علی محمد حاضری

انالله وانا الیه راجعون
دکتر غلامعباس توسلی، استاد اعظم و کم نظیر جامعه‌شناسی پس از عمری پرافتخار و پرتلاش، روی در نقاب خاک کشید. او که یکی از برجسته ترین اساتید جامعه شناسی و تحصیل کرده نزد برجسته‌ترین صاحبنظران دانشگاه سوربن فرانسه بود، علاوه بر تالیف و ترجمه آثار گرانسنگ و فاخر در حوزه‌های مختلف جامعه شناسی و تربیت هزاران دانشجو که بخشی از آنها اینک خود ازجامعه شناسان برجسته کشور به حساب می آیند، در سه مقطع حساس تاریخی، نقش و خدمات فوق العاده ماندگاری برای حفظ اعتبار و جایگاه جامعه شناسی و علوم اجتماعی در ایران ایفا کرد.
اواخر دهه چهل و اوایل دهه پنجاه و در شرایطی که علم جامعه شناسی و جامعه شناسان، عمدتاً مظهر و نماد تقابل و تعارض علم و دین محسوب می شدند، پرچم‌دار جریانی در فضای آنروز جامعه دانشگاهی کشور به‌ویژه در حوزه علوم اجتماعی شد که تعامل و همسویی و یا لااقل سازگاری علم و دین را باور داشت و در میان بهت و ناباوری و حتی تمسخر همکاران دانشگاهی خود در دانشکده علوم اجتماعی به حج مشرف شد و با رعایت همه جوانب مناسک نمادین، به صورت یک "حاجی" تمام عیار ظاهر شد و طلسم و تابوی نامانوس جامعه شناس مسلمان و عامل بودن به مناسک دینی را شکست و با مایه گذاشتن از آبروی خویش، به دانشجویان این رشته برای ابراز دینداری و افتخار به آن، جرأت و شهامت بخشید و به این ترتیب این علم را عملاً از انحصار خداناباوران و سکولار مسلکان نجات بخشید و شمع وجودش محوری برای خود باوری دانشجویان مسلمان این رشته که در آن ایام بسیار منزوی و کم تعداد بودند گردید. البته در این حرکت مرحوم دکتر شریعتی بر او فضل تقدم و صراحت داشت، با این تفاوت که شریعتی در مراحل آغازین، جایگاه و اعتبار رسمی و دانشگاهی در فضای تخصصی جامعه شناسی ایران نداشت؛ ولی دکتر توسلی این نقش را در شرایطی ایفا کرد که مدرک دکترای دولتی او از دانشگاه سوربن، اعتبار علمی خدشه ناپذیری داشت و در معتبرترین کانون جامعه شناسی دانشگاهی کشور؛ یعنی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران به‌عنوان استاد مسلم این رشته شناخته می‌شد و همین اعتبار علمی، بسیار کارساز بود.
دومین مرحله از نقش آفرینی دکتر توسلی به سال های پس از انقلاب  و تندبادهای جریان انقلاب فرهنگی باز می‌گردد که به‌علت تصویر نامأنوسی که از ناسازگاری بنیان‌های این علم با دین به وجود آمده بود و مواضع بسیاری از چهره‌های دانشگاهی این رشته نیز به آن دامن زده بود، این رشته علمی در معرض فشارهای همه جانبه قرارگرفت و از هر سو تحدید و مورد هجمه قرار می‌گرفت، در این شرایط این دکتر توسلی بود که هم به اعتبار وجاهتی که به‌عنوان یک روشنفکر دینی در همسویی با انقلاب داشت و هم به اعتبار علمی و قوت استدلال‌های مؤمنانه خود، برای حفظ اعتبار و جایگاه این علم توانست سینه سپر کند و با همفکری و مساعدت جامعه شناس مسلمانی چون دکتر حسن حبیبی و همراهی شخصیت‌هایی چون مرحوم دکتر علی شریعتمداری، مرحوم دکتر احمد احمدی و دکتر عبدالکریم سروش که از اعضای ستاد انقلاب فرهنگی بودند، بنیان این رشته در نظام دانشگاهی محفوظ ماند و برنامه ها و سرفصل دروس این رشته، خود را با انتظارت جدید وفق داد و ماندگار شد.
موج سومی که علم جامعه شناسی را تحت فشار قرارداد حرکتی بود که به‌ویژه پس از تسلط جریان های خاص بر ارکان اجرایی کشور از سال ۸۴ به بعد، تحت عنوان مقابله با مبانی شرک آمیز یا سکولار علوم انسانی برآمده از غرب به‌ویژه علومی چون جامعه شناسی شدت گرفت و بعضاً با رویکردهای افراطی، بی مهری های فراوانی نسبت به این رشته ها و روند رشد و توسعه آنها بوجود آمد. هر چند دکتر توسلی در این مرحله به‌علت کهولت و باز نشستگی و فقدان نفوذهای مدیریتی، نتوانست همچون ادوار گذسته به حد کافی در مقابله با بعضی افراط گری‌های این دوره ایستادگی نماید؛ ولی بازهم به‌مدد نیروهایی که پرورش داده بود و نهادمندی‌هایی که به‌وجود آورده بود تا حدودی در کاهش فشارها موثر واقع شد و جریان کلی این علم توانست با افت و خیزهایی  به حیات خود ادامه دهد.
دکتر توسلی علاوه بر این نقش های کلیدی که شرح آن به اختصار گذشت، خود علاوه برتدریس در بالاترین مراجع و مراتب دانشگاهی و تالیف و ترجمه های ماندگار، در فعالیت‌های نهادمند این رشته در کشور هم نقش بی بدیلی ایفا کرده است. او با مدیریت گروه جامعه شناسی دانشگاه تربیت مدرس، توانست دوره های تحصیلات  تکمیلی این رشته را در دوره فترت فعالیت سایر دانشگاه‌ها راه اندازی نماید و افتخارهمراهی و همکاری و محوریت فعالیت های مربوط به تأسیس اولین دوره دکترای جامعه شناسی در ایران را در این دانشگاه نصیب خود گرداند. همچنین اولین همایش و گردهمایی تخصصی اندیشمندان و جامعه شناسان ایرانی پس از انقلاب فرهنگی ذیل عنوان همایش جامعه شناسی و توسعه در دانشگاه تربیت مدرس را برگزار نماید و در پرتو این تجمع گسترده که برای اولین بار محقق شده بود،، با محوریت دکتر توسلی، انجمن جامعه شناسی ایران نیز پا به عرصه وجود گذاشت که اینک به حمدالله یکی از موفق‌ترین انجمن‌های علمی ایران بحساب می آید.
این خدمات علاوه بر تلاش‌هایی است که دکتر توسلی در کانون فعالیت خود در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و نیز در تأسیس و هدایت این رشته در دانشگاه آزاد عهده دار بود. 
دکتر توسلی در حیات پربار خود علاوه بر وجوه علمی، به تعهد و اخلاق اجتماعی نیز پایبندی عملی داشت و اعتدال در منش و پذیرش خردجمعی را باور داشت. شاگردپروری و به رسمیت شناختن آنان که روزی دانشجویش بودند و اینک او با بزرگواری همکار ارجمند خود می نامید از دیگر ویژگی‌های او بود و بزرگیشان را نه تنها مخل بزرگی خویش که  افتخار خود می دانست.
دکتر توسلی در عرصه سیاسی و کنشگری اجتماعی و حزبی هم فعال بود و به‌ویژه پس از سوگ ناباورانه درگذشت پر ابهام دکتر شریعتی، تا حدودی جای خالی او را لااقل در فضای دانشگاهی و نزد دانشجویانی که به شوق او به‌سوی علوم اجتماعی و جامعه شناسی گرویده بودند پرکرد. در ایام پرشور رقابت های سیاسی جریان‌های مختلف مبارزاتی در برهه انقلاب، توسلی سخنران محبوب مجامع دانشجویانی بود که اسلام گرایی را بامرام سیاسی خود عجین کرده بودند. ارتباط و همنوایی تنگاتنگ او با بزرگانی چون مرحوم مهندس بازرگان و دکتر سحابی و دیگر افرادی که امروز به جریان ملی مذهبی شهره اند، همچون پلی بود که وی را به دنیای سیاست و فعالیت های حزبی متصل می‌کرد و انصافاً او از معدود افرادی بود که هزینه‌های پرداختنش به سیاست به‌مراتب بیش از منافعی بود که از آن برد و پاکدستی سیاسی  و سیاست‌ورزی میانه روانه، اخلاقی، پیوسته و اصلاح طلبانه بهترین وصفی است  که از این وجه شخصیت او می‌توان داشت.
فقدان این استاد گرانقدر را به خانواده بزرگ علوم اجتماعی ایران و خانواده محترم و فرزندان فر هیخته ایشان به‌ویژه سرکدرخانم دکتر توسلی تسلیت عرض می‌کنم.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
 
                                                        25 مهرماه 99 
                                                       علی محمد حاضری 
 
 
پی‌نوشت:
از انجا که دوستان انجمن اسلامی مدرسین، وظیفه نگارش پیام تسلیت را به بنده محول کرده بودند من این متن را که از شناخت و تجربه بیش از ۴۰ سال شاگردی در مکتب استاد نگاشته بودم و نوعی بیان دریافت و احساس شخصی ام بود به آنها نشان دادم و آنها پذیرفتند که بخش خاص ارتباط با انجمن به آن اضافه شود و به‌عنوان پیام انجمن هم منعکس شود چون آنچه نگاشته بودم کاملاً در ارتباط با وضعیت علمی وعملکرد استاد در فضای دانشگاه بود وانجمن مدرسین هم همین منظر را می‌پسندید.