(دانشجوی دکتری جامعه‌شناسی دانشگاه شیراز)

ما نمی‌توانیم مشکلات‌مان را با همان تفکری که هنگام ایجاد آنها داشتیم حل کنیم (آلبرت انیشتین)

فرناز دسترس اردیبهشت99جوامع مدرن اولیه (قرون 17 و 18) بسیاری از تهدیدها را تجربه کرده‌اند. متعاقباً صنعتی شدن و رشد دانش پزشکی و تکنیکی به مردم اجازه داد تا کنترل بیشتری را بر محیط پیرامون خود اعمال کنند و مردم خوش‌بین بودند که مخاطرات آینده تحت کنترل درخواهند آمد. درحالیکه در اواخر قرن 20 مخاطره دوباره ظاهر شد و تنظیم چنین مخاطراتی آنقدر مهم شد که خصوصیت جوامع معاصر را تغییر داده است وشامل تغییرات مرتبط به هم در زندگی اجتماعی معاصر شده است.

در قرن 21 موضوعات، مشکلات و منازعات زیست‌محیطی در کانون زندگی بشر قرار دارد. انسان‌محوری در افراطی‌ترین شکلش مدعی است که جهان طبیعی تنها هنگامی ارزش دارد که به فراورده‌ای برای مصارف بشری تبدیل شود. سرمایه‌داری مصرف‌گرا تاثیری بنیادین بر اعمال مخرب بوم‌شناسی کنونی دارد، اعمالی که اکوسیستم‌های جهان را تهدید می کند.

همراه با مدرنیته، خرد به عنوان علم نوین شروع به رقابت و جایگزین شدن با دین به عنوان نظام اعتقادی غالب کرد. علم غربی جایگزین مذهب پیشین شد اما در ضمن ستون‌های آن نیز بر شالوده‌های همین مذهب پیشین بنا شد، به گونه‌ای که ایده غلبه بر طبیعت به عنوان امری فانی به ایده پیروی طبیعت از قلمرو قانون علمی و فناوری تغییر شکل داد. در فانتزی علمی سروری بر جهان، وظیفۀ تازه انسان این خواهد بود که طبیعت را به منظور هماهنگی با دستورات خرد در جهت دستیابی به رستگاری تغییر دهد. فاصله گرفتن فرهنگ مسلط از طبیعت و به پیش زمینه راندن طبیعت، به ایجاد نوعی حس استقلال نسبت به آن منجر می‌شود که خطرناک و گمراه‌کننده است. از لحاظ تعداد، حیوانات مزرعه هیچ‌گاه در طول تاریخ به اندازه نظام‌های مزرعه داری عقلایی امروزی با بی‌رحمی محصور یا کشتار نشده‌اند. موقعیت مسلطی که به طور گسترده در فرهنگ غرب استقرار یافته است، شکاف یا دوانگاری ژرفی را میان انسان‌ها در یک سو و حیوانات، عمدتاً در سوی دیگر بنا کرده است. دوانگاری انسان/طبیعت، جوهر انسانی را ذهن یا روح می‌پندارند و نه بدن؛ جایگاه انسان‌ها درون فرهنگ اما خارج از طبیعت قرار دارد. به غیرانسان‌ها از منظری قطب‌بندی شده و تقلیل‌گرایانه به عنوان موجوداتی خارج از حوزۀ اخلاقیات و فرهنگ و صرفاً به عنوان جسمی نگریسته می‌شود که قابل تقلیل به غذا هستند.

ایدئولوژی مسلط نوع گرایی، این توان را به انسان‌ها می‌بخشد تا از جانداران غیرانسانی به عنوان دارایی قابل خوردن، نمایش دادن، شکار کردن و کالبدشکافی کردن به نفع خود بهره‌کشی کنند. نوع‌گرایی مسئله‌ای اجتماعی که بی‌شباهت به جنسیت‌گرایی، نژادپرستی و رتبه‌گرایی نیست. طرفداران حفظ محیط‌زیست براین باورند که باید میان طبیعت (آن‌گونه که در جهان طبیعی در نظر است) و طبیعت که به معنای دنیای اطراف ماست، تمایز قائل شد. این طبیعت، طبیعت برساخته‌ای شامل باغ‌ها، باغ وحش‌ها، آکواریوم ها، موزه‌های تاریخ طبیعی و غیره است.

با وجود شمار به نسبت اندک گیاه‌خواران در جهان، شاید مایۀ تعجب باشد که صاحبان صنعت گوشت باید به رشد حساسیت‌های گیاه‌خواران و دوستداران جانوران به چشم هشدار نگاه کنند. فرایند تمدن‌سازی حکایت از آن دارد که ممکن است بی‌رحمی و خشونت نسبت به جانوران، با این احتمال که گیاه‌خواری ممکن است در بلندمدت به هنجار غذایی آینده بشر تبدیل شود، کاهش یابد. بعد از همه‌گیر شدن ویروس کرونا در سطح جهان و نسبت دادن آن به سبک غذایی خاص، شاهد تغییراتی در سبک غذایی هستیم؛ برای مثال ممنوعیت فروش و مصرف گوشت سگ و گربه در شهر شنژن، چین. شیوع این ویروس مقامات چینی را بر آن داشته تا تجارت و مصرف حیوانات وحشی را ممنوع اعلام کنند، اما شهر شنژن یک گام فراتر رفته و مصرف، خرید و فروش گوشت سگ و گربه را هم ممنوع اعلام کرده است. این امر نشان از تغییراتی در سطح فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دارد. آنچه تاکنون غیرسیاسی تلقی می شد سیاسی می شود. بی‌اهمیت‌ها می‌توانند به طور با اهمیتی روی هم انباشته شوند و اهمیت یابند.

از نظر بک ویژگی مدرن‌سازی کلاسیک، سیاستی است که بر پیشرفت مادی و توزیع ثروت و دارایی‌ها (خوبی‌ها) متمرکز است. اما مفروضات مسلم انگاشته شده پییشرفت به تازگی جای خود را به نگرانی درباره پیامدهای منفی توسعه (بدی‌ها) داده است. خطر به اصل سازمان دهنده مدرنیته متاخر تبدیل شده است. جامعه خطر با نشت نفت یا نشت مواد رادیواکتیو تعریف نمی‌شود؛ بلکه با احتمال وقوع آنها و احتمال اینکه ما به‌عنوان جامعه و به عنوان افراد چگونه نسبت به این پتانسیل نهفته واکنش نشان می‌دهیم، تعریف می‌شود. خطرات مدرنیته متاخر بی‌همتایند. در مدرنیته متاخر، خطرات را جامعه ایجاد می‌کند. آنها از رهگذر شکست نهادهای اجتماعی در مقابله با خطراتی حاصل می‌شوند که به جامعه به ارث رسیده است. این مشکلات با منطق سرمایه‌داری و مدرنیزاسیون منطبق هستند. آن خطراتی که موفق به نابودی کامل نوع بشر (یا محیط زیست) نمی‌شوند نیز کار را به نقطه بی سابقه‌ای می‌رسانند. این خطرات جهانی هستند. ثروتمندان برابر بعضی از خطرات کلیدی که مشخصه جهان امروزند دیگر بیشتر از فقرا توان محافظت از خود را ندارند (ویروس کرونا برابری طلب و به نوعی دموکراتیک است). یک رابطۀ مبهم و دو پهلو وجود دارد. درحالیکه خطرات در مدرنیته متاخر برای حواس انسانی قابل کشف نیستند و برای تشخیص وجود خطر نیاز به علم است، مشروعیت علم نیز به گونه‌ای روزافزون به چالش کشیده می‌شود. در کنار از دست رفتن اعتماد عمومی نسبت به علم که حاصل ناتوانی آن در برخورد با مشکلات است، به بروز اصلاحاتی در امر سیاسی منجر شده است؛ اصلاحاتی که به موجب آن، تغییر مسیری از سیاست‌های نهادی شده به سوی شکل های خرده سیاسیِ خودگردانیِ فعال ایجاد می‌شود. یک خرده سیاست بازاندیشانه بیشترین ظرفیت را برای کنترل پیامدهای منفی خطر دارد.

مردم به گونه‌ای جمعی، بیشتر پیرامون خطرات جدی سازمان می‌یابند تا وفاداری‌های سیاسی – اقتصادی پیشین. این ملاحظات به ائتلاف میان افرادی می‌انجامد که در غیر این صورت ممکن نبود با یکدیگر کار کنند. نمایش نمادین تصاویر سه بعدی پرچم کشورهای مختلف بر روی برج آزادی تهران که نشان از ابراز همدلی در برابر این ویروس فراگیر دارد نشان از ائتلافی است که قبل از بروز خطر ممکن نبود. در جامعه خطر، خطرات بی‌سابقه با تغییرات اجتماعی عمده رابطه‌ای تنگاتنگ دارند.

این خطرات گویی کیفیتی جدید دارند. رنج و درد حاصل از این خطرات دیگر به منطقه محل پیدایش آنها محدود نیست بلکه بنابر طبیعت‌شان همه اشکال زندگی روی این کره خاکی را به مخاطره می‌اندازند. نمونه آن را در مورد کووید 19 می‌توان دید که کشورهایی که سبک‌غذایی کاملاً متفاوت از سایر نقاط جهان، حتی دوردست‌ترین نقاط، را دارند تاوانش را با جان مردمان‌شان می دهند. این نشان می‌دهد که خطرات مدرن‌سازی در نواحی به لحاظ جغرافیایی خاص و نیز به طور غیرخاص و در مقیاس جهانی روی می‌دهند. مسیرهای پرپیچ و خم آثار زیان بارشان چقدر می‌توانند نامنظم و پیش‌بینی‌ناپذیر باشند.

شکل‌های مدرن بازاندیشی به کنشگران اجتماعی امکان می‌دهد علاوه بر پایه‌های اقتدار، به روال‌ها و شیوه‌های مالوف و بدیهی زندگی نیز شک کنند و نیز آنان را قادر می‌سازد تا هر چیزی را، از خانواده تا شغل و حرفه و دولت و حتی شیوه‌های درمان بیماری‌ها به چالش بکشد. ساختار سنتی طبقاتی در جامعه مدرن در حال فروپاشی است. جهانی‌سازی خطراتی را پدید می‌آورد که افراد تمامی طبقات را درگیر می‌کند. خطرات به گونه‌ای اجتماعی نیز ساخته می‌شوند و بعضی از خطرات هم صرفاً به این دلیل که رسانه‌های جمعی بیشتر به آنها پرداخته‌اند به عنوان امری خطرناک‌تر درک شده‌اند. در مورد کووید 19 توجه و بازتاب رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی، باعث شده میزان خطر و کشندگی آن برای انسان بسیار بیشتر از سایر بیماری‌ها و عوامل انسانی و طبیعی مورد توجه قرار بگیرد.

این خطرات نابرابری بین‌المللی جدیدی را نخست میان دولت‌های جهان سوم و صنعتی، سپس میان خود دولت‌های صنعتی ایجاد می‌کند. آنها نظام اقتدار ملی را کاهش می‌دهند. از دیدگاهی جهانی و فراملی در نهایت به انعقاد و حفظ موافقت‌نامه‌های بین‌المللی وابسته است. جامعه خطر در این معنا جامعه جهانی خطر است. دفع و مدیریت این فجایع می تواند دربرگیرنده نوعی بازسازماندهی قدرت و اقتدار باشد.

رفتار اجتماعی، مخاطرات گوناگونی در موقعیت‌های مختلف ایجاد کرده است اما قادر به مقابله با آنها نیست. جامعه خطر مشکل همه افراد است. مسئله بدون مرز شدن مخاطرات غیر قابل کنترل است. در جامعه مخاطره‌آمیز معنای جدیدی از ترس، عدم اطمینان و ناراحتی نسبت به تحولات علمی و تکنولوژی و فرسایش اعتماد نسبت به نهادهای حاکم سیاسی و اجتماعی مشاهده می‌شود. اگر قوۀ محرکه جامعه طبقاتی و صنعتی در این شعار "من گرسنه‌ام" خلاصه می‌شود، شعار جامعه جدید این است: "می‌ترسم یا نگرانم".