(دانشجوی دکترای مطالعات توسعه دانشگاه تهران)
کرونا سبک زندگی جدیدی را به دنیای امروز تحمیل کرده است. شکل جوامع تغییر کرده، خیابانها از عابران هر روز خالی شده و انسان برآمده از اجتماع مدرن با همه ویژگیهای آن به خانه بازگشته است. مناسبات جمعی در هر گونۀ آن از آنچه که بشر بدان عادت داشته، از روابط اقتصادی تا مناسک مذهبی نیمه تعطیل یا تعطیل شده و به نظر میرسد که نظم جدیدی بر زندگی ما حکمفرماست. اما آنچه که مقصود این نوشتار است، پرسش از چگونگی تاثیر این دگرگونی اجتماعی بر زندگی روزهای پساکروناست. دگرگونی اجتماعی (Social Transformation) به فرآیند تغییر تدریجی ارزشها، باورها، روابط نهادی، و چینش سلسله مراتب اجتماعی در یک جامعه در طول زمان اشاره دارد. مجموعهای از تغییرات اجتماعی با ضرباهنگی که وابسته به نوع و شدت وقایع اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است، منجر به تحولی در بنیانهای ذهنی - عینی جامعه میشود که آنرا دگرگونی اجتماعی مینامیم.
ضربآهنگ پیدایش و فراگیری ویروس کرونا و مقاومت در برابر آن از طریق تغییر یافتن سبک زندگی به گونهای هماهنگ در سطحی جهانی به لحاظ شتاب و تاثیرگذاری شاید در طول تاریخ بیسابقه باشد. جامعه مخاطره آمیز مدرن تا به امروز ریسکی به این اندازه در سرعت اشاعه را تجربه نکرده بود که ابعاد آن تا بدین حد ناشناخته و مقابله با آن فارغ از توسعه نامتوازن جوامع و اقشار اجتماعی به این اندازه یکسان و تنها از طریق تغییر سبک زندگی و آن هم به اجبار امکان پذیر باشد. دگرگونی اجتماعی این روزها را میتوان به سادگی دریافت اما نقطه نظرات گوناگونی درباره نظم روزگار پساکرونایی وجود دارد. روزگاری که به مدد کشف شیوۀ درمان و شکست زنجیره انتقال ویروس، دنیای ما در ظاهر گذشته اما در مرحلهای بعدتر از این برزخ دگرگونی اجتماعی و دیگرگونه تعریف شود.
آیا باورهای فردی، روابط اجتماعی و بینالمللی و چیدمان سلسله مراتب اجتماعی در طول مدت مواجهه با کرونا تغییر خواهد کرد؟ ما تا بدینجا میدانیم که اگرچه ممکن است که باورهای درونی افراد در مواجهه با چنین مخاطرهای به سرعت تشدید شود، برای مثال باورمندان به مذهب در سراسر جهان به گرایشهای دینی خود بیشتر پناه ببرند یا مفهوم تقدیر و یا باور به علم و تکنولوژی به برخی تسکین دهد اما همه در یک باور جدید مشترکاند که شکل زندگی روزمره باید به سوی انزواگرایی تغییر کند. این تغییری به نفع خود و اطرافیان است، اما با رقابت بر سر منابع موجود آغاز میشود و این پارادوکس احترام به حقوق دیگران از خالی شدن فروشگاهها آغاز میشود. اما در هرحال، همه این مراحل، اجباری است. عنصر اجبار، باور جدیدی را به وجود می آورد. هر لحظه امکان دارد که سبک زندگی تغییر کند. روزمرگی مکانیکی دنیای مدرن از بین برود و یک سلطۀ نوپدید از سوی منابع مشروع قدرت اعم از دولت و یا خواست همگانی، فرد را وادار به تغییر سازد.
بنابراین، در فاصلهای اندک، باورهای سخت پیشین در شکل اجتماعی آن فرو میریزد تا بدانجا که آدمی با بدن خویش نیز احساس غریبگی میکند زیرا هر قسمت آن میتواند ناقل بیماری باشد و اعضای بدن با یکدیگر نیز پیش از انجام آداب بهداشت غریبه میشوند و این باور به تغییرپذیری ناگهانی باورهای پیشین اولین نشانهۀ ظهور یک دگرگونی اجتماعی است. روابط اجتماعی رودر رو به حداقل میرسد و فضای مجازی جایگزین بسیاری از کنشهای متقابل روزمره میشود. در واقع، فضای مجازی شکاف «فاصلۀ فیزیکی» را پر میکند و فعالیتهای اجتماعی را از خرید تا آموزش به درون خود میکشد.
تکنولوژی به ما یادآوری میکند که چگونه با تسهیل جابجایی افراد در گستره بینالمللی، به اشاعۀ ویروس یاری رسانده اما همزمان رفاه - شاید تا اندازهای و در این مورد خاص، ناخواسته- را برای دوران قرنطینه به ارمغان آورده است، همان که به کشف راههای مقابله با این ویروس یاری میرساند. روابط بینالمللی برای مقابله با بحرانی جهانی تغییر مییابد، از همکاری تا رقابت و در نهایت، میزان اقتدار اقشار درمانگر، پزشکان و پرستاران و دیگر یاری رسانان فداکار برای مقابلۀ با ویروس کرونا به موازات اقتدار دیگر نیروهای مقیدساز افراد برای پذیرش درمان و انزوای اجتماعی ارتقا یافته و بدینسان چینش سلسله مراتب اجتماعی تغییر مییابد و به سادگی پذیرفته میشود. ما با یک دگرگونی اجتماعی تمام عیار برآمده از تغییرات حاصل از اشاعۀ کرونا مواجهیم. اما دنیای پسا کرونا چگونه خواهد بود؟
دگرگونی اجتماعی در ساحات ذهنی و عینی جامعه ملموس خواهد بود. امروزه، برای مثال، به ندرت با نقش دانش منتشر شده در همه طبقات اجتماعی برای پیشبرد آرمانهای یک جامعه مخالفت میشود و این خود نشانهای از یک دگرگونی اجتماعی است. دانش منتشر شدهای که یک سوی آن، دنیا را چنان به هم نزدیک میسازد که رفتارهای مرتبط با تغذیه یک فرد در حومه شهری در یک گوشه دنیا، بر همۀ زندگی فردی در گوشهای دیگر و تا هزارها فرسنگ آن سو تر سایه میافکند و سوی دیگر آن علاجی برای این واقعه مییابد.
پاندمی کرونا در غیاب دانش اتفاق نمیافتاد اما دانش منتشر شده که توان بازاندیشی در گذشتۀ خود را برای جبران خطاهای پیش آمده دارد، علاج آن را در فاصله گذاری فیزیکی، رعایت مناسک ورود و بقای در دوران قرنطینگی برای افراد و برای اشیا و در درمان مدرن مییابد که در نتیجه، به جوامع و طبقاتی معین اقتداری ویژه اعطا میکنند. باور به چنین اقتداری، در دوران پساکرونایی با شدت بیشتری ادامه خواهد یافت چنانکه بر اهمیت تکنولوژیهای ارتباط مجازی که اینک بخشی زیادی از روابط اجتماعی را تسهیل میکند، افزوده خواهد شد. فضای مجازی، حضور انسان در محیط بیرون از خانه خویش را محدود خواهد کرد و این میتواند مقدمهای برای بهرهگیری از تکنولوژیهای هوشمند کنترل پذیر از راه دور در زمینههای گوناگون زندگی بشری از کشاورزی تا صنعت باشد.
مناسک جمعی با همان شیوه پیشین ادامه خواهد یافت اما به باورهای قلبی به مناسک فردی افزوده خواهد شد، چیزی که برای برخی در سراسر دنیا تجربهای جدید در دوران کرونا بوده است، عبادت در تنهایی. ابر مخاطرات زندگی در دنیای مدرن باورپذیرتر میشود و بدینسان میشود انتظار داشت که تا اندازهای معضلات نامحسوستری همچون تغییرات اقلیمی و مخاطرات زیست محیطی جدیتر تلقی شود و نقش گروههای میانجی که در درمان کرونا به یاری کادرهای درمان و مراقبت آمدند پر رنگتر شود.
ویژگی مخاطرات دنیای مدرن، سنجش ناپذیری آن است، درست همان گونه که نمیتوان نتایج دگرگونیهای اجتماعی جز در زمانۀ پس از آن سنجید. میشود امیدوار بود که دگرگونی ناگهانی اجتماعی حاصل از کرونا بتواند ارزش لحظات زندگی را در روزگار مواجهه با بحرانهای مدرنیته متاخر بار دیگر یادآوری کند.