در خلاصه ترین تعبیر زبان را حداقل پنج جور می شود فهمید.

الف - زبان همچون ابزار شناخت : این یک رویکردفلسفی- شناخت شناسانه است . گفته شده است که زبان ظرف اندیشه و خانه وجود است یا به زبان ساده تر انسان با کمک زبان می اندیشد. بسیاری از صاحب نظران در حوزه های فلسفه ،شناخت شناسی ،روان شناسی و... به زبان همچون نظام درک جهان از طریق نامگذاری پدیده های تجربه شده یا تصور شده حیات و اندیشیدن با واژه ها می نگرند.

ب- زبان همچون ابزار تعامل اجتماعی: از این زاویه زبان نظامی از علائم است که تعامل اجتماعی میان اعضای یک جامعه را امکان پذیر می کند. پس محصولی اجتماعی است دارای کارکردهایی قابل فهم برای فرد وجامعه . زبان در این معنا با جامعه و فرهنگی که در دل آن پرورش یافته رابطه ای تن وار دارد و چون هر جامعه ای محیط خاص خود را دارد و به شیوة خاص خود تطور یافته ،پس هر زبان هم رنگ جامعه ای را به خود می گیرد. مثلاً در حوزه هایی فربه می شود که برای آن جامعه مهم است و در حوزه هایی از رشد باز می ماند که برای مردم آن جامعه محلی از اعراب ندارد.

ج- زبان همچون خود تعامل اجتماعی: برخی از انسان شناسان از درک زبان به عنوان ابزار تعامل اجتماعی فراتر رفته اند و زبان را همچون محتوای تعامل اجتماعی فهمیده اند. به سخن دیگرایشان کوشیده اند با مطالعة معانی ضمنی گفته ها و نوشته ها و بویژه انچه زبان شناسان اجتماعی عبارت های اشاره گر می نامند ، شیوه های تعامل اجتماعی که همان فرهنگ هنجاری اهالی یک اجتماع است را درک کنند. عبارت های اشاره گر به جمله هایی گفته می شود که نقش مبرمی در ایجاد رابطه و پیوند وثیقی با فرهنگ یک اجتماع دارند و این امکان را به گوینده می دهند تا با استراتژی مشخصی که به کار می گیرد ، خلاقانه به تعامل هدفمند اجتماعی بپردازد و روابط اجتماعی پیچیده ای ایجاد کند.

د- زبان ، همچون الگویی برای تقلید: گروه بزرگی از عالمان اجتماعی ساختار زبان (اعم از ساختار آوایی ، واژگانی یا معنایی ) را به عنوان الگویی برای درک سایر ابعاد زندگی اجتماعی برگزیده اند. ایشان کوشیده اند بسیاری از پدیده های اجتماعی را چون متن بفهمند وباتشبیه پدیده های اجتماعی به زبان آن ها را تشریح وتبیین کنند.یعنی به همان شیوه که زبان شناس متنی را تحلیل میکند آن ها نیز به تحلیل پدیده های دیگر اجتماعی بپردازند.

ه- زبان ، همچون نظام  انتقال معنا: در این دیدگاه زبان همچون ماشین ارتباط فهمیده و کوشش می شود تا با دقیق تر، موجز تر ، دلالت گرتر ، و زیبا ترکردن آن، انتقال معانی میان انسان ها هرچه دقیق تر، عمیق تر ، اقتصادی تر و دلپذیر ترشود. در اینجا خود زبان مورد توجه است ، همچون ماشینی که باید قطعات خوب در آن به کاربرده شده ، و خوب روغن کاری شده باشد تا نرم وزیبا کار کند.