سید محمد صدوق
بسم الله الرحمن الرحیم
خبر غافل گیرانه نبود چون استاد محترم ما سالها بود که پیکرش با مریضی نحیف شده بود. برای نوشتن در وصف ایشان خود را حقیر می دیدم و می بینم. برای ما که از سالهای دهه شصت و اولین سالهای دهه هفتاد وارد حوزه جامعه شناسی شدیم مشهورترین چهره جامعه شناسی آن روزگار بود آنهم نه به خاطر دانش که ما از آن بیبهره بودیم تا آن را قضاوت کنیم بلکه به خاطر کنشگری سیاسی شهرت داشتند.
به دانشگاه که وارد شدیم متوجه شدیم او همزمان دانشمند است اما شهرت دانشمندی ندارد یکی از معدود کتب نظریهها را دارد اما درس نظریه را متعلق به خودش نمیدانم (آنچه که در دیگر اساتید ندیدیم یا کم دیدیم) مسلمان است اما شهرت مسلمانی ندارد در خلوتش نماز میگذارد اما برای نماز به نمازخانه نمیآید. سوالی که ذهنم را مشغول میکند این است:چه چیزی در او متفاوت بود که طی سالها یکی از موثرترین جامعه شناسان کشور شد؟ دانش او؟ کنشگری سیاسی او؟ فعالیتهای اجتماعی او؟
به زعم من هیچ کدام. آنچه او را برجسته کرد و ما در بقیه عزیزان جامعه شناس نمی بینیم فرصت طلبی او برای ارتقاء سطح کمی ؛ کیفی و منزلت جامعه شناسی در کشور بود. وقتی که بنا شد جامعه شناسی را از دروس علمی بعد از انقلاب فرهنگی حذف کنند یک تنه ایستاد و علی ما نقل تا پیش حضرت امام ره هم رفت تا جلوی این حذف را بگیرد و گرفت و در تمام این سالها از هر فرصتی که دست داد برای ارتقاء سطح کمی و کیفی و ارتقاء منزلت علمی جامعه شناس کوشید.
این دکتر غلامعباس توسلی است که من می شناسم دست آخر هم در شب شهادت سلطان و پناه ایران و ایرانی ها امام علی ابن موسی الرضا (ع) جان به جان آفرین تسلیم کرد. روحش شاد.
دعا میکنم شاگردان ایشان بر این موضوع مانند ایشان اهتمام کنند که اگر اهتمام کنند قطعاً جامعه شناسی به جایگاه مناسب خود خواهد رسید. از همه عزیزانی که دست به قلم میشوند و برای روزنامه ها خواهند نوشت خواهش میکنم این موضوع را مورد توجه قرار بدهند.
کمترین دانشجوی حوزه دانش جامعه شناسی
سید محمد صدوق