(دکتری انسانشناس پزشکی)
اندکی بیش از صد سال از همهگیری جهانی آنفلوانزایی-که غیرمنصفانه-اسپانیایی خوانده شد، میگذرد و جهان در اوج نا آمادگی، ویروس جهشیافته دیگری را میزبان است. جنگ جهانی اول بین امپریالیستهایِ نوخاسته، توان اقتصادی کشورها را تحلیل برده و از آن سو دهها نژاد و قومیت متفاوت را در سنگرهایی پر از جسد و موش کنار هم جمع کرده و از همین رو محیطی مستعد برای انتخاب میزبان از سوی یک ویروس جهش یافته فراهم آورده بود. در جنگ زمان زیادی برای تمایز بین مرگ از بیماری و مرگ با گلوله وجود ندارد، اما با بازگشت میلیونها سرباز به کشورهای ورشکستهشان، ویروسی جانسخت نیز با آنها به خانهها بازگشت و از جنگ جهانی اول بیشتر قربانی گرفت (بالای ۵۰میلیون نفر). صدسال از آن سالها گذشته و جهان با کابوسی مشابه روبهروست. یک ویروس جهشیافته که دستگاه تنفسی را درگیر کرده و نه واکسنی برای آن وجود دارد و نه دارویی اختصاصی، از چین آغاز به گسترش کرده و در پاییز نیمکره جنوبی احتمال شعلهوری آن تا پایان سال ۲۰۲۰ میرود.
کشورها راهکارهای مختلفی را برای مقابله با این ویروس به کار گرفتهاند. کشور مبدأ که چین باشد با یک راهبرد تهاجمی کوشید که ویروس را مهار و تأخیر خود را در مبارزه با این همهگیری جبران کند. برخی کشورها نیز راهبرد تأخیر را برگزیدهاند و منتظرند که چولگی موج از فراز سرشان بگذرد. برای اینکه تبعات هرکدام از این راهبردها را بررسی کنیم، نیاز به تعریف آنها داریم.
راهبرد «مهار» در ابتدا بر بستن یا کنترل شدید مرزها مبتنی است، تا از ورود بیماران به درون قلمرو کشور جلوگیری شود. سپس بر اساس یافتن «بیمار صفر» جلو میرود. به این معنا که اگر فردی با علایم بیماری به مراکز درمانی مراجعه کرد، منشأ و مبدأ ابتلا و تماسها و مراوداتی که داشته، بررسی میشود تا اولین بیمار درون آن مرز سیاسی شناخته شود. با یافتن «بیمار صفر» و قرنطینهی دیگر افراد مرتبط با او، از انتقال ویروس به دیگر افراد جلوگیری میشود.
اگر بیمار صفر پیدا نشود و احتمال گستردگی ویروس تنفسی (با قدرت انتقال بالا) در یک منطقهی خاص وجود داشته باشد، قدم بعدی مهار یعنی قرنطینه موضعی شکل میگیرد. مثلا یک شهر یا منطقه قرنطینه میشود. تمامی محلهای تجمع بسته میشود. از مردم – حتی با جبر نظامی- خواسته میشود که در خانهها بمانند. بیماریابی فعال انجام میشود. غذا و دیگر مایحتاج به خانه ها تحویل میشود و حضور در معابر عمومی کاملا ممنوع میشود. معابر و محلهای تردد انسانی ضدعفونی میشوند و بیمارستانها در حال آمادهباش قرار میگیرند، تولید مواد ضدعفونی، ماسک و دیگر مایحتاج بخشهای عفونی در اولویت گذاشته میشود، و راهنماهای پیشگیری، تشخیص، بستری، و درمان در سراسر کشور توزیع میشود. این راهبرد در استان هوبی و شهر ووهان چین به تمامی اجرا شد و موفقیت آن را میتوان در حال حاضر دید. البته نباید فراموش کرد که این پیروزیِ شکنندهای است و اگر کشور یا شهرهای دیگر از حالت آمادهباش خارج شوند، حتی یک فرد آلوده هم میتواند شهر و کشور را دوباره آلوده کند.
راهبرد بعدی تأخیر است. به این معنا که با بستن محلهای تجمع (از سینما و رستوران گرفته تا مدرسه و دانشگاه)، توزیع اقلام بهداشتی، تشویق مردم به خانه ماندن، اعلام محدودیتهای تردد، و بیماریابی فعال، تعداد کسانی را که به این ویروس مبتلا شدهاند، کاهش میدهند. در این حالت، همهگیری به آرامی گسترش مییابد و بیمارستانها و مراکز درمانی فرصت خواهند داشت تا به بازسازی نیروی کارکنان درمانی بپردازند و از داروها و وسایل و تجهیزات لازم استفاده بهینه کنند. در این راهبرد فرض بر این است که ۴۰ تا ۷۰ درصد جمعیت به این بیماری مبتلا خواهند شد و فقط وقتی بیماری به طور کامل مهار میشود که «پادگن (آنتیژن) ویروس» به «سد پادتن (آنتیبادی)» برخورد کند و نتواند از فردی به فرد دیگر منتقل شود و به اصطلاح زنجیره انتقال بشکند. این راهبرد اگرچه نتایج پایداری خواهد داشت، اما تلفات انسانی آن بسیار بالا خواهد بود و به رغم تلاش کارکنان درمان نمیتوان از مرگ افراد آسیبپذیر/ vulnerable جلوگیری کرد.
در راهبرد مهار، امید حرف اول را میزند: امید به ساختن دارو یا واکسنی کاملا موثر. در سیاست تأخیر، واقعگرایی حرف اول را میزند. چون حتی اگر همه بودجه یک کشور خرج «مهار» ویروس شود، ممکن است ویروس از نقطهای وارد شود و دوباره منطقه را آلوده کند، حال آنکه در راهبرد تأخیر، همهگیری حداکثر افراد ممکن را درگیر میکند و پس از آن (حداقل از جانب این ویروس خاص) دیگر تهدیدی برای آن واحد سیاسی وجود ندارد(
در ایران متأسفانه امکان مهار گسترش ویروس مطلقا ممکن نبود. مرزهای هوایی با مبدأ شیوع ویروس همچنان باز و فعال بود. در مرزها کنترل سختگیرانهای انجام نمیشد. امکانات زیربنایی آزمایشگاهی و کیتهای تشخیص به اندازه کافی وجود نداشت و همچنین ساختار نظام سلامت و پایگاههای دادهپردازی متناسب یا حتی نیروی آموزشدیده یا دارای آگاهیهای روزآمد وجود نداشت. در این وضعیت منطق مهار ویروس، منطقی رویاپردازانه بود.
از آن سو راهبرد تأخیر نیز با افتوخیز نامتناسبی همراه بود. شهر قم به عنوان ووهان ایران باید قرنطینه میشد تا سیر گسترش ویروس (که نمودارها نشان میدهد در مسیر راههایی گسترده شد که به قم ختم میشوند) با تأخیر صورت گرفت. در این دوره زمانی آمادگی بهداشتی-درمانی شکل میگرفت و تمام بیمارستانها فرصت تجهیز مییافتند. کیتهای تشخیصی و آزمایشگاههای تخصصی از طریق مجاری بینالمللی تدارک و تجهیز میشد و شیفتبندی کارکنان درمان متناسب با وضعیت شکل میگرفت تا از فرسودگی احتمالی جلوگیری شود و تلفات به حداقل برسد.
اما به نظر میرسد ارادهای سیاسی برای این کار وجود نداشت. البته از رییس جمهوری که تعطیلی کار و تولید را توطئه آمریکا برای ضربه به اقتصاد ایران میداند و به مردم توصیه میکند که در اوج همهگیری به سرکار خود بروند، نمیتوان انتظاری داشت. اما کارشناسان خبره و عالیقدری که در وزارت بهداشت حاضر بودند، باید در مقابل این اراده میایستادند و از جان و سلامت مردم حتی به قیمت استعفا و کشاندن موضوع به رسانهها دفاع میکردند. اما باید اعتراف کرد که بدنه کارشناسی ایران در مقابل مدیران خود از استقلال چندانی برخوردار نیست و به خاطر شیوه گزینش و بالا آمدن در نظام اداری (بوروکراسی) کشور جرأت و جسارت لازم برای به کرسی نشاندن سخنان خود را ندارد. به خصوص که این کارشناسان خارج از دولت نمی توانند جایگاه شغلی درخوری بیابند... و بهای این سکوت البته چیزی نیست جز جانهای بسیار!
منبع: کانال تلگرامی پنجره / 23 اسفند 1398