(به مناسبت در گذشت استاد جامعه‌شناسی ایران، دکتر غلام‌عباس توسلی)

حمیدرضا جلائی‌پور

به‌عنوان یک علاقه‌مند به رشته جامعه‌شناسی توفیق داشته‌ام که به مدت شش سال در مقطع لیسانس و فوق لیسانس در بیش از شش درس دانشجوی مرحوم دکتر غلامعباس توسلی باشم و بیش از دو دهه در گروه جامعه‌شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران افتخار همکاری با او را داشته باشیم. او انسان و استاد کاملی نبود، بلکه اتفاقاً کاملا انسان بود، ولی شخصیتی نیک‌اثر در دانشگاه، عرصه عمومی و جامعهٔ مدنی ایران بود. 

او پس از اخذ دکترا از دانشگاه سوربن فرانسه، پنجاه سال از طرق زیر به رشد و گسترش علوم اجتماعی کمک کرد: تدریس نظریه‌ها و سایر حوزه‌های جامعه‌شناسی؛ تالیف ده‌ها کتاب، ترجمه و مقاله؛ تاسیس مقطع دکترای جامعه شناسی در دانشگاه؛ تاسیس گروه جامعه‌شناسی در دانشگاه تربیت مدرس؛ عضویت در شورای انقلاب فرهنگی برای بازگشایی دانشگاه‌ها، و ریاست دانشکده علوم اجتماعی. او در این مدت به آموزش صدها دانشجوی فوق لیسانس و ده‌ها دانشجوی‌ دکترای جامعه شناسی کمک کرد. از این نظر او یک شجرهٔ طیبه و پرثمر در جامعه‌شناسی بود. 

حضور موثر در سه بزنگاه

او در سه بزنگاه تاریخی در ایران از نهاد علوم اجتماعی (و جامعه‌شناسی) دفاع تعیین‌کننده کرد. بزنگاه اول در دهه پنجاه بود که توسلی در مقام یک استاد مسلمان از رشته جامعه‌شناسی به‌عنوان یک رشته علمی و نه یک گفتمان ایدئولوژیک دفاع کرد و به وادی تفسیر ایدئولوژیک از علم جامعه‌شناسی نیفتاد. این دفاع او از جامعه شناسی در برابر دو گفتمان دارای هوادار پرشمار (گفتمان مارکسیستی و گفتمان نوسازی در علوم اجتماعی در دهه چهل و پنجاه) قرار داشت. حتی با این‌که او دوست، یار صدیق و همشهری دکتر علی شریعتی بود، ولی مدافع «اسلام انقلابی» نبود و از حیث تاریخی و جامعه‌شناسی دین به آثار شریعتی توجه داشت. در بزنگاه دوم ‌توسلی پس از انقلاب و در فرایند انقلاب فرهنگی تلاش چشمگیر برای بازگشایی دانشگاه و دفاع از جامعه‌شناسی داشت. در آن زمان علوم اجتماعی و خصوصاً جامعه‌شناسی، به‌عنوان رشته‌های سکولار، غربی و مادی زیر ضرب اسلام انقلابی و سیاسی قرار داشت. در این بزنگاه دکتر سروش به‌عنوان یک متفکر مسلمان و از منظر معرفت‌شناسی از «علمی بودن جامعه شناسی» دفاع کرد و دکتر توسلی با زحمات بسیار در برابر این‌که امواج انقلاب نهاد علوم اجتماعی دانشگاهی در ایران را از ریشه بکند مقاومت ثمربخش کرد و در اسرع وقت دروس جامعه‌شناسی را در دانشگاه‌ها با کمیت بیشتر به راه انداخت. بزنگاه سوم در زمان حمله همه‌جانبه دولت موازی و وزارت علوم دولت احمدی‌نژاد بود که نه فقط علوم اجتماعی بلکه علوم انسانی را از طریق ابزار بوروکراسی دولتی (موج بازنشستگی از بالا) مورد حمله قرار می‌داد. او با اینکه در این دوره کمی بیمار شده بود، در دفاع از علوم انسانی در حوزه عمومی دست از تلاش برنداشت. این در حالی بود که بعضی از دانشجویان تازه به دوران رسیده او در دوره احمدی‌نژاد او را، با اینکه استاد مسلم جامعه‌شناسی بود، به سوی بازنشستگی هل دادند و حتی مترصد بودند که اتاقش در دانشکده از او بگیرند و متاسفانه ادای احترام نکردند. از خصائص خوب اخلاقی‌اش این بود که نامرادی‌های این تازه به دوران رسیده‌ها را می‌دید و عزتمندانه از کنار آن می‌گذشت. 

تواضع معرفتی

توسلی ویژگی‌های علمی در خور توجهی داشت. کارنامهٔ جامعه‌شناختی او را قبلا در دو نشست علمی انجمن جامعه‌شناسی در زمستان ۹۴ تحت عنوان «توسلی و نظریه‌های جامعه‌شناسی» و زمستان ۹۵ تحت عنوان «جامعه‌شناسی توسلی و سیاست اصلاحی» (قابل دسترس در کانال تلگرامیِ @hamidrezajalaeipour) مورد بررسی قرار داد‌ه‌ام و اینجا تکرار نمی‌کنم. در اینجا مختصر بگویم که او تواضع معرفتی داشت. با اینکه نزد اساتید بزرگ جامعه‌شناسی فرانسه ژرژ گورویچ، آلن تورن و ریمون آرون درس خوانده بود، در ساحت بحث علمی دعاوی بزرگ نداشت ‌و قبل از باران سیل جاری نمی‌کرد و جوگیرِ مدعیات بزرگ دیگران هم نمی‌شد. به‌نام افراد بزرگ حرف‌های خود را به مخاطب القا نمی‌کرد؛ به سوالات و نظرات دانشجو احترام می‌گذاشت و خوب گوش می‌داد و مختصر و مربوط پاسخ می‌داد. من یک‌بار ندیدم که او بخواهد حال دانشجویی را که اظهار فضل می‌کند بگیرد. در کار آموزش دروس خسته نمی‌شد و برای تدریس به شهرستان‌ها سفر می‌کرد. حتی آخرین بار در ۱۳۹۷ در اوج بیماری با ویلچر خود را به سومین نشست آسیب‌شناسی انجمن‌های جامعه شناسی رساند. 

حضور همزمان و مستمر در سه حوزه

او در پنجاه سال گذشته در سه حوزه «دانشگاه»، «عرصه عمومی» و «عرصه سیاسی» حضور فعال داشت و مدام تلاش می‌کرد. ‌در دانشگاه پنجاه سال کنار دانشجو بود و برای پاسخ به سوالات‌شان در دسترس بود و مطلقا اهل فیس و افاده نبود. در «حوزه عمومی» صدها بار حضور رسانه‌ای داشت.

او موسس انجمن جامعه شناسی بود و شاگردان او، از جمله مرحوم قانعی‌راد، این انجمن را به اولین انجمن علمی ایران، از حیث فعالیت‌های جامعه شناسانه، ارتقا دادند. او در حوزه سیاسی مخالف رژیم موروثی و همراه انقلاب مردم در سال ۵۷ بود و از یاران بازرگان و نهضت آزادی ایران بود و در این راه پنجاه ساله در مواضعش استوار بود و به نرخ روز موضع عوض نمی‌کرد. 

به هر قیمت دنبال صعود نبود

هم نسلی‌های من در دوران انقلاب همه به یاد دارند که پس از پیروزی انقلاب تعداد انقلابی‌های تحصیل‌کرده و زبان‌دان زیاد نبودند. به همین دلیل یک پزشک مثل دکتر ولایتی به‌خاطر آشنایی با حجه‌الاسلام ملکی، پیش‌نماز طرفدار انقلاب مسجد تجریش، به سرعت می‌توانست به مقام وزارت خارجه برسد. اما دکتر توسلی با این‌که در آن زمان از معتبرترین دانشگاه فرانسه (و با تسلط به دو زبان) فارغ‌التحصیل شده بود و همزمان استاد دانشگاه تهران و از یاران نزدیک شریعتی و بازرگان بود، در فعالیت سیاسی معیار داشت و به هر دری نمی‌زند. او کافی بود در حوزه عمومی رسما از نهضت آزادی فاصله بگیرد و درهای پست‌های بالا در حاکمیت بر رویش باز شود ولی چنین نکرد. و در مقابل تمام اعتبار خود را صرف دفاع از نهاد علوم اجتماعی و حضور انتقادی در حوزه عمومی کرد. من همیشه گفته‌ام در تاریخ معاصر ایران معمولا حاکمیت‌ها دنبال کنترل جامعه مدنی ایران بودند و حتی آن را مرعوب کرده‌اند‌، ولی یکی از دلایلی که در این راه کاملا موفق نشده حضور ایرانیانی همچون غلامعباس توسلی است. ر

وحش شاد و راهش پر رهرو باد.

 


منبع: روزنامهٔ شرق - ۲۹ مهر 99