بررسی فرضیه جنگ بیولوژیک و آمارهای ناصحیح ابتلا به کرونا

دکتر مزدک دانشور فروردین99از همان روزهای نخست شیوع کرونا در رابطه با ترور بیولوژیکی مطالبی بیان می‌شد، مطالبی که این روزها مقامات ایالات متحده با طرح اینکه کرونا ممکن است ویروسی آزمایشگاهی باشد ادامه دارد، در ایران هم گمانه‌زنی‌های زیادی در این خصوص انجام شده است. همچنین موضوع ارائه آمارهای غلط ابتلا به کرونا از سوی برخی دولت‌ها جای خود را در میان اخبار نگه داشته است. روزنامه همدلی در گفت‌وگویی با «مزدک دانشور»، پزشک و انسان‌شناس پزشکی و عضو انجمن جامعه شناسی ایران با طرح پرسش‌هایی سعی کرده به ابعاد مسئله ترور بیولوژیکی و آمارهای غلط بپردازد. مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید.

آقای دکتر، چرا در روبه‌رو شدن با ویروس کرونا از سوی تعدادی، این ادعا مطرح می‌شود که کروناویروسِ جدید ساخته انسان است و در واقع به شکلی موضوع ترور بیولوژیکی آن را مطرح می‌کنند؟ جدیداً ترامپ هم با اشاره به چین گفته که می‌خواهد این مسأله را پیگیری کند؛ در کشور خودمان هم این موضوع شنیده شده، مثلاً یکی از اعضای کمیسیون امنیت ملی و وزارت خارجه مجلس از همان روزهای اول گفت که این ویروس ساخت و پرداخته ایالات متحده است.

تئوری‌های توطئه، تاریخ دیرینی دارند. در آمریکا «ریچارد هوفستادر» در مقاله معروفی با عنوان «سوءظن بیمارگونه در سیاست آمریکا» به این مسأله پرداخته است و نشان داده که چگونه باور به تئوری‌های توطئه که همه چیز را به عوامل پشت پرده نسبت می‌دهند، می‌توانند در عملکرد سیاسی مردم اختلال ایجاد کنند و باعث شوند که مردم باور به عاملیت و توانایی خود را از دست بدهند.

در مورد خاص ویروس کرونا، این تئوری‌پردازی مبتنی بر توطئه، از چین و با توئیت و نظرات رسمی وزارت خارجه چین شروع شد که از آمریکا توضیحی می‌طلبید که به نظر چندان واضح نبود. من فکر می‌کنم که رویکرد چین در حقیقت پاسخی به دولتمردان راست‌آیین آمریکایی بود که ویروس کرونا را ویروس چینی یا ویروس ووهان می‌نامیدند.

شما نگاه کنید، آمیختن بیماری به انگ و برچسب سابقه دیرینی دارد. اینکه مبتلایان به ویروس HIV را منحرف و زشت‌خو بدانند و آنان را بدون هیچ علتی از جامعه برانند، رویکردی بوده که حتی امروزه هم در جوامع سنتی وجود دارد. سازمان بهداشت جهانیWHO و حتی مرکز کنترل بیماری‌های آمریکا CDC نیز در رابطه با انگ و برچسب‌زنی هشدار داده بودند، با این حال سیاستمداران آمریکایی بدون رعایت هیچ پرنسیپی این ویروس را چینی می‌نامیدند و چینی‌ها را به خاطر گسترش این ویروس به صورت غیرمستقیم مقصر می‌دانستند. به طور کل اندیشه‌های راست‌گرا به دنبال ساختن یک دشمن هستند که قصور و ناتوانی خود را به دوش آن بیندازند و به اصطلاح به شکار جادوگر Witch-hunt بروند. چینی‌ها هم در پاسخ تئوری جنگ بیولوژیک را مطرح کردند.

شما نسبت میان ایالات متحده و چین را با تئوری جنگ بیولوژیک مطرح کردید، اما حالا این نسبت در ایران چگونه تعریف می‌شود؟ چون ما ادعاهایی مشابه در ایران هم داشته‌ایم؟

ببینید، تئوری توطئه در ایران طرفداران بسیار دارد، اما این تئوری‌های توطئه بنیانی دیگر دارد، هرچند که از جدال چین و آمریکا نیز رنگ گرفته است. اجازه بدهید برای آنکه به مورد ایران برسم یک مقدمه کوتاه را مطرح کنم. در تفکر پیشامدرن بیماری حاصل نحوست یا بلیه دانسته می‌شود. گویی فردی که بیمار شده گناهکار بوده یا تاوان گناه و عمل زشتی را پس می‌دهد. این تصور در مورد نحوه مردن نیز وجود دارد و اگر کسی در موقع مرگ زجرکش شود، گویی تاوان گناهانش را می‌دهد. حال آنکه در تصور مدرن، بیماری عفونی حاصل ورود یک پاتوژن بیماری‌زا به بدن بیمار و جدال سیستم ایمنی با این عامل بیگانه است. مقاومت یا عدم مقاومت بیمار، زجرکش شدن یا بهبودی سریع بیمار ربطی به گناه و نحوست و بلیه ندارد و این باورها و تصورات پیشامدرن در این نظام تفکری مدرن جایی ندارند. حال تصور کنید که یک بیماری همه‌گیر و نسبتاً کشنده ناگهان در یک شهر مقدس ظاهر شود. در نظام ذهنی پیشامدرن چنین امری اصلا پذیرفته نیست؛ زیرا این ذهنیت بیماری را حاصل گناه و زشتی می‌داند و در جایی که باید به بیماران شفا بگیرند، بیماری را منکر می‌شود. اگر هم حضور بیماری را بپذیرد، آن را به یک توطئه نسبت خواهد داد؛ توطئه‌ای که تدارک دیده شده تا باعث بدنامی یک امر مقدس شود. حال آنکه بیماری اصالتاً با هیچ نحوست و بلایی همراه نیست و نباید هم فرض شود. با رهایی از این تصورات پیشامدرن، تئوری‌های توطئه در رابطه با این بیماری نیز کمرنگ‌تر خواهد شد.

با این وجود در حال حاضر علاوه بر اینکه گاهی دولت‌ها در سراسر جهان چنین ادعایی را مطرح می‌کنند، در کنارش آمارهای مربوط به ابتلا را هم پنهان می‌کنند، یا حداقل از سوی برخی از دولت‌ها چنین احساسی وجود دارد، مثلا به تازگی اعلام شده که حدود1300 نفر به آمار ابتلا به کرونا در ووهان چین اضافه شده است، در حالی که هفته‌ها این آمار ثابت بود. دولت‌ها چرا آمارهای نادقیق می‌دهند؟ در حالی که شاید آمار دقیق به نفع خودشان هم باشد.

من قبلا هم گفته‌ام، مبارزه با کرونا یک آزمون دولت-ملت است. در عصری که ناسیونالیسم، راست‌گرایی و عوام‌گرایی به یکدیگر پیوند خورده‌اند، می‌توان حدس زد که دولت‌ها بخواهند هر چه مقتدرتر و تواناتر از این آزمون بگذرند. آنها می‌خواهند بگویند که ما در حل این مسأله از دولت‌های دیگر تواناتر بوده‌ایم. نگاه بسیاری از آنها هم توطئه‌محورانه است و این بیماری یا ترس از این بیماری را حاصل بیگانگان یا خارجی‌ها می‌دانند، یا اصلا خود را به بی‌خیالی زده‌اند و مثل رئیس جمهور بلاروس توصیه می‌کنند دست‌هایتان را با ودکا بشویید و بعد هم قلپی نوش جان کنید! کرونا به ما اثری نمی‌کند، اما برخی از همین رهبران عوام‌گرا نیز پس از برخورد با واقعیت سفت و سخت، رفتار محتاطانه‌ای در پیش گرفته‌اند. به بوریس جانسون بنگرید. اول به دنبال ایمنی گله‌ای بود و می‌گفت ما امسال عزیزان بسیاری را از دست خواهیم داد! الان که خودش بر تخت بیمارستان افتاده و همسر پابه‌ماهش از نگرانی نمی‌داند چه کند، می‌فهمد که ایمنی گله‌ای چقدر خطرناک است.

آیا در ایران هم همین است؟ آیا دولت ایران هم می‌خواهد بگوید من از همه بهتر هستم و برای اثبات این بهتر بودن ممکن است کمی با آمارها بازی کرده باشد؟ حداقل چیزی که این روزها مطرح می‌شود.

دولت پیش از هر کار باید آمارهای دقیق شیوع بیماری کرونا و همچنین روش‌های تشخیصی خود برای دستیابی به این آمار و ارقام را اعلام کند. با علنی شدن این آمار و ارقام اولاً مردم تصوری واقعی از بیماری و خطر آن پیدا می‌کنند و در عین حال همکاری بیشتری با دولت برای اجرای طرح‌ها خواهند داشت. آشکار شدن روش‌های تشخیصی نیز به پژوهشگران و روشنفکران خارج از مجموعه دولت کمک خواهد کرد تا تصویر بهتری از شیوع بیماری رسم کنند. به عنوان مثال دولت ادعا می‌کند که تعداد تست‌های روزانه خود را بیشتر کرده، پس می‌توان نتیجه گرفت که تعداد بیماران یافت شده بیشتر شود، حال آنکه سخنگوی وزارتخانه هر روز تعداد کمتری از افراد مبتلا را اعلام می‌کند. این تناقض آشکار باید برطرف شود تا دولتمردان و مردم بتوانند دیدگاه بهتری به موضوع داشته باشند و راهکارها را متناسب با آن تنظیم کنند، زیرا این تناقض می‌تواند خطرناک باشد و باعث شود یک آرامش کاذب به مجموعه دولت تزریق شود که به نظر می‌رسد شده است! حال که آمریکا و اروپا گوی سبقت از همه جهان ربوده‌اند و آمار مرگ و میر آنها به ده‌ها هزار تن می‌رسد، دیگر لازم نیست دولتمردان ما خجالت بکشند و خود را پشت ارقام صوری پنهان کنند. به هر حال واقعیت خود را نشان خواهد داد و آن هنگام دولتمردان باید پاسخگوی عملکرد خود در بازی با جان و سلامت مردم باشند.

ایران بر خلاف کشورهای دیگر که امروز خودمان را با آنها مقایسه می‌کنیم، قرنطینه سفت و سختی نداشته است. شما به عنوان یک پزشک به ما بگویید چه تفاوتی در مقابله ما با کرونا با کشورهای دیگر وجود داشت؟

در ایران نیز مشکل ما عملکرد گیج و گاه متناقض دولت است. دولت در مواجهه اولیه با این بیماری بسیار ضعیف عمل کرد و نتوانست یا نخواست که پروازها را به چین محدود کند. هیچ آمادگی قبلی در بیمارستان‌ها و سطح جامعه برای مقابله با این ویروس ایجاد نکرد و در زمینه قرنطینه شهر قم نیز بسیار ضعیف ظاهر شد. حتی رئیس دولت تا آنجا پیش رفت که به همه دستور داد که از شنبه هفته بعد از شیوع بیماری در ایران، به سرکارهای خود برگردند و حاضر نبود قرنطینه را در دستور کار بگذارد. درک اشتباه دولتمردان ما در زمینه قرنطینه خود را در مصاحبه معاون وزیر بهداشت و درمان نشان داد که قرنطینه را متعلق به دوران جنگ‌های جهانی می‌دانست! اما انجام قرنطینه و به اصطلاح lock down یا تعطیلی فعالیت‌ها و ممنوعیت تجمعات و تشویق مردم به ماندن در خانه بالاخره در روزهای آخر اسفندماه آن‌هم احتمالا با اصرار وزارت بهداشت به صورت نیم بند اجرایی شد. اما مشکل اصلی این بود که ماندن در خانه برای فرودستان و زحمتکشان روزمزد اصلا میسر نبود و در تمامی کشورها به خانوارها برای ماندن در خانه و نرفتن به سر کار از سوی دولت پولی حداقلی پرداخت شد. اما در ایران به شیوه بدهکارسازی مردم، وام یک میلیونی می‌خواستند پرداخت کنند، از یک دولت نئولیبرال البته بیشتر از این انتظار نمی‌رفت، اما عواقب بهداشتی و درمانی این رفتار خود را بعدها نشان خواهد داد. زمانی که ما مردگان ماه‌های بهمن تا اردبیهشت امسال را با مدت مشابه در سال قبل مقایسه کنیم و سهم بیمارانی که از بیماری‌های تنفسی- به طور کل- مرده‌اند را از این آمار استخراج کنیم، آن گاه نتایج شیوه کجدار و مریز دولت در انجام قرنطینه به خرج مردم، خود را نشان خواهد داد.

دولت آهسته آهسته دارد همین محدودیت‌ها را رها می‌کند و به دنبال از سر گرفتن کسب وکارها است؛ پیش‌بینی شما با توجه به برنامه‌های دولت برای آینده کرونا در ایران چیست؟

بله دولت قصد دارد قرنطینه را بردارد تا به اقتصاد نیمه‌جان ایران، جانی تازه بدهد. اما ناتوانی بخش‌های زیربنایی دولت در تأمین اقلام بهداشتی و انجام فاصله‌گذاری فیزیکی که به اشتباه فاصله‌گذاری اجتماعی خوانده می‌شود، باعث شیوع مجدد بیماری می‌شود و این‌بار بیماران به بیمارستان‌های پر شده می‌آیند که کادرهای فرسوده درمان از خدمات‌رسانی به بیماران ناتوان شده‌اند و تجربه روزمره مرگ ناگهانی روحیه آنها را تضعیف کرده است. دولت و مجموعه وزارت بهداشت برای برداشتن گام به گام باید به فکر تأمین نیازهای اقشار فرودست باشند. چه اقلام بهداشتی که باید برای شروع کار روزانه به آن دسترسی داشته باشند و با این قیمت‌ها از دسترس این اقشار زحمتکش دور شده است. چه تأمین افرادی که باید در خانه بمانند و به اصطلاح ایزوله شوند. اگر دولت در شرایط تحریم قرار دارد، که قرار هم دارد، منابع دیگر این مرز و بوم برای چنین تامینی باید در اختیار گرفته شود، و برای تأمین این اقلام بهداشتی و حداقل‌های زندگی فرودستان هزینه شود. چطور برای ورشکستگی صندوق‌های اعتباری، دولت می‌تواند کمک‌های هزاران میلیاردی بدهد، چطور دولت می‌تواند به نهادهای خصولتی منابع تزریق کند، ولی نمی‌تواند در هنگام سختی به کمک مردم خودش بیاید؟ در اینجاست که تمامی بنیاد و نهادهای خارج از دولت باید به آن منضم شوند تا دولت بتواند از پس هزینه‌ها بربیاید.

همچنین دولت باید به توصیه سازمان جهانی بهداشت عمل کند، یعنی تست، تست، تست! دو کشور آلمان و کره جنوبی به علت انجام تست‌های منسجم، وجود آزمایشگاه‌های به هم پیوسته و شفافیت در روش، توانسته‌اند به موفقیت بالایی در کنترل بیماری برسند و تا آنجا پیش رفته‌اند که در صدد باز کردن قفل‌های قرنطینه‌اند. آنها از آمار بالای بیماران نمی‌ترسند، آنها نگران اعلام ارقام مرگ‌ومیر نیستند، بلکه به زندگی شهروندانی فکر می‌کنند که به دولت آنها اعتماد کرده است. خواسته‌ای که البته برای کشور جهان سومی ما زیادی لوکس به نظر می‌رسد!

 

منبع: روزنامه همدلی