(دکترای علوم سیاسی، پژوهشگر علوم سیاسی و روزنامه‌نگار)

هم‌راستای پنجمین همایش کنکاش‌های مفهومی و نظری دربارۀ جامعۀ ایران

1. مهم‌ترین ویژگی جامعۀ ایران در تاریخ معاصر چیست؟

دکتر علیرضا رجایی خرداد1401به‌طور کلّی تمامی پرسش‌ها بر روی یک موضوع و مفهوم اساسی متمرکز هستند. مهم‌ترین ویژگی تاریخ معاصر ما مواجهه با تجدّد است و تناقض‌ها، تنش‌ها و‌تحوّلات بنیادینِ امروز ما همگی از همین مواجهه ناشی می‌شوند. به‌طور مشخص این صرفاً یک درگیری نظری نیست، بل­که همۀ شئون تاریخ ما به عمیق‌ترین شکل درگیر همین مساله‌­اند. بنیان‌های مستحکم اجتماعی، تاریخی و فرهنگیِ سنّت دیرین ما به‌آسانی امکان هم‌زیستی با مظاهر و بنیان‌های تجدد را نداشتند و در عین‌حال بن‌بست‌های تاریخ گذشته، گشایش و پذیرش این دگرگونی را ضروری می‌‌ساختند. به‌دلیل همین ضرورت بود که دیکتاتوری سیاسی برای گذر از مقاومت‌های ضدتجدّد به‌نحو دیگری خلق گردید. این دیکتاتوریِ نوساز هرچقدر که توانست در رگ‌ و پی جامعه ما از هر جهت نفوذ کرد، امّا هرگز نتوانست بر بنیان‌های تاریخی- اجتماعی سنّت که عمیقاً ریشه در مذهب داشت غلبه کند. حاصل این‌که در کنار روایت‌های متعارضی از تجدّد سیاسی که سطحی از مبارزه دائمی را میان طبقات نوپدیدِ پس ‌از مشروطه به‌وجود آورد، در کرانه‌ای وسیع‌تر این پایگاه اجتماعی و تاریخی سنّت بود که با درهم‌آمیختگیِ با ناسیونالیسم، قدرت بسیج افزون‌تری یافت و جریان نوسازیِ متّکی به پشتیبانی دیکتاتوری سیاسی را از صحنه بیرون راند. امّا بیش‌از نیم‌قرن توسعۀ شتابان در همۀ ابعاد اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، چنان در تاروپود و زوایا و زیست‌جهان ما نفوذ و بسط یافته ‌بود که طی چهل و چند سال اخیر، تجدّد توانست به ‌آرامی بساط خود را همچنان در تاریخ ما گسترده‌تر کند. اکنون جامعۀ ایران در یکی‌از مهم‌ترین- و شاید هم مهم‌ترین-گردنه‌های تاریخی خود قرار دارد و از این منظر موقعیّتی یگانه در میان تمامی کشورهای اسلامی دارد. سرنوشت نهایی و چگونگی عبور از این گردنه، نه‌ تنها تصویر کلّیِ تاریخِ آیندۀ ما بل­که به احتمال فراوان، تا حدّ زیادی آیندۀ کلّی منطقۀ خاورمیانه را نیز روشن خواهد ساخت.

2. مهم‌ترین تغییر اجتماعی ایران معاصر از دید شما کدام است؟

تحوّل در ساختار دولت و به تبع آن جامعۀ مدنی ایران، مهم‌ترین تغییر اجتماعیِ ایرانِ معاصر است. این تحوّل که پس‌ از انقلاب مشروطه به وقوع پیوست، یک چرخش تاریخی بزرگ و البتّه اجتناب‌ناپذیر بود که قرن بیستم ایران را از قرن نوزدهم گسسته کرد. از این تاریخ به ‌بعد جامعۀ ایران وارد سطح جدیدی از تلاطم‌های مداوم شد که هر چند اصولاً ریشه در قرن گذشته داشت، امّا در مرکز این تلاطم‌ها اکنون آزادی در وسیع‌ترین شکل خود مطرح بود، بدون آن‌که طرح عملیِ روشنی برای آن، جز در کلیّات قانون‌اساسیِ مشروطه، ریخته‌ شده ‌باشد. فقدان چنین طرحی باعث می‌شد نیروهای متعارض اجتماعی کمتر زمینه‌ای برای یک توافق وسیع میان خود بیابند؛ مساله‌ای که هنوز ایران به اَشکال مختلف با آن روبه­روست و انقلاب‌ها و جنبشهای مختلف قرن بیستم نیز نتوانسته‌­اند بر این مساله فائق آیند.

3. چه مفهومی مهم‌ترین خصوصیّت تغییرات اجتماعی ایران را وصف می‌کند؟

چنان‌که‌ در پرسش اوّل گفته‌ شد، مهم‌ترین ویژگیِ تحوّلاتِ اجتماعی در همه کشورهای در حال‌ توسعه، مسألۀ تجدّد است. ورود تجدّد در همۀ کشورهایی نظیر ما از بالا و با تأسیس دولت‌های بالنّسبه مدرن یا نیمه‌مدرن بوده ‌است و غالباً هم مسیرهای همواری را طی نکرده‌اند و نمی‌کنند. تجدّد سیاسی معمولاً بسیار زود به سایر حوزه‌های اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی نفوذ می‌کند و نظم گذشته را هم‌ چون انقلاب­‌ها در هم می‌ریزد و انواع نیروهای متعارض برای کسب قدرت در مقابل هم قرار می‌گیرند. ایجاد وفاق ملّی در این مرحله دشوارترین وظیفۀ ممکن است و در موارد بسیاری دولت‌های نوساز در این مرحله ناکام و حتّی سرنگون شده‌اند. بنابراین همۀ جوامعی نظیر ما که تاریخ قرن بیستم آنها درگیر نوسازی عمیقِ از بالا بوده ‌‌است، مستعدِّ تلاطم‌ها، جنبش‌ها و انقلاب‌ها هستند. تجربه نشان داده‌ است در بلندمدّت، صِرف اقتدار دولت مرکزی نمی‌تواند چسب انسجام و همبستگی ملّی و طبقاتی و وفاق فرهنگی را تامین کند. در عین‌ حال ورود به سطوحی از دموکراتیزاسیون در این موقعیّت، بلافاصله نیروهای سرکوب یا مهار شده را فعّال می‌کند و این نیروها، هم در مقابل دولت مرکزی و هم در مقابل یکدیگر قرار می‌گیرند. بنابراین تا زمانی که میزانی از ثباتِ تضمین شدة طبقاتی، اقتصادی و فرهنگی، در نتیجۀ یک برنامۀ توسعۀ همه‌جانبه صورت نگیرد، هر سطح از تغییرات اجتماعی، زمینه‌ساز اعتراض‌ها، جنبشها و حتّی انقلاب‌ها خواهد بود.

4. روندهای اصلی تغییرات اجتماعی کنونی ایران کدام هستند؟

در بارزترین شکل، اعتراض‌ها و مطالبات صنفی هر روز جنبۀ علنی‌تر و خیابانی‌تری پیدا می‌کنند. این اعتراض‌ها عموماً فاقد همبستگی‌های نیرومند اتّحادیه‌ای و سندیکایی هستند و به‌طور مشخص غالباً از بحران‌های اقتصادی ناشی می‌شوند. عنصر سیاسی که در سال‌های ۷۶ ، ۸۸ ، ۹۲ و ۹۶ این امکان را ایجاد می‌کرد که میان طبقات متنوّعِ جامعه همبستگی و وحدت سیاسی ایجاد شود، با شکست و‌ مهار اصلاحات اکنون دیگر موجود نیست و هنوز پروژه آلترناتیوی نیز خلق نشده‌ است. بنابراین روند اصلیِ تحوّلات فعلاً آرام و در ادامۀ‌ مسیر چرخش کیفیِ جهان‌بینیِ اجتماعی ِایرانیان، کاهش نفوذ نهادهای مذهبی، گسترش گفتگوهای عرصۀ عمومی در فضاهای مجازی و افزایش نامحسوس نفوذ روشنفکران عمومی است. نظم سیاسی نیز در این میان دچار بحران استیلا و هژمونی است و اعتبار اخلاقی آن در ضعیف‌ترین نقطۀ ممکن قرار دارد، زیرا مدّعیات زهد سیاسی که از ابتدای انقلاب بخش لاینفکی از ایدئولوژی حاکم بود، در نزد حاملان آن عملاً رنگ باخته و بی‌اعتبار شده و نوعی از اشرافیّت الیگارشیکِ غیرقابل درمان، جانشین آن گردیده ‌است. این به­معنای دوپارگیِ نسبتاً کامل دولت و جامعۀ مدنی است و بخت بلند دولت به­مثابۀ نظم سیاسی در این بوده که هنوز نیرو و ایدئولوژی جایگزینی در جامعۀ مدنی، مسیر کسب صلاحیّت را برای خلق آلترناتیو طی نکرده ‌است.

5. برای شخص شما کدام خصوصیّتِ این تغییرات، اُمیدآفرین و کدام، بیم‌آفرین است؟

جامعۀ مدنی ایران امکانات شگفت‌انگیزی دارد که در تمامی این سال‌ها بروز پیدا کرده‌­اند و مهم‌ترین شاخصۀ آن مقاومت فرهنگی است. منابع فرهنگی ما وُسعت و عمق چشمگیری دارند و ضعف نهادهای رسمیِ فرهنگی را روشنفکران، هنرمندان، روزنامه‌نگاران، نویسندگان و مترجمان پوشش داده‌اند و تصوّر می‌کنم از این زاویه در میان کشورهای خاورمیانه دارای موقعیّت کم‌نظیری هستیم. به‌لحاظ اقتصادی نیز در مجموع، زیرساخت‌های مناسب و مُستعدی وجود دارند که با توجه به بازار گستردۀ ۸۰ میلیونی و موقعیّت خاص منطقه‌ای، ما را در وضع متعارف، نسبت به آینده امیدوار می‌کنند. در بدنۀ شهرها و روستاها نیز تحوّلات کاملاً روشنی در جهت استقلال فردی و اجتماعی به چشم می‌آیند و نیروهای جوان و خلّاقی که در کشور ما فراوان هستند نیز بسیار امیدوار کننده‌­اند. امّا چنان‌که بسیار گفته‌‌اند، ناهمسانی آشکاری میان دولت و جامعۀ مدنی وجود دارد که حاصل آن را به‌صورت بی‌برنامگی، عقب‌افتادگی، فقرِ گسترده، یأس اجتماعی و فرار سرمایه‌های اقتصادی و اجتماعی می‌بینیم. بنابراین مسألۀ اصلیِ ما در میان تلاطمی از بیم و امید، عقب‌افتادگی و ناتوانی نظم سیاسی است که تمامی تلاش‌ها برای بهبود آن از سال ۷۶ بدین‌سو نافرجام ماند و به نتیجه نرسید. چنانچه رکود سیاسیِ جامعۀ مدنی، عقب‌افتادگی بنیانی نظم سیاسی و رخوت و عقیم ماندن جامعۀ سیاسی به همین شکل ادامه ‌یابد، اغلبِ امکانات بالقوّۀ ما پژمرده خواهند شد و ایران همچون گذشته فرصت‌های بزرگی را از دست خواهد داد؛ در آن‌صورت متأسفانه جوانان ما آینده‌ای نخواهند داشت و کشور ما همچنان درگیر امور روزمرّه و تنها نظاره‌گر بازیِ بی‌سرانجام قدرت در داخل و منطقه خواهد بود.

 


مصاحبه‌کننده همکار: خانم فهیمه  نظری
مدیر بخش اقتراح: آقای حسین نوری‌نیا