خام بُدند، پخته شدند، سوختند ...

مهرداد ناظری*

تعطیلات برای بسیاری از کودکان، معنای زیبایی از تفریح، شادابی و شوروشوق را به‌همراه دارد؛ اما به‌دلیل وجود نابرابری‌های اقتصادی در جامعه همه کودکان امکان استفاده از این شرایط را ندارند. یکی از گروه‌هایی که جزو محرومان از این شادی و شادابی به‌حساب می‌آیند، کودکان کاری هستند که در کوره‌های آجرپزی کشور مشغول‌به‌کارند. برای کودکانی که در کوره‌های آجرپزی کار می‌کنند، تعطیلات معنایی نداشته و کارکردن در شرایط سخت، نوعی پذیرش جبری‌ست که زندگی بر آن‌ها تحمیل کرده. با مراجعه به این کوره‌پزخانه‌ها می‌توان کودکانی را یافت که در روز بالغ‌بر بین 8 تا 12ساعت دراین فضای تولیدی و پر از آلودگی کار می‌کنند ...

وقتی از یکی‌ازآن‌ها پرسیده می‌شود که چرا در کوره‌ها کار می‌کنید؟ او می‌گوید: «پدر من فوت کرده و من و مادرم مجبوریم برای گذران زندگی، کار کنیم». اگر در کودکانمان در کوچه‌وخیابان شلیک خنده‌ها نشانه‌ای از شادابی و سلامتی آن‌ها به‌حساب می‌آید، در اینجا آرام‌بودن و تمرکز بر روی کار، نشانه سلامت و بهنجاری آن‌هاست. پدر یکی از این کودکان می‌گوید: «کرونا باعث شده است که بازار کار رو به کسادی پیش برود. ما توان گذران زندگی را نداریم و چون کارگر فصلی به‌حساب می‌آییم، مجبور می‌شویم در کوره‌ها مشغول‌به‌کار شویم.» یکی از مهم‌ترین مسائلی که کارگران کوره‌پزخانه‌ها با آن مواجه هستند، مسئله نبود بیمه‌های تأمین اجتماعی‌ست. ازآنجایی‌که کار کوره‌ها عموماً در زمستان تعطیل است و کاری فصلی و موقتی به‌حساب می‌آید، بسیاری از کارفرماها کارگران خود را بیمه نمی‌کنند. البته از زاویه دید کارفرماها باتوجه‌به هزینه‌های بالای تولید آجر در کشور، هزینه بیمه فراتر از توان بسیاری از کارفرماها به‌حساب می‌آید. آن‌ها نیز می‌گویند که دولت از آن‌ها حمایت نمی‌کند و حمایت‌های دولتی و سازمانی می‌تواند این مشکل را حل کند؛ اما واقعیت تلخ این‌است‌که فضای کار سخت و فشار بیش‌ازحد، باعث آسیب‌های روانی و جسمی زیادی به کودکان و سایر بزرگ‌سالانی می‌شود که دراین‌فضاها مشغول‌به‌کار‌ند. یکی از گروه‌هایی که در کوره‌های آجرپزی به کار مشغول هستند، کودکان مهاجر از کشورهای اطراف مثل افغانستان است. این کودکان افغانی با حقوق کمتر از کودکان ایرانی کار می‌کنند و به‌نوعی در بازار رقابت با ایرانی‌ها گوی سبقت را از آن‌ها می‌ربایند. یکی از کودکان کار می‌گوید: «من کار می‌کنم تا بتوانم روزی مهندس شوم». او ادامه می‌دهد: «من عاشق هواپیما هستم و دلم می‌خواهد مهندس هواپیما شوم». وقتی به او می‌گویم که چه رابطه‌ای بین آجر و هواپیما وجود دارد؟ می‌گوید: «من با کار در این کارگاه، به آرزوهای خودم نزدیک می‌شوم»؛ اما سؤال اساسی این‌است‌که آیا او می‌تواند با حقوق ناچیز و کارگری به‌شکل موقتی، به آرزوهای بزرگ خود دست یابد؟ آیا این آجرها به‌گونه‌ای روی‌هم چیده می‌شود تا هر‌کس را به اوج خود برساند؟ درباره حقوق دریافتی کارگران کوره‌های آجرپزی پاسخ‌های متعددی دریافت می‌شود. عده‌ای از دریافت روزی 20 تا 40هزارتومان و برخی 80هزارتومان سخن می‌گویند؛ اما آنچه مسلم است پرداختی‌ها از قاعده مشخصی تبعیت نمی‌کند. یکی از کودکان افغانی می‌گوید: «من ماهیانه یک‌میلیون و 200هزارتومان بابت روزی هشت‌ساعت کار دریافت می‌کنم». واقعیت این‌است‌که کار کارگران در فضای کوره‌پزخانه‌ها چنگی به دل نمی‌زند. آن‌ها شبانه‌روز تلاش می‌کنند تا لقمه‌نانی به‌دست آورند و به‌خاطرِ گرسنگی جانشان را از دست ندهند. شاید کارکردن در کوره‌های آجرپزی نسبت به بیکاری، تجربه مطلوب‌تری به‌حساب آید؛ اما نبود تأمین اقتصادی، معیشتی و آسیب‌های روانی و بهداشتی که این اقشار را تهدید می‌کند، همواره موضوعی‌ست که نمی‌شود از کنار آن به‌سادگی عبور کرد. به‌نظر می‌رسد که یکی از عوامل کارکردن در چنین فضایی، وجود جبر برای افرادی‌ست که راه‌هایی دیگری برای کارکردن برایشان وجود ندارد. یکی از پیرمردهایی که سال‌ها در کوره‌های آجرپزی کار کرده است، می‌گوید: «ما کارگران، آینده‌ای پیش‌رو نداریم؛ اما وقتی‌که وارد این فضای کار می‌شویم، چاره‌ای به ادامه‌دادن این راه برایمان باقی نمی‌ماند و مجبوریم تا پیری و سالمندی در اینجا کار کنیم». او می‌گوید: «بزرگ‌ترین مسئله کارگران این کوره‌ها این‌است‌که اکثریت آن‌ها با آسیب‌های فیزیکی بسیاری در کار مواجه می‌شوند». به‌نظر می‌رسد که باتوجه‌به وضعیت سخت اقتصادی کشور دراثر کرونا، مسئله امنیت شغلی این کارگران نیز بیش‌از‌گذشته با خطر مواجه شده. درواقع، این کارگران تا زمانی در کوره‌ها می‌مانند که بتوانند کار کنند و در تولید نقش داشته باشند؛ اما زمانی‌که این نقش خود را از دست بدهند، با مشکل بیکاری مواجه خواهند شد و ازآنجایی‌که شغل یا مهارت خاص دیگری را بلد نیستند، همچنان به سپاه کارگران بیکار می‌پیوندند. یکی‌دیگر از مشکلاتی که کودکان درگیر کار در این محیط با آن مواجه می‌شوند، بازماندن از تحصیل است. بسیاری‌ازآن‌ها به‌دلیل وضعیت بد اقتصادی خانواده، حتی بعد از تعطیلی کوره‌ها به مدرسه‌ها بازگشت نمی‌کنند و این‌مسئله باعث می‌شود که آسیب عدم‌امکان تحصیل برای آن‌ها نیز در کنار فقر و گرسنگی شکل بگیرد. ازطرف‌دیگر، پایین‌بودن کیفیت زندگی، باعث ایجاد آسیب‌های روانی و بهداشتی نیز برای آن‌ها می‌شود. عدم‌امکان دسترسی به مواد غذایی موردنیاز بدن، قرارگرفتن در وضعیت رفتارهای ناسالم و نابهنجار و بعضاً خشونت‌های ناشی از شرایط سخت ‌کاری، باعث ایجاد تخریب روانی آن‌ها نیز می‌شود. تخریب روانی کودکان، یک مسئله بسیارمهم است که اگر به آن توجه نشود، به‌مرور و طی زمان می‌تواند عامل تهدید در ورود فرد به حلقه کج‌روی‌های اجتماعی شود. تجربه نشان می‌دهد که کودکانی که در شرایط سخت ‌کاری قرار می‌گیرند، بعضاً در بزرگ‌سالی وارد باندهای مافیایی شده و به‌نوعی در روند ایجاد کج‌روی‌های اجتماعی حرفه‌ای‌تر و سازمان‌یافته‌تر نقش‌آفرینی می‌کنند. درواقع، کودکی که در فضای کوره‌پزخانه‌ها با خشونت‌های فیزیکی و روانی مواجه است، ممکن است در بزرگ‌سالی به پدیده قتل، قاچاق مواد مخدر، اعتیاد، خودکشی و ... روی آورد. ازاین‌منظر لازم است که برای این کودکان، اندیشه‌ای کارآمد درراستای بهینه‌سازی کیفیت زندگی آن‌ها درنظر گرفت. در اینجا باید درنظر داشت که متغیرهایی که به‌لحاظ ذهنی، جهان‌بینی یک کودک را می‌سازد، نقش پررنگی در هویت انسانی او دارد. فردی‌که احساس می‌کند حقوق اولیه‌اش نادیده گرفته شده یا از همان دوران کودکی با مفهوم گرسنگی و فقر دست‌به‌گریبان است، طبیعتاً در دوران بزرگ‌سالی با پیچیدگی‌های ناشی از این‌مسئله در جهان‌بینی ذهنی خود مواجه خواهد شد. درواقع، ازمنظر جامعه‌شناسی؛ او وارد وضعیت آنومیک یا بی‌هنجاری می‌شود. در وضعیت بی‌هنجاری، او هیچ الگویی را نمی‌پذیرد و به‌شدت با همه الگوهایی که جامعه به او پیشنهاد می‌دهد، مقابله می‌کند. بسیاری از کودکان کوره‌های آجرپزی براین‌اعتقاد بوده‌اند که «زندگی آن‌ها سخت است». وقتی کودکی مفهوم سختی از زندگی را دریافت کند درواقع، او دیگر کودک به‌حساب نمی‌آید و دوران کودکی خود را از دست داده. او کودکی‌ست که به دوران بزرگ‌سالی رانده شده است درواقع، «کودک بزرگ‌سالی»ست که از زندگی سختی و رنج را دریافت می‌کند و نمی‌داند که کودکی می‌تواند همراه دریافت محبت، بازی و تفریح و آسایش باشد. تابستان‌ها برای کودکان کوره‌های آجرپزی هرگز رنگ زیبایی ندارد. حالا دیگر کرونا هم بر سختی‌های کار اضافه شده و آن‌ها باید در هراس باشند که با کرونا‌گرفتن از کار در کوره‌ها هم بازمی‌مانند و نمی‌توانند معیشت خود را به‌سادگی بگذرانند. در اینجا باید به ذکر این‌نکته توجه کرد، برای تحقق یک جامعه توسعه‌یافته و آرام نیاز است که رضایت از زندگی را برای همه اقشار جامعه تسهیل کنیم. رضایت برای کودک کار ایجاد امنیت اقتصادی و تحقق شرایط تحصیل رایگان است. ما باید به نیازهای اولیه کودکان پاسخ دهیم. آن‌ها با جبر ما به‌دنیا آمده‌اند و نباید با سختی‌های ناشی از اقتصاد سرمایه‌سالاری دچار استثمار و حاشیه‌نشینی شوند. کودکان کار فرصت‌های اقتصادی زیادی را برای کشور ایجاد می‌کنند، آن‌ها کار می‌کنند تا برج‌ها در شهرهای بزرگ ساخته شود. بدون حضور کودکان کار در کوره‌های آجرپزی هیچ ستونی بالا نمی‌رود. باید برای کسانی‌که در اهتزاز ستون‌ها نقش دارند، ارزش‌آفرینی کرد. باید به تکریم کودکان روی آوریم و آن‌ها را از حاشیه، به متن زندگی بازگردانیم. چه‌بسا دراین‌بین، کودکانی که استعدادهایی در راه تغییر سرنوشت و آینده یک کشور را داشته باشند؛ پس باید بستر تغییر این شرایط را فراهم کنیم.

 

منبع: روزنامه سایه 15 مهر 99


*جامعه‌شناس و عضو هیئت‌علمی ددانشگاه آزاد اسلامی واحد یادگار امام (ره)