علیرضا اسکندرینژاد
تقریباً یک دههای است که مراسم پیادهروی اربعین به یکی از شعائر مهم مذهبی در ایران بدل شده است. امسال بنا به آمارهای رسمی بالغ بر 5/4 میلیون ایرانی در مراسم پیادهروی اربعین شرکت کردند و علاوه بر حضور پررنگ در این مسیر زیارتی، تعداد بسیاری نیز در شهرهای مختلف ایران در برنامههای مذهبی داخلی به این مناسبت شرکت کردند. بیش از 5 درصد مردم ایران در این ایام به زیارت کربلا رفتند و تعداد قابل توجهی هم در مراسمهای داخلی شرکت کردهاند. این اعداد و ارقام خود گواه این موضوع است که برخلاف تصور برخی از متفکران، نمیتوان بهسادگی از کنار این موضوع گذشت. متأسفانه دوگانهسازیهای موافقان و مخالفان فضا را به سمتی میبرد که تحلیل علمی موضوع به حاشیه رانده میشود. تلاش من در این نوشتة کوتاه این است که برخی ابعاد جامعهشناختی شکلگیری گفتمان اربعین را از منظر جامعهشناسی دین روشن کنم و فارغ از غلتیدن در دوشقی مخالف-موافق به پیامدها و دلالتهای این رویداد بپردازم.
از بیان کلیات دربارة اهمیت مناسک و شعائر دینی صرف نظر میکنم. خواننده احتمالاً با این موضوع بهقدر کافی آشنایی دارد. موضوعی که برای بحث بیشتر مد نظر دارم، مفهوم «ایام دینی» یا «ایام قدسی» است. جامعهشناسان دین به این موضوع توجه داشتهاند که تمامی دستگاههای دینی تقویم خاص خود را دارند. برخی تعطیلات منظم و همیشگی هستند؛ مثلاً جمعهها در اسلام، شنبهها در یهودیت و یکشنبهها در مسیحیت. این ایام برای انجام اعمال عبادی و مناسکی منظم تعبیه شده است. در کنار این تعطیلات ثابت هفتگی، برخی ایام مذهبی نیز در تقویم هر دینی موجود است؛ مثلاً اعیاد مذهبی که در تمامی ادیان وجود دارد یا ایام سوگواری که بهطور ویژه در تشیع قابل مشاهده است. امیل دورکیم، جامعهشناس مشهور فرانسوی، در فصل سوم کتاب صور بنیانی حیات دینی به ماهیت وجود ایام قدسی میپردازد. به نظر او، وجود این ایام برای ایجاد توقف در نظم تکراری زندگی روزمره است، برای اینکه انسجام و پیوستگی مؤمنان حفظ شود. در واقع اساسیترین کارکرد ایام قدسی این است که فرد را از نظم روزمره میرهاند و او را با وجودی فراتر از وجود منفرد خودش، یعنی اجتماع دینی، یکی میکند. در این معنا و زمینه، وجود ایام قدسی به جوامع کمک میکند تا بتوانند از یکنواختی زندگی روزمره فاصله بگیرند و ضمن حفظ پیوستگی و انسجام، از رکود و رخوت فکری اجتناب کنند. هنگامی که از این منظر به اربعین و سایر شعائر و مناسک مذهبی بنگریم، تنها باید در ثنایشان سخن بگوییم. به هر ترتیب اربعین نیز زمانی قدسی است که شیعیان را از روزمرگی میرهاند و آنها را در اجتماعی اخلاقی و بزرگتر یکی میکند. اما همانطور که پیشتر گفتم، قصدم در این نوشته ثناگویی نیست. جامعهشناسان ضمن برجستهسازی نقش شعائر و مناسک مذهبی در تحلیلهایشان، بر این نکته نیز تأکید کردهاند که جامعه موجودی مستقل و آویژه است. دستکاری آداب و رسوم اجتماعی که اینروزها ذیل عناوینی مثل «گفتمانسازی»، «جامعهسازی» و «فرهنگسازی» صورت میپذیرد، کارکردهای این رسوم قویم را به ضد خود تبدیل میکند. کلود لوی-اشتروس، جامعه-انسانشناس شهیر فرانسوی، در کتاب ذهن وحشی، به این نکته اشاره میکند که قدرت همواره در تلاش است تا مناسک را دستکاری کند. در واقع، اصحاب قدرت تلاش میکنند تا برخی مناسک را تقویت و برخی دیگر را بنا به منافع خود تضعیف کند. علاوه بر این، تکرار و ازدیاد روزهای قدسی باعث میشود که این روزها خاصیت خود را از دست بدهند. وجود محرم، فاطمیه، محسنیه، ایام منتهی به اربعین، اعیاد غدیر، قربان، فطر، نیمة شعبان و انواع و اقسام دههها و هفتههای مذهبی باعث شده است که تقویم ایران پر از روزهای قدسی باشد و تأکید روزافزون دولت بر تکثیر این ایام و تأکید افراطگونه بر برخی از ایام و مناسک نیز باعث شده تا ایامی که از دیرباز در ایران قداست و حرمت داشتهاند تبدیل به ایامی عرفی شوند. نیازی به توضیح نیست که دهة اول محرم و خصوصاً تاسوعا و عاشورا جزو پرنضجترین و مقدسترین ایام برای ایرانیان بوده و هست. دلیل این امر نیز کاملاً تاریخی و فرهنگی است. در طول تاریخ، دولتهای موافق یا مخالف تشیع تلاش کردهاند تا با تقویت یا تضعیف این ایام اثرگذاری خود بر حیات مذهبی جامعه را نشان دهند اما این ایام کارکرد خود را در طول این دوران حفظ کرده است. به نظر میرسد آنچه برآمده از ضرورتهای تاریخی و اجتماعی نباشد و در یک کلام از متن جامعه برخاسته نباشد، نمیتواند دوام پیدا کند و با از میان رفتن یا تغییر جریان قدرت زدوده خواهد شد. اساساً بسیج مردم برای انجام مناسک و شعائر دینی با بنبست مواجه خواهد شد. منکر این موضوع نیستم که دولت باید تسهیلکنندة اجرای سنتها و مناسک جمعی باشد اما این هیبت عظیم بروکراتیک نباید خود را متولی یا متصدی مناسک بداند. من برخلاف تحلیلگران سکولار، ناخرسندی و نارضایتی بخشی از جامعه بابت بسیج سنگین منابع برای برگزاری مناسک مذهبی طی چند سال اخیر را پای دینگریزی جامعه نمیگذارم. به نظرم اتفاقاً اعتراضات از سوی بخشی از بدنة جامعه برخاسته است که نسبت به حفظ استقلال مناسک و شعائر دینی حساسیت دارند و ترجیح میدهند که این مراسم همچنان برآمده از خواست جامعه و با اجرای خود گروههای اجتماعی باشد.
ادعای اصلی موافقان تأکید همهجانبه بر این شعائر و مناسک این است که بخشی قابل توجهی از مردم با اراده و میل شخصی در این مراسم حضور پیدا میکنند و هرساله رغبت به حضور در این اعیاد و ایام بیشتر میشود. شواهد هم تا حد زیادی ادعای آنها را تأیید میکند. حضور میلیونی در جشن غدیر و حضور میلیونی مردم در مراسم اربعین گواه ادعای آنهاست. من ضمن اینکه عقلانی بودن حضور مردم در تمامی این ایام را تصدیق میکنم، علاقهمندم تا به چند نکته تأکید کنم: اولاً، حضور مردم در مناسک و شعائر ارگانیک که دولت به آنها کمتر پرداخته است، بسیار بیشتر از این مراسمهاست (مثلاً آیا نمیتوان ادعا کرد که علیرغم کاهش دینداری مناسکی مردم ایران، مراسم دهة اول محرم همچنان پرنفوذترین مراسم مذهبی در اکثر نقاط ایران است؟) ثانیاً، بسیج حدأکثری منابع، دستکم طی دو سال اخیر، موجب شده است برخی از افراد بهخاطر مشوقها یا حتی محدودیتهای اداری یا سیاسی در این مراسم حضور پیدا کنند. به نظر میرسد نقش پررنگ نیروهای سیاسی و دولتی باعث شده تا آرایش خودجوش جامعه بر هم بخورد. به نظرم، نیروهای دلسوز دین و دینداری در ایران باید ورای شوق و ذوق از حضور میلیونی در مراسم اربعین به این نکته توجه داشته باشند که «گفتمانسازی» بیهزینه نخواهد بود. شکلگیری گفتمان اربعین، در کنار سایر گفتمانهای جدید، میتواند به تضعیف جریان خودخواسته، خودجوش و ارگانیک مذهبی بینجامد یا حتی در سطح کلانتر میتواند بدبینیها را نسبت به دین و دینداری در سطح جامعه افزایش دهد. اگرچه به نظرم دولت اصولگرا و محافظهکار حاضر تلاش میکند تا با حدأکثر توان به این مسیر ادامه دهد اما امیدوارم که دیگر نیروهای اثرگذار در جامعه که همچنان دغدغة دین را دارند در برابر این موج بایستند و اجازه دهند تا جامعة دیندار ایران خود بیندیشد، تصمیم بگیرد و عمل کند.
فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ (سورة بقره، آیة 79)