت ایرانی است.
وی گفت: خلقیات در نگاه ما همواره با جمله هایی نظیر«هنر نزد ایرانیان است و بس» وجه مثبت دارد و این در حالی است که این جملات اگرچه هسته ای از واقعیت دارد، کاربردی نبوده و فقط برای به وجد آوردن ما کافی است. وی با اشاره به تخصص خود در مردمشناسی و تمرکز چند ساله خود در این موضوع به طور دقیق در ارتباط با رویکرد خود گفت: مسالهای که در تحقیقات فرهنگی و روانشناسی اجتماعی وجود دارد، شخصیت پایه است. شخصیت پایه، الگوی شخصیتی است که بطور سیستماتیک در افراد نهادینه می شود و سپس افراد، ورژن های مختلف در تیپهای مختلف از خودشان می-سازند. بنابراین وقتی میگوییم شخصیت، منظور یک ایده آل تایپ و نمونه تقریبی است شبيه به آنچه در دنیا و در سنت های اروپا با عنوان «منش ملی» بالاخص در حوزه علوم سیاسی کار میکند و در آمریکا نیز از جنگ جهانی دوم، برای شناخت و نحوه مواجهه با ژاپنی ها شروع شد. یکی از مباحث این سنت، شخصیت مودال یا میانگین است. از لحاظ نظری وقتی میگوییم شخصیت پایه چه نسبتی با فرهنگ دارد؟ آیا عینآ محصول فرهنگ است؟ یا فرهنگ امتداد شخصیت های پایه در افراد است و یا یک رابطه دیالکتیکی است؟ من بر وجه سوم تاکید دارم که شخصیت به لحاظ سازوکار و راه حل کنش و کنترل ما، در یک تعامل خلاقانه، محصول عینی فرهنگ است. به تعبیر بوردیو، منش، «ساختارهای ساختاریافته ساختاردهنده» است، بنابراین در بحث من نیز تعین یافته صرف نیست.
او گفت: در بحث فرهنگ، سه لایه تحلیلی وجود دارد. سطحی از تحلیل عینی، معنایی و ناخودآگاه. بنابراین، گزاره غلطی است که ما در سیستم مطالعات ایرانی بگوییم، چون ایرانی هستیم، ایرانی ها را بهتر می شناسیم. چون سطح سوم مستلزم پژوهش های علمی خیلی عمیق است و هر بومی یا غیر بومی می تواند انجام دهد. برای شناخت اصفهانی ها از منطق فهم ساختار کلیِ معناییِ ذهنی پیروی میکند.
وی در ادامه با اشاره به جهانبینی سیستماتیک اصفهانیها خاطرنشان کرد: سه کلید واژه اساسی نظم، ترتیب و آداب، منطق جهان بینی اصفهانیها را نشان میدهد. برای یک اصفهانی دنیا باید به طور خیلی منظم تعریف شود و همه چیز جای خودش را دارد. این نظم و ترتیب و آداب در اشیاء، نظم فضایی، نظم اجتماعی و روابط در یک سیستم تعریف می شود. اصفهانیها محاسباتی، دقیق و دارای ذهن ریاضی خوبی هستند.
وی این موضوع را در تحلیل گروههای مذهبی، تاریخ تشیع در اصفهان و درجهبندی افراد در اصفهان در رده بندیهای خالص و ناخالص، هم مصداق قرار داد و گفت: این جمله کلیدی که «اصفهان نصف جهان» و در سیستمهای نظم کیهانی و حقیقت قدسی نیز مركز جهان است، دقیقا نظمی است که دائما در سیستم های زبانی تکرار میشود. وی این جهان بینی سیستماتیک را دارای یک محور عمودی و یک محور افقی دانست که در محور افقی یک سر طیف، خودیها و سر دیگر، اعضای غیرخودی هستند و از لحاظ محور عمودی یک سر طیف، آدمهای طراز بالا و سر دیگر طیف، سلسله مراتب پایینتر است. این محور منطق اصلی است که آدم ها در آن از لحاظ سیستماتیک چیده میشوند و تعامل میکنند.
او گفت: نکته دیگر از ویژگی های فرهنگی اصفهانیها حس ناامنی است. به این معنی که خارج از این سیستم جهانبینی سیستماتیک هر چیزی وجود داشته باشد، اصفهانیها به آن بی اعتماد هستند. بنابراین اهل ریسک نیستند و به همین دلیل هنر آوانگارد (هنر هنجارشکن) در این شهر پایین است و هر آنچه که سیستماتیک بشود به حد اعلی میتواند پیشرفت کند. هنرهای فوق العاده خاص و به تعبیری به شکوه رسیده، مانند هنر تذهیب، مینیاتور و هرآنچه که نظم ریاضی در آن مهم باشد در اصفهان شاهکار است.
دکتر رحمانی با اشاره به سه نوع عقلانیت ارزشی، سنتی و ابزاری در سنت وبری گفت: در عقلانیت ابزاری همه چیز چیده میشود که سریع به هدف برسیم و منطق جهان بینی سیستماتیک اصفهانیها، عقلانیت ابزاری است. نه تنها وجه شناختی و تعریفی و معنایی امور، بلکه وجه عاطفی هم محاسبه می شود. به عبارتی در منطق تاریخی، روح اصفهانیها يك روح بازاري و تاجر پیشهاي است که دائما در حال معامله با جهان پیرامون است و همه چیز وقتی خوب است که پیامد مثبت داشته باشد.
وی همچنین به آداب مندی اصفهانیها در مهمانیها، تشریفات پرمصرف و حد اعلای آن در تعارفات اشاره کرد و در مورد خصیصه زرنگی در اصفهانیها گفت: شخصیتی که مبتنی بر یک نوع روح تاجر پیشگی و حسابگری دائمی باشد قطعا همیشه و در همه حال منافعاش تضمین شده است. اصفهانی ها به دلیل این که همه چیز را به صورت سیستماتیک برنامه ریزی میکنند همیشه موفق هستند. این امر از لحاظ بیرونی زرنگی نامیده میشود که منطق اصلی آن این است که منافع عاطفی، مالی،کاری و... همیشه تامین می شود و وقتی همه چیز سیستماتیک تعریف میشود ریسک اتفاق نمی افتد زیرا دچار ناامنی می شوند و دلیل تاریخیاش هم این است که اصفهان، دائما سر راه بوده و تجربه تاریخی عمیقی از ناامنی دارد و این همان چیزی است که در شعر و طنز و جدی در مورد خسیس بودن اصفهانیها به دلیل آینده غیر قابل پیشبینی و بخشی هم به دلیل روحیه حسابگری گفته میشود و در اینجا وجود دارد.
وی همچنین به ویژگی خشک و سرد بودن اصفهانیها در روابط و خودشیفتگی ناشی از اعتماد به نفس بالا، به دلیل منطق ذهنی مرکز فرهنگی بودن اشاره کرد و افزود: اگر هر کدام از این ویژگیها به سمت اختلال برود منجر به وسواس، استرس و خودشیفتگی و چرب زبانی در تعارفات میشود. وی با اشاره به خصیصه عقلانیت و فردگرایی بالا و به تعبیری جمع گرا نبودن، آنها را نسبت به حوزههای دیگر فرهنگی، به فرهنگ مدرن نزدیکتر دانست و خاطر نشان کرد: به لحاظ جامعهشناختی اگر فردگرایی بخواهد ادامه پیدا کند سیستم را مختل کرده و از بین میبرد. وی همچنین به نحوه تربیت فرزندان و برجسته شدن فردیت در سیستم خاص نهادینه کردن الگوها در بین آنها اشاره کرد و در جمع بندی مطالبش منطق این شخصیت را در حرکتِ زندگی، منطق آهسته و پیوسته دانست و گفت: این گفته ها به این مفهوم نیست که اصفهان فقط یک شخصیت پایه دارد. اینجا جزیره های شخصیتی دیگری هم وجود دارد. آنچه که اصفهان را به یک شکوه تمدنی رساند خصلت میان فرهنگیاش بود که اگر بازنگردد رو به انحطاط خواهد رفت.
در ادامه عباس مهری اردستانی، کارشناس ارشد تاریخ و عضو پژوهشگاه صدا و سیمای استان اصفهان با موضوع «خانواده های مهاجر به شهر اصفهان» به ذکر نکاتی در رابطه با وضعیت مهاجرین برای شناخت بهتر تاثیرات متقابل آنها بر فرهنگ اصفهان پرداخت و گفت: صرف نظر از وجود آثار و ابنیه فراوانی که کهن شهر اصفهان در خود جای داده، میراثی محسوس را نیز باید بدان افزود و آن خانواده های قدیمی مهاجری هستند که قرنهاست در این شهر رحل اقامت افکنده و با پیشه، دانش و هنر خویش بر غنای آن افزوده و می افزایند. این خانواده ها که اکنون اصفهانی شده اند چنانکه از نام خانوادگی برخی نمایان است (آذربایجانی، کازرونی، زنجانی، رشتیان و همدانیان)، مهاجرانی از دیگر شهرها و حتی اقوام دیگر ایرانی راه یافته به این شهر بوده اند که با مطلوب یافتن فضا و نیز وفق دادن خود با محیط توانسته اند بمانند، زندگی کنند و سهمی در ارائه ی دانش، ثروت و فرهنگ این مرز و بوم ایفا نمایند.
وی در ادامه افزود: متاسفانه تاکنون کتاب و یا مقاله ای متقن در باره این خانواده ها نوشته نشده است. از دیگر سو بیم آن می رود که بخاطر روحیه خاص ایرانیان که بر ثبت خاطرات روزمره و یا دریافت اطلاعات گذشته افراد نزدیک رغبتی ندارند، رویدادهای تاریخی که به نسبِ افراد اشاره دارد و در حافظه ها محفوظ است، با درگذشت آنان رهسپار گور شده و ما را از دسترسی به این دانسته ها محروم سازد. در این میان به نظر می رسد یکی از مهمترین منابعی که می توان در حوزه تاریخ پژوهی از آن بهره برد، استفاده از تاریخ شفاهی و ظرفیت های آن است که می توان بازماندگان نسل گذشته را دعوت کرد تا با واگویی زوایای پنهان تاریخ گذشته به نکته هایی که در متون تاریخی نبوده و نیست، دست یابیم.
وی در پایان مباحث خود گفت: به نظر می رسد بتوان در این باره پرسشی را نیز مطرح کرد و آن اینکه اصفهان از چه ویژگی بارزی برخوردار بوده که توانسته همه این اقوام را در فرهنگ خود هضم کند.
او افزود: اگر ما در ایران خواهان الگوی همگرائی هستیم، اصفهان را می توانیم به عنوان بهترین الگو برای کشور معرفی کنیم. شهری که با پذیرش اقوام مهاجر در خود، که حاصل تدبیر دولت صفوی در گذشته بوده، به خاطر نیاز به وحدت و انسجام ملی، اقوام مختلف را بصورت موزائیکی در پایتخت خود سامان داده است.
در ادامه رضوان پورعصار، کارشناس و مسئول پژوهش مرکز اصفهان شناسی و خانه ملل با موضوع «فرهنگ عامه در جولانگاه ثبت ونگارش» به ایراد سخنرانی پرداخت. وی در ابتدا به بیان تاریخچه ای از بحث فرهنگ عامه پرداخت و گفت: ویلیام جان تام، باستانشناس انگیسی در سال 1864.م برای نخستین بار واژه فولکلور را که از دو کلمه folk به معنی توده مردم و lore یعنی دانش تشکیل یافته بود به عنوان واژهای مناسب برای شناخت وبررسی فرهنگ عامه به کار گرفت. وی افزود: فولکلور، پرداختن به جنبه های سنتی جامعه، شامل شیوه اعمال، رفتار، احساسات، عادات و باورهای طبقاتی از مردم بوده است که عموماً از سواد خواندن ونوشتن برخوردار نبوده و توان ثبت وضبط آن را نداشتهاند.
او با این توضیح که فرهنگ عامه از بسیاری جهات با فرهنگ به مفهوم کلاسیک مکتوب متفاوت میباشد گفت: فرهنگ عامه را باید در بطن جامعه جستجو کرد، بنابراین معادل مناسب برای فولکلور، همان واژه سنت است که در زبان فارسی دارای سه کاربرد عامیانه به معنای کهنه و منسوخ، مذهبی به معنای مقدس و غیر قابل تغییر و در نهایت علمی وآکادمیک میباشد که در این راستا مفهوم سوم یعنی علمی آن مد نظرمیباشد. وی هدف اصلی خود را در این بحث، اشاره به موارد و پارامترهایی عنوان کرد که در ثبت ونگارش فرهنگ عامه باید مورد توجه قرار گیرد و همچنین توجه به لزوم استفاده از دستاوردهای علمی و فرهنگی پیشکسوتانی که در این حوزه آثاری رابه حیطه ثبت ونگارش کشانیدهاند.
او افزود: در بررسی وشناسایی فرهنگ عامه، سنتها از سه منظر مورد توجه قرار میگیرد: مادی، رفتاری وگفتاری. سنتهای مادی شامل آثار، اشیاء، کالاها، بناها وابزارهایی هستند که از گذشته باقی مانده است. سنتهای رفتاری شامل شعایر، تشریفات، رسوم و اعیاد، آیینها ، باورهای عامیانه، وعرف وعادات اجتماعی است و در نهایت سنتهای گفتاری که در قالب جملات وکلمات اظهار می شود ودر واقع همان ادبیات عامیانه است. ادبیات عامیانه، شامل داستانها، اشعار، تصنیفها و ترانههای عامیانه است. نخستین فردی که در کتاب تاریخ خود به آداب ورسوم ملتها اشاراتی نموده، هرودت، مورخ یونانی است. در میان مسلمانان، ابوریحان بیرونی، مسعودی، حمزه اصفهانی و...اشاراتی به زندگی توده مردم داشتهاند. وی گفت: در کتاب ترجمه محاسن اصفهان نیز به پارهای از واژههایی که بیانگر گویش خاص مردم اصفهان عصر مؤلف میباشد،برخورد میکنیم که با ورود سیاحان و مستشرقین اروپایی، بالاخص در اصفهان عصر صفوی با انبوهی از اطلاعات در خصوص بسیاری از زوایای پنهان زندگی عامه مردم ، دسترسی پیدا می کنیم. وی با اشاره به تحولات ناشی از انقلاب مشروطیت گفت: انقلاب مشروطیت نه تنها موجب تحولات اساسی در حیات سیاسی -اجتماعی کشور گردید بلکه به نوعی موجب یک دگردیسی بنیادی در شیوه سخن گفتن ونوشتن به زبان شده وفرهنگ عامه از ارزش وپایگاه والاتری برخوردار گردید وبرای نخستین باربه طورجدّی مورد توجه نویسندگان ایرانی قرار گرفت.
وی به عنوان نکته پایانی سخنانش گفت: نکته پایانی که در واقع جان کلام است را باید به زنده یاد میرسید علی جناب (متوفی1309.ش) مؤلف مجموعه ارزشمند الاصفهان اختصاص داد که پیشکسوت وپیشتاز ثبت، ضبط ونگارش فرهنگ مردم اصفهان اواخر عصر قاجار واوایل دوره پهلوی اول ونخستین فردی است که به صورت جدی قدم در این وادی نهاده و کتاب فرهنگ مردم اصفهان در اصل دستنوشتههای ایشان بوده که متاسفانه عمر وی کفاف انتشار آن را نداده و پس از هشتاد سال پس از مرگ او، توسط اینجانب تدوین وتصحیح گردیده ودر اختیار علاقمندان حوزه مطالعات فرهنگ عامه قرار گرفت.
ریحانه درخشانی، کارشناس ارشد تاریخ دوره اسلامی و عضو مرکز مطالعات اصفهان شناسی به عنوان سخنران پایانی نشست با موضوع «اصفهان و سنتهای مردمی در عصر صفویه با تاکید بر فرهنگ شادی» در این باره گفت: هنگامی که شاه عباس به حکومت رسید و اصفهان را به عنوان پایتخت انتخاب کرد دوران شکوفایی شهر آغاز شد و به درجه ای از اعتبار رسید که اروپاییان آن را بزرگترین شهر شرقی و شهری به اهمیت پاریس و لندن معرفی کردند. در این دوره در اصفهان از نظر اجتماعی تغییراتی در فرهنگ و آداب و رسوم به وجود آمد. مراسمهایی که در این دوره در اصفهان اجرا می شد به سه دسته بازی و ورزش، سرگرمی ونمایشهای اهل سخن و سوگواری وعزاداریها تقسیم میشد و جشنها که شامل جشنهای ملی، مذهبی و رسمی و درباری بود و جشن های گل سرخ، آب پاشان، شاطر و آیین چراغانی، آتشبازی، رقص، موسیقی و پایکوبی بود. وی همچنین به ذکردستهبندیهای متعددی در حوزه بازیها، ورزشها و مراسم و آیینهای شادی و مذهبی و بانیان این مراسمها در اصفهان پرداخت.
در بخش پایانی نشست دکتر جبار رحمانی به جمع بندی مباحث پرداخت و به سوالات افراد حاضر در جلسه پاسخ داد
.
*تهیه گزارش