یارمحمد قاسمی (گروه جامعه شناسی  دانشگاه ایلام)                                                                                                                                                    بیست وپنجم مهر از فصل پاییز،  خزان عمر یکی از بارزترین چهره‌های جامعه شناسی ایران بود . دکتر غلامعباس توسلی که چند سالی بود از بیماری رنج می برد، در این روز چشم از جهان فرو بست و جامعۀ دانشگاهی ایران را در اندوه بزرگی فرو برد. 

توسلی پس از سفر جاودان روان‌شاد دکتر غلامحسین صدیقی و در بحبوحه‌ای از زمان، سکان هدایت جامعه شناسی  ایران را به دست گرفت که دانش جامعه شناسی مورد بی مهری  هجمه و تقلیل گرایی قرار گرفته بود. عده ای در صدد انکار آن بودند. جمعی آن را علمی الحادی و مضر دانسته و پاره ای هم برای در هم شکستن‌اش آن را به علومی از قبیل فلسفه اجتماعی یا علوم نرماتیو دیگر تقلیل داده یا خواستار اسلامی شدن آن بودند. 
گر چه توسلی در برابر این جریان‌ها دست تنها نبود و از جانب تعداد معدودی از جامعه شناسان کشور و جمع زیادی از شاگردانش حمایت می شد اما در واقع، میدان‌دار اصلی آوردگاه آن زمان، او بود. او که دلیرانه ازهویت جامعه شناسی دفاع کرد و نگذاشت درختی که پیشکسوان‌ تان حدود چهار دهه آن را کاشته وتیمار کرده بودند رها شود و بخشکد.
توسلی، نخستین دانشور جامعه شناسی ایران بود که پس از انقلاب در دانشگاه تهران به ارائه درس بینش‌های جامعه شناسی همت گماشت و اولین کتاب نظریه‌های جامعه شناسی را در دهه اول پس از باز گشایی دانشگاه‌ها جهت جلوگیری از تحریف این علم و نیز آموزش جامعه شناسی و تئوریزه کردن موضوعیت آن به رشته تحریر در آورد. 
 در روزگاری که پارادایم جدایی دانش از ازرش درعلوم انسانی  به ویژه در جامعه شناسی باب شده و حتی از جانب جناح‌های قدرت، ترغیب می‌شد، توسلی به نقد پوزیتیویسم - که داعیه‌دار جدایی دانش از ارزش  بود - پرداخت و حدود یک دهه، در دپارتمان‌های جامعه شناسی کشور، عرصه را بر پوزیتیویسم تنگ و تنگتر نمود. هم او بود که با روان‌شناسی گرایی در تحلیل جامعه جنگید و موضوع  جامعه‌شناسی  را از تنگ دامنه‌گی دور ساخت وتوجه به ساختار را در گرانیگاه تحلیل جامعه شناختی قرار داد.
توسلی از خیل کسانی نبود که مدعی اند باید صرفاً در حوزه جامعه شناسی کار متفکرانه کرد بلکه او علاوه بر این رویکرد، رهیافت عمل‌گرایی را هم به رسالت کار جامعه شناس افزود. او این رویکرد را از غالب متفکران اجتماعی فرانسه آن روز از قبیل سارتر، گورویچ، بوردیو، لوفور، فوکو، آلتوسر و... به عاریت گرفته بود. از این رو توسلی دستی هم در روشنفکری داشت و از این منظر، بُعد تعهد اجتماعی رادر دستور کارش قرار داده بود.   
توسلی فقط معلم جامعه شناسی نبود. او معلمی بود که در کنار علم و آموزش، اخلاق را سر لوحۀ منش و کنش خویش قرار داده  و بر خلاف برخی از همکاران یا حتی شاگردان نا خلفش- که از موضعی ایدئولوژیک او را آماج  حملات خود قرار می‌دادند- هرگز موضع خصمانه نگرفت و واکنش‌اش در برابر آنان صرفاً یک تبسم ساده بود و دگر هیچ.      
توسلی شاگردپرور توانمندی بود. او که از نسل دوم جامعه شناسان ایرانی است، دین بزرگی بر گردن نسل‌های سوم و چهارم جامعه‌شناسی ایران دارد. صدها استاد و دانشجو که در کلاس های درس استاد توسلی تلمذ کرده‌اند هنوز او را  الهام  بخش خود می‌دانند.
بنده که خود در سه مقطع  کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری افتخار شاگردی ایشان را داشته‌ام فقدان ایشان را ضایعه‌ای بزرگ برای جامعه شناسی ایران دانسته و بدین وسیله از طرف خود و دفتر انجمن جامعه شناسی ایران در دانشگاه ایلام به بازماندگان این فقید سعید و نیز دوستداران وی در دپارتمان‌های جامعه شناسی کشور تسلیت عرض می نمایم.
یادش گرامی باد.