(دکترای جامعه‌­شناسی، استاد دانشگاه شیراز)

هم‌­راستا با پنجمین همایش کنکاش‌های مفهومی و نظری دربارۀ جامعۀ ایران

مقدمه

یادداشت حاضر در پی بررسی مفهومی تغییرات اجتماعی در ایران معاصر است. به همین منظور ابتدا مفهوم تغییرات اجتماعی توضیح داده می‏‌شود تا ابزار پایۀ تحلیل مشخص شود. سپس مهم‏ترین ویژگی جامعه ایران در تاریخ معاصر تشریح می­‌گردد تا در قالب آن، روندهای اصلی تغییرات اجتماعی کنونی ایران مشخص شوند. پس از تعیین روندهای اصلی می‌­توان مهم­ترین تغییر اجتماعی را بیان کرد. در این مرحله مهم­ترین خصوصیت تغییرات اجتماعی ایران را وصف خواهیم کرد. در پایان، از میان تغییرات اجتماعی در ایران می­‌توان امیدآفرین و بیم آفرین­ترین را ردیف کرد.

مفهوم تغییرات اجتماعی

تغییر شامل حرکت، تبدیل، تعدیل و شدن است و این فقط تفاوت در زمان را برای چیزی که این مفهوم برای آن به کار برده می­‌شود در بر نمی­‌گیرد. تغییر زمانی رخ می‌­دهد که شیء یا عضوی از یک نظام اشیای متحرک از لحاظ موقعیت در مسیری که ترتیبات ساختی نظام متفاوت است، جابه‌­جا شود. در تغییر، رابطه علی بین دو شیء یا کلیت وجود دارد، به طوری که تغییر در شیء یا کلیتی باعث تغییر در دیگری می­‌شود.

در علوم اجتماعی جامعه­‌شناسان بر تغییرات اجتماعی تاکید دارند و منظور از آن جرح و تعدیل در روابط اجتماعی است. در حالی که در انسان­‌شناسی بیش­تر تحول در شکل‌­ها و محتوای فرهنگی مد نظر است. از این رو، در این رشته بر تغییرات فرهنگی تاکید شده است. از آنجا که این دو نوع تغییر به هم وابستگی متقابل دارند، علمای اجتماعی معمولاً مفهوم تغییرات اجتماعی- فرهنگی را به کار می‏‌برند و تحول نظام­‌مند در ساختارها و رفتارهای فرهنگی و اجتماعی را از این دید پیگیری می­‌کنند.

ساختار اجتماعی دارای دو محتوای کلی است: یکی محتوای فرهنگی یا هنجاری و دیگری اجتماعی یا روابطی. تغییرات اجتماعی تحول در هر دو جنبه اجتماع را در بر می‌گیرند. ساز و کارهایی که باعث تحول افکار فرهنگی و در نتیجه روابط اجتماعی می­‌گردند، امروز به خوبی روشن هستند. تغییرات فرهنگی از طریق نوآوری یا ایجاد افکار جدید که همان کشف و اختراع باشد، به وجود می‌­آیند. این دو مفهوم به لحاظ کارکردی با یکدیگر پیوند دارند. یعنی از یک سو تغییرات فرهنگی باعث تغییرات اجتماعی می‌گردند، و از سوی دیگر تحولات اجتماعی باعث تغییرات فرهنگی می­‌شوند. تغییر اجتماعی بر پایه تضادهای فرهنگی است. هر چه در جامعه تضادهای فرهنگی شدیدتر باشد، زمینه برای تحول بیش­تر فراهم است. اما این نکته بدان معنی نیست که در جوامعی که تضاد فرهنگی شدید نیست، تغییرات اجتماعی صورت نمی­‌گیرند.

تغییر اجتماعی ممکن است مترقی یا پسرفتی باشد. همچنین ممکن است دائمی یا موقتی باشد. جامعه‌­شناسان معتقدند که دو نوع تغییر اجتماعی وجود دارد: یکی برنامه­‌ریزی شده و دیگری بدون طراحی و برنامه‌­ریزی قبلی. سرانجام تغییر اجتماعی ممکن است مفید یا مضر باشد. پس، تغییر اجتماعی عبارت است از دگرگونی در الگوهای سازمان اجتماعی در طول زمان. منابع کلی تغییرات اجتماعی عبارتند از جمعیت، محیط طبیعی، فناوری، فرهنگ، رفتار جمعی و جنبش­های اجتماعی. جامعه‌شناسان معاصر از دو نوع تغییر اجتماعی سخن به میان آورده‌­اند: یکی تغییر متعادل و دیگری تغییر ساختی. منظور از تغییر متعادل فرایندی است که به واسطه آن بدون اینکه نظام اجتماعی دچار دگرگونی کامل شود، جای خود را به تعادل و توازنی جدید می‏‌دهد. در این نوع تغییر بخش­‌هایی از نظام اجتماعی دگرگون می‌­شوند. تغییر ساختی به آن نوع تغییری گفته می­‌شود که کلیت نظام اجتماعی دگرگون می‌­شود و به واسطه آن نظام جدیدی جایگزین نظام قبلی می­‌گردد.

اصطلاح تغییر اجتماعی از مفهوم توسعه بی­‌طرفانه‌­تر است. در علوم اجتماعی دو برداشت از تغییر اجتماعی وجود دارد: یک برداشت به مفهوم وسیع و دیگری به معنی محدود. تغییر اجتماعی به معنی وسیع همان اصطلاح توسعه را دارد که اختلاف نظام‌­های سازمان اجتماعی را در طول تاریخ نشان می­‌دهد و قواعد تغییر شکل یک نظام به نظام دیگر را ترسیم می‌­کند. در تغییر اجتماعی به معنی محدود، دگرگونی منحصر به واقعیت­‌های اجتماعی یک دوره مد نظر است.

مهم­ترین ویژگی جامعه ایران در تاریخ معاصر

تا کنون تحقیقات زیادی درباره تغییرات اجتماعی در ایران معاصر انجام گرفته و نوشته­‌های بسیاری توسط پژوهشگران داخلی و خارجی به چاپ رسیده است. در اغلب پژوهش‌ها سعی شده که جامعه ایران به صورت کلیتی در نظر گرفته شود و روند تغییرات و تحولات را از دیدگاه و منظر خاصی مورد بررسی قرار دهند. در اینجا با استفاده از بحث­‌های نظری رایج در تغییرات اجتماعی با دیدگاهی جامع مسیر تغییرات اجتماعی و توسعه ایران معاصر یا به عبارت دیگر ویژگی‌­های جامعه معاصر ایران را توضیح می‌­دهم.

بررسی­‌های تاریخ اجتماعی ایران در زمینه تغییرات اجتماعی در آستانه نفوذ غرب نشان می‌­دهند که نظام اجتماعی ایران بر پایه شکل خاصی از خراج‌­پردازی بوده که حاصل تضاد و برخورد بین زندگی و معیشت ایلی، جماعات روستایی و ساکنان شهری بود. در روستاها، جماعات کشاورزان به صورت خودبسا تولیدکنندگان اصلی بودند. در شهرها، تولیدکنندگان مستقل به تولید کالا و خدمات مشغول بودند و در ایل‌­ها، اعضای ایل به گله‌­داری و رمه‌­گردانی روزگار می­‌گذراندند. در این دوران مسئله آب و آبیاری برای معیشت مهم بود. لذا شبکه‌­های عظیم آبیاری با نظارت دولت‌­های مرکزی و ایالتی وجود داشتند. کشاورزان مجبور به پرداخت باج و خراج سالانه بودند. شهرها مرکز اداری حکومت‌­ها بودند و تمام خراج‌­های دریافتی به نظام دیوان­سالاری سرازیر می‌­شد. همچنین شهرها مراکز تجاری و محل فعالیت صنعت­کاران و افزارمندان بود. زندگی کوچ­‌نشینی، چادرنشینی و قبیله‌­گرایی از ویژگی‏های تعیین‏‌کننده در حیات اقتصادی ایران بوده است. مبادله اقتصادی بین روستاییان، شهریان و کوچ­‌نشینان، مجموعه اقتصادی‌پیچیده‌­ای به وجود آورده بود که وابستگی متقابل اقتصادی این جوامع سه‌گانه را در ایران ایجاد کرده بود. ساختار سیاسی در این دوره در چارچوب سلسله‌­هایی شکل می­‌گرفت که یکی پس از دیگری بر اثر سلطه اقوام داخلی یا خارجی قدرت را در دست می­‌گرفتند.

نوسازی ایران از قرن ۱۹ میلادی آغاز گردید. از این زمان ارتباطات گسترده بین ایران و غرب برقرار شد و کشورهای غربی در زمینه­‌های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی در نظام اجتماعی ایران تاثیر نهادند. سرمایه‌­داری از بیرون بر ایران تحمیل شد و به تغییرات و توسعه محدود و ناموزون در ایران، نابرابری بخشی و ناتوانی جامعه در به خدمت گرفتن منابع موجود را برای رشد داخلی دامن زد. میان نظام­‌های سنتی و نو هم‌زیستی وجود داشت و در واقع، نظام اجتماعی به صورت شکل­‌بندی انتقالی در آمد. اوج این دوران گذار در دوران پهلوی بود. در واقع در این دوره است که ساختارهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی از طریق نفوذ غرب و سرمایه‌داری غربی نوسازی شدند، اما همزمان نظام اجتماعی ایران روز به روز بیشتر در دام وابستگی در غلتید.

دهه ۱۳۵۰ می‌توانست برای توسعه ایران امیدوارکننده باشد، اگر از افزایش قیمت نفت در جهت سرمایه‌گذاری در زمینه‌های صنعتی و کشاورزی به طور منطقی و موزون استفاده می‏‌شد؛ اگر به لحاظ سیاسی به احزاب واقعی اجازه فعالیت مستقل در چارچوب عقلانیت داده می‌شد؛ اگر با توجه به فرهنگ ایرانی- اسلامی عناصر مفید فرهنگ غرب انتخاب و با نظارت در سطح جامعه اعمال می­شد؛ به طوری که بر کلیت فرهنگی جامعه لطمه وارد نمی­‌کرد؛ و بالاخره، اگر در زمینه اجتماعی تلاش می‌شد که فاصله نابرابری‌های اجتماعی کوتاه شود.

تغییرات در زمینه­‌های ذکر شده در بالا در حالت بهنجار صورت نگرفت. در نتیجه جامعه به سوی خواست یک الگوی توسعه و ایجاد یک نظام اجتماعی بر پایه ناوابستگی اقتصادی، استقلال سیاسی، عدالت اجتماعی و اصلاح فرهنگی حرکت کرد] که به انقلاب سال 57 منجر شد[. در زمینه ساختار سیاسی هدف اصلی انقلاب، ابتدا سرنگونی شاه بود. سپس اقدامات موثری برای تثبیت جمهوری انجام گرفت. در زمینه اقتصادی هدف جایگزینی ساختار اقتصادی جدیدی به جای ساختار قبلی بود. اگرچه در ابتدای انقلاب به نظر می‌رسید که وضعیت اجتماعی شهروندان بهبود خواهد یافت، عملاً عوامل متعددی وضعیت اجتماعی را در جهت تشدید بی‌­عدالتی اجتماعی سوق دادند. شاید یکی از حساس‌ترین زیر مجموعه­‌هایی که به تغییرات مربوط است ساختار فرهنگی باشد. آنچه پس از انقلاب به عنوان فرهنگ در ایران می‌­توان ملاحظه کرد معجونی است از عناصر فرهنگی ایرانی، اسلامی و غربی. هر سه عنصربا زندگی روزمره مردم ایران عجین شده است. مردم خواهان حفظ سنت­‌های فرهنگی ایرانی خود هستند. ارزش‌­های دینی و مذهبی نیز در زندگی آن‏ها نقش تعیین کننده‌­ای دارد. سرانجام اینکه اسب توسعه جهانی، به آهنگ جبر توسعه، آن‏ها را به استفاده از عناصر فرهنگی غربی واداشته است. در چنین اوضاعی هیچ یک از عناصر سه‌­گانه به تنهایی شیوه‌­ها و ابزار زندگی امروزی شهروندان را نمی­‌سازد.

روندهای اصلی تغییرات اجتماعی کنونی ایران

پس از انقلاب سعی شده است روند اصلی تغییرات اجتماعی در قالب برنامه­‌های پنج ساله توسعه تنظیم گردد. در این برنامه­‌ها نگرش غالب این بوده که توسعه فرایندی پیچیده است و باید از بخش­‌های مختلفی به وجود آید که این بخش‌­ها با یکدیگر ارتباط داشته باشند و نهایتاً نظام اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه را تشکیل دهند. به همین لحاظ، در برنامه‌­ها بیشتر توجه به امور بخشی شامل آب و کشاورزی، صنعت و معدن، بازرگانی، نیرو، پست و مخابرات، حمل و نقل، عمران شهری، توسعه و عمران روستایی، مسکن، آموزش و پرورش عمومی، آموزش فنی و حرفه‌ای، آموزش عالی، فرهنگ و هنر و تربیت بدنی، امور دفاعی و امنیتی، سیاست داخلی، روابط خارجی، امور قضایی و بهداشت و درمان معطوف بوده است.

در بخش کشاورزی تغییراتی حاصل شد که اگر چه به افزایش چشمگیری در تولید محصولات مختلف کشاورزی انجامید، اما از ظرفیت‌های بالفعل و بالقوه آن استفاده مطلوب نشد و روند عوامل تخریب‏‌کننده منابع پایه موجب نگرانی گردید. در بخش صنعت با استفاده از ظرفیت‌های خالی، تزریق ارز و وجود تقاضا از رشد شتابانی برخوردار شدیم که سهم صنعت در تولید ناخالص داخلی را افزایش داد، اما مشکلات بخش صنعت، ناتوانی در رقابت در سطح منطقه­‌ای و جهانی، عقب­افتادگی در فناوری، اتکای منابع ارزی به خارج به ویژه از بخش درآمد نفت، نرسیدن به مقیاس­‌های اقتصادی، ضعف در نرم‌افزارها و سرانجام ضعف سرمایه‌گذاری به دلیل اتکای صرف به منابع داخلی و محروم شدن از توان‌­های سرمایه­‌گذاری در منطقه و جهان را نشان می‏‌دهد.

بخش بازرگانی سیر صعودی داشته و این بخش از سطح بالاتر سودآوری نسبت به سایر بخش­ها برخوردار بوده است. همین امر باعث گردیده تا منابع مالی در این بخش متمرکز گردد و بخش تولید با کمبود سرمایه روبرو شود. بخش نیرو، هم در تولید و هم در مصرف افزایش سطح بالایی داشته و توسعه این بخش به علت نیازهای مبرم داخلی و خارجی چشمگیر بوده است. از نقاط ضعف اساسی این بخش بالا بودن تلفات در تولید و تامین بخش قابل ملاحظه‌ای از تجهیزات آن از خارج از کشور است. بخش پست و مخابرات از تحول چشمگیری برخوردار بوده است. حمل و نقل زمینی، هوایی و دریایی در جابه‌­جایی کالا افزایش سطح بالایی را نشان می‌­دهند. عمران شهری رشد قابل ملاحظه‌ای داشته است. توسعه روستایی گرچه انجام شده، از رشد بالایی برخوردار نبوده و روند مهاجرت از روستا به شهر ادامه دارد. در بخش مسکن شاهد روند افزایش تولید سالیانه مسکن و بهبود واحدهای مسکونی در ابعاد کوچک‏تر و با کیفیتی مطلوب‌­تر از قبل بوده‌­ایم. آموزش و پرورش همگانی، آموزش فنی و حرفه‌­ای و آموزش عالی از رشد کمّی برخوردارند، اما متاسفانه رشد کیفی آن‏ها بسیار کند است. به توسعه فرهنگی کم‌‏توجهی شده است و چون در پی تحقق توسعه فراگیر نبوده‌ایم، توسعه فرهنگی لطمه دیده است. امور دفاعی و امنیتی مورد توجه ویژه قرار گرفته است.

در زمینه سیاست داخلی، با وجود تلاش­‌های بسیار برای اعمال حاکمیت دولت و حضور قدرتمند دولت در پهنه سرزمین و فراهم آوردن هر چه بیشتر زمینه­‌های مشارکت موثر مردم در امور محلی و منطقه‌ای با مشکلاتی در نهادینه کردن مشارکت هر چه بیشتر مردم روبروییم. در زمینه روابط خارجی، اگرچه همواره به حفظ استقلال همه جانبه و تمامیت ارضی کشور و نفی هرگونه سلطه‌­جویی و سلطه­‌پذیری و ایجاد روابط صلح‌­آمیز تاکید شده است، سیاست‌های دول بیگانه در روابط بین‌­المللی مملکت اختلال به وجود آورده­اند. با تمام تلاشی که برای تامین بهداشت و گسترش درمان در شهر و روستا به عمل می‌آید این بخش با کمبودهای فراوانی روبروست.

مهم‏ترین تغییرات اجتماعی ایران معاصر

نظام اجتماعی ایران به گونه‌ای است که در آن دو دسته عوامل داخلی و خارجی شاخص‌های اصلی تغییرات اجتماعی هستند. عوامل داخلی شامل: اقتصادی، سیاسی، فناوری، اجتماعی، فرهنگی و زیست محیطی است. عوامل اقتصادی که به‌صورت موانع بر روی تغییرات اجتماعی اثر می­‌گذارند عبارتند از: کمبود سرمایه­‌گذاری، توزیع نابرابر کالا و خدمات، رشد بی‌­تناسب بخش خدمات، نرخ بالای بیکاری و فقر. عوامل سیاسی شامل سوء مدیریت، دموکراسی با پیش‌‏شرط ‏ها و مشارکت ناقص سیاسی. عوامل فنی شامل فناوری‌­های سنتی، فناوری‏‌های سرمایه‌­بر، فناوری­‌های وابسته و فناوری‌­های معطوف به خارج. عوامل اجتماعی که نقش مهمی دارند عبارتند از: جمعیت جوان و نرخ بالای مهاجرت از روستا به شهر، فرار مغزها، وضع بهداشت و سوء تغذیه اقشار پایین جامعه، نقص نظام آموزشی و فاصله طبقاتی و بی‏‌عدالتی اجتماعی. عوامل فرهنگی عبارتند از: کمبود شناخت علمی، تضادهای قومی، تضادها در فضای مجازی و مشکل با ماهواره‌­های خارجی. عوامل محیط زیستی موثر بر تغییرات اجتماعی در ایران عبارتند از: کمبود آب کشاورزی، خرد شدن زمین­‌های کشاورزی، تخریب منابع طبیعی، استفاده بی‌­رویه از مواد شیمیایی.

عوامل خارجی موثر بر تغییرات اجتماعی عبارتند از: اقتصاد بین‌­الملل، نفوذ امپریالیستی، فناوری برتر، نظارت­‌های اجتماعی، نفوذ فرهنگی و تخریب محیط زیست. در رابطه با اقتصاد بین‌­الملل عوامل موثر بر تغییرات اجتماعی عبارتند از: مبادله نابرابر، انحصارات اقتصادی، انتقال مازاد اقتصادی به کشورهای مرکز و از همه مهم‏تر تحریم‌های اقتصادی که کشورهای سلطه‌­طلب اعمال می­‌کنند. در ارتباط با سلطه امپریالیستی عواملی نظیر سرکوب جنبش­‌های ملی در نیم قرن اخیر، کمک به ضد انقلاب، حضور بی‏‌جا در منطقه و دخالت در حقوق مرزهای آبی و اعمال حق وتو ناحق به عنوان ابزاری در تحولات اجتماعی از دیگر شاخصه‌های این عامل است. کشورهای پیشرفته با در اختیار داشتن فناوری برتر نوع دیگری از سلطه را بر فرایند تغییرات اجتماعی اعمال می‌کنند. فناوری برتر به چهار طریق بر تغییرات اجتماعی در ایران تاثیر می­‌گذارند: تحلیل فناوری­‌های سنتی، انتقال فناوری نامناسب، انحصار در عرضه قطعات یدکی و انحصار در برخی از علوم.

به شیوه‌­هایی خاص نظارت­‌های اجتماعی از طرف ساختار بین‌المللی بر الگوی تحولات اجتماعی در ایران تحمیل می‌شوند: ارتقای طبقات بالای اجتماعی، بر حق جلوه دادن شکاف طبقاتی، توزیع مواد مخدر و جذب نخبگان فکری و علمی. الگوی تغییرات اجتماعی در ایران در اشکال چهارگانه تحت تاثیر نفوذ فرهنگی نظام جهانی سرمایه‌­داری است؛ مانند: مخدوش نمودن فرهنگ­‌های بومی، اشاعه فرهنگ غربی، جهانی جلوه دادن فرهنگ و ترویج مصرف­‌گرایی. آخرین عامل تاثیرگذاری نظام بین‌­الملل بر الگوی تغییرات اجتماعی در ایران، تخریب محیط زیست است. این عامل با چهار روش انجام می­‌گیرد: استیصال منابع طبیعی، آلودگی محیط زیست، تحمیل مصرف سموم خطرناک و توسعه ناپایدار.

مهم‏ترین خصوصیت مفهومی تغییرات اجتماعی ایران

در بررسی مهم‏ترین خصوصیات مفهومی پدیده تغییرات اجتماعی در ایران باید موضوع را با توجه به کنش متقابل میان عوامل داخلی و خارجی مد نظر داشت و توجه داشته باشیم که در مقابل هر دسته از عوامل داخلی دقیقاً یک دسته عوامل خارجی وجود دارد. دوم، نمی‌توان گفت که تاثیر عوامل داخلی بیشتر است یا عوامل خارجی. هر دو دسته به موقع، خود به صورت عوامل موثر عمل می­‌کنند. سوم، در هر دو دسته از عوامل، ما با شاخص‌­های اقتصادی، سیاسی، فناوری، اجتماعی، فرهنگی و محیط زیستی روبروییم. چنان که نمی‏‌توان گفت وزن کدام عامل سنگین‌‏تر از دیگر عوامل است. پس در بررسی عوامل موثر در تغییرات اجتماعی به همه عوامل اهمیت یکسانی داده می‏‌شود.

هر گروه از عوامل را باید به صورت نظری و عملی مورد بررسی قرار داد. در بررسی­‌های عینی‏‌تر باید درباره هر کدام از این عوامل به صورت تجربی تحقیق کرد و برای این کار باید اوضاع تاریخی و موقعیت ویژه هر عامل را در نظر گرفت. وجود این عوامل و شناخت علمی درباره این عوامل می­‌تواند در رسیدن به توسعه همه جانبه و پایدار در تغییرات اجتماعی کمک کند. اندیشمندان باید به شناخت دقیق این عوامل بپردازند و سپس راه­کارهای عملی برای رسیدن به تحولات و تغییرات اجتماعی جامعه ارائه دهند.

خصوصیات امید آفرین و بیم آفرین در تغییرات اجتماعی ایران

در رابطه با عوامل داخلی تغییرات اجتماعی، خصوصیات امیدآفرین عبارتند از: افزایش تدریجی سرمایه­‌گذاریِ سرمایه‌­داران داخلی، تنظیمِ بخش خدمات، مشارکت سیاسی مردم در انتخابات، توجه به فناوری­‌های سنتی، کاهش فناوری معطوف به خارج، متعادل شدن رشد جمعیت، ریشه کن شدن بی­‌سوادی، افزایش معرفت و آگاهی علمی، کاهش تضادهای قومی، جلوگیری از تخریب منابع طبیعی و کنترل مصرف مواد شیمیایی در کشاورزی. اما خصوصیات بیم‌‏آفرین داخلی در تغییرات اجتماعی در ایران شامل موارد زیر است: توزیع نابرابر کالا و خدمات، بیکاری و فقر، افزایش فناوری‏‌های سرمایه‌‏بر، مهاجرت افزایش، فاصله طبقاتی و کمبود آب کشاورزی.

در رابطه با عوامل خارجی و تاثیر آن‏ها بر تغییرات اجتماعی خصوصیات امیدآفرین عبارتند از: کاهش انتقال مازاد اقتصادی، کنترل ضد انقلاب، کاهش انحصار در علوم، فرصت دادن به فناوری‏‌های داخلی، تولید قطعات یدکی داخلی، ضعف در مخدوش نمودن خرده‌فرهنگ‌های داخلی، رواج وسایل ارتباط جمعی و تحریک وسایل ارتباط جمعی داخلی. اما خصوصیات بیم‌‏آفرین خارجی در تغییرات اجتماعی ایران شامل موارد زیر ‏است: مبادله نابرابر بین‌‏المللی، ادامه تحریم‌ها، حق وتو، بر حق جلوه دادن شکاف طبقاتی، توزیع مواد مخدر، فرار مغزها و ترویج مصرف‏‌گرایی.

سخن پایانی

نتیجه بررسی در مورد الگوی تغییرات اجتماعی در ایران با تمام ویژگی­‌هایی که این الگوها داشته و با تلاش‌­هایی که به پس از انقلاب صورت گرفته هنوز جامعه ایران از لحاظ تغییرات اجتماعی با مسائل و مشکلات متعددی روبروست که باید برطرف شود تا جامعه بتواند در مسیر توسعه همه جانبه و پایدار و متوازن قرار بگیرد.

الگوی تغییرات اجتماعی در ایران باید دربرگیرنده توازن در بین بخش‌­های مختلف جامعه، ضامن رابطه موزون با دیگر کشورها، حافظ منابع مختلف جامعه برای مصرف آیندگان باشد و عدالت اجتماعی را در جامعه ایجاد کند. برای رسیدن به چنین اهدافی تنها توجه به جنبه‌­های مادی تغییرات اجتماعی کافی نیست. جامعه‌­ای که جنبه­‌های غیرمادی آن به اندازه جنبه‌­های مادی آن رشد و توسعه نیابد نهایتاً با مشکلات متعددی روبرو خواهد شد.

در تحولات اجتماعی در ایران باید به بخش­‌های چهارگانه (اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی) به یک اندازه توجه شود. البته در مقاطع نخستین ممکن است به علت نابرابری در توسعه‌‏بخشی، مجبور باشیم در بعضی بخش‌­ها بیشتر سرمایه‌گذاری کنیم. در الگوی تغییرات اجتماعی آینده، تحول اقتصادی باید بر مبنای علمی- فنی با توجه به امکانات سرمایه‌ای و به کارگیری مدیریت و نیروی انسانی کارا در قالب عقلانی در تقسیم کار جهانی باشد. در توسعه سیاسی باید به مشارکت­‌های مردمی در ساختار سیاسی در قالب شکل­‌گیری و تحقق تشکل‌­ها، گروه‌­ها و به ویژه احزاب توجه شود. حقوق اساسی مردم باید رعایت گردد تا برای مشارکت در توسعه سیاسی انگیزه داشته باشند. در زمینه توسعه اجتماعی باید عدالت اجتماعی بین شهر و روستا و جامعه عشایری به یک شکل و اندازه رعایت گردد و بالاخره در توسعه فرهنگی باید مردم را از غنا و موهبت دیگر فرهنگ‌‏های موجود در جهان بی­‌بهره نگذاریم. می­توان ضمن تلاش در حفظ فرهنگ ایرانی- اسلامی، عناصر مفید با کارکرد مثبت دیگر فرهنگ‌ها را انتخاب و در قالب‏‌های سالم به مردم عرضه کرد.

باید سیاست‌­های علمی و اجرایی تغییرات اجتماعی و توسعه در حد شعار نباشد برای تحقق اهداف از پیش تعیین شده باید از توانایی­‌های موجود استفاده بهینه شود. باید در زمینه‌های مختلف از متخصّصان و کارشناسان استفاده شود زیرا در جهان امروز با توجه به فرایند تغییرات اجتماعی دیگر کشورها بدون تخصّص‌­گرایی و کار علمی نمی‌توان به قافله توسعه رسید. برای رسیدن به چنین هدفی نقش دولتمردان در اهمیت دادن به نقش متخصّصان از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است.

 


مصاحبه‌کننده همکار: خانم اختر (الناز) شیری
مدیر بخش اقتراح: آقای حسین نوری‌نیا