پیام روشنفکر*

قانعی رادغروب چهارشنبه ۲۳ خردادماه 97 در راه بازگشت از جلسهی هیأت مدیره انجمن جامعهشناسی ایران حال عجیبی داشتم. احساسی، نزدیک بودن واقعهای ناگوار را هشدار میداد. صدای غمگین و بعدتر لرزان دکتر سراجزاده در سرم بود که خبر از وخامت حال دکتر قانعیراد می داد و چند توضیح کوتاه دیگر در پیوند با آن و از ملاقات چند ساعت قبلشان.

در راه مدام صحنهای از دو هفتهی پیش را به یاد میآوردم که در درگاه انجمن، خود را مقابل قامت بلند او یافتم، سر را که بلند کردم انگار در چهرهی دیرآشنای کسی مینگریستم که سالهای درازی او را ندیده بودم و سپیدی موها و خطوط چهره چنان گذشت زمانی را بر آن نقش بسته که سیمای بشاشی که تا همین یک سال پیش در ذهن داشتم دیگر خاطرهای دور مینماید. بهتم که با سخن او درهم شکست، خود را مقابل سوالاتش یافتم: به چه مشغولی؟ کلامی در پاسخ گفتم و چند شرح و حرف دیگر بینمان گذشت، اما از آن مکالمه روزمره فقط یک جمله بود که با لحنی حسرتآمیز و با صدای او، در تمام مسیر اتوبان در گوشم زنگ میزد: «چقدر زود گذشت!»

اولین ملاقاتم با دکتر قانعیراد در خردادماه سال ۱۳۸۹، مصادف با اولین دورهی ریاست ایشان در انجمن جامعهشناسی ایران بود. آن روزها کشور و انجمن جامعهشناسی در اثر تحولات و شرایط سیاسی- اجتماعی خاص آن دوره، وضعیت پیچیده و دشواری پیدا کرده بود و بر اساس همین ضرورتها، به دعوت دکتر قانعیراد، در پی آغاز به کار هیأت مدیره جدید انجمن جامعهشناسی ایران، در روز بیست و ششم خرداد ماه آن سال نشستی برای هماندیشی با اعضای ادوار هیأت مدیره انجمن و تعیین سیاستها و خط مشیهای کلی دوره سه ساله پیش رو برگزار شد.

با برپایی مجمع عمومی انجمن جامعهشناسی ایران (اردیبهشت ۱۳۸۹) و برگزاری انتخابات برای تعیین هیات مدیره دور هفتم (۹۲-۱۳۸۹)، یکی از اصلاحات پیشنهادی اساسنامهی انجمن که با رأی اعضا مصوب شد، افزایش دوره مسئولیت هیأت مدیره از دو به سه سال بود.

هیأت مدیرهی جدید به ریاست دکتر قانعی راد، به دکتر سعید مدنی که آن زمان به عنوان عضو هیأت مدیره انجمن (علل البدل) انتخاب شده بود، مأموریت داد تا برای ایجاد یک نظام برنامهریزی و ارزشیابی دست به کار شود و با دعوت ایشان من هم برای کمک به این کار به عنوان دبیر کمیتهی مربوط وارد انجمن شدم. این دورهای بود که توسعهی ساختاری انجمن جامعهشناسی ایران بیش از پیش در آن اتفاق افتاد و در آن سالها براساس ایدههای دکتر قانعیراد و نظرات اعضای انجمن در جهت تقویت اجتماع علمی و فرایندهای دمکراتیک درون این نهاد فعالیتهای گستردهای شکل گرفت.

تجدید ساختار انجمن از دو جنبه در دستور کار قرار گرفت؛ نخست ساختار سازمانی و به ویژه تقسیم کار درونی انجمن و دوم تدوین و تکمیل اسناد فرادست لازم و ایجاد نظام برنامهریزی انجمن. به این ترتیب، کار کمیتهی ما با تدوین آییننامهها و برنامههای سالانه و راهبردی انجمن آغاز شد. راهبردهایی ناظر به ظرفیت سازی در ساختار درونی انجمن و برونگرایی در مقیاس ملی و منطقهای.

به تدریج انجمن علاوه بر هیأت مدیره، دارای ۸ کمیتهی کاری شد که ذیل آنها، دو کارگروه (جامعهشناسی مردممدار و خیریهی دانش بنیان)، ۲۸ گروه علمی-تخصصی، ۵ دفتر نمایندگی دانشگاهی و ۱۴ دفتر استانی مشغول به فعالیت بودند. ظرفیت تشکیلاتی انجمن به این ترتیب در حال توسعه بود.

در سال بعد همایش منطقهای تفکر اجتماعی و جامعهشناسی در خاورمیانه معاصر به همت انجمن جامعهشناسی ایران و با سخنرانی دکتر قانعیراد در تاریخ هفتم و هشتم خرداد ماه ۱۳۹۰ در سازمان اسناد ملی ایران برگزار شد. زمینههای این همایش به عضویت ما در انجمن بین المللی جامعهشناسی و سفر مایکل بوروی به ایران (۱۳۸۷) در سال های قبل بازمیگشت که به پیشنهاد و توسط دکتر سراج زاده (نایب رئیس و رئیس دوره های پنجم و ششم) انجام شده بود و به همین دلیل نیز ایشان مشترکاَ با فرید العطاس، دبیر علمی این همایش بود. طی دو روز اعضای انجمن در کنار دانشمندانی چون مایکل بوروی (رئیس انجمن بینالمللی جامعهشناسی)، تینا اویس (استاد دانشگاه ژوهانسبورگ آفریقای جنوبی و نایب رئیس انجمن بینالمللی جامعهشناسی) و دیگر مدعوین از جمله مایکل کوهن (مدیر شبکه جهانی دانشمندان علوم اجتماعی و انسانی)، سری حنفی (استاد دانشگاه آمریکایی بیروت)، ریاض حسن (استاد جامعهشناسی دانشگاه نیویورک ابوظبی و دانشگاه فیلندرز استرالیا)، سعید اوزروارلی (از انجمن ابن خلدون استانبول)، مصطفی کامل السید (استاد دانشگاه قاهره) و فرید العطاس (استاد دانشگاه ملی سنگاپور)، نظرات خود را درباره ابعاد جهانی و منطقهای تفکر اجتماعی و جامعهشناسی و ضرورت تعاملات جامعهشناسان و متفکران این حوزه به بحث گذاشتند.

انجام این کارهای بزرگ مشکلات جدی هم درپی داشت ولی موانع و ناملایمات خللی در عزم او ایجاد نمیکرد و همواره سعی در تشویق همهی اعضای انجمن، اعم از پیر و جوان، استاد و دانشجو، پژوهشگر و فعال مدنی و صاحبنظران با گرایشهای مختلف فکری برای مشارکت در تقویت این اجتماع علمی داشت. برای هرکس نقشی تعریف و انگیزهای ایجاد میکرد. اینگونه بود که بعدها به پیشنهاد ایشان و به عنوان جوانترین عضو کادر مدیریت انجمن در انتخابات مجمع عمومی کاندید بازرسی انجمن در دور هشتم و کاندید هیأت مدیرهی دور نهم شدم و از همان وقت حضورم در جلسات هیأت مدیرهی انجمن جدیتر شد و تا به امروز ادامه پیدا کرد.

متأسفانه همکاری با دکتر سعید مدنی که یکی از افراد موثر این فعالیتها و بانی ورود من به انجمن بود، دیری نپایید و یکسال بعد در دیماه ۱۳۹۰ به اتفاق همسرش در خیابان بازداشت و با اتهامات امنیتی به ۶ سال حبس و ۱۰ سال تبعید محکوم شد و ما از حضورش در انجمن محروم شدیم، ولی فعالیتی که آغاز شده بود با عزم و پشتکار تحسین برانگیز دکتر قانعی راد با قوت ادامه پیدا کرد.

یکی از ویژگیهای دکتر قانعیراد دفاع او از اعتبار و شأن جامعهشناسی و جامعهشناسان و همه آن چیزهایی بود که در انجمن دغدغهاش را داشتیم. او در مجامع مختلف از طریق سرمایههای اجتماعی-فردی و ظرفیتهایی که انجمن ساخته بود، در این مهم کوشش میکرد و در جاهایی که ضرورت مییافت تلاش میکرد ظرفیتهای جدیدی (درون یا بعضاَ خارج از ساختار انجمن) ایجاد کند. برای اینکار، از ظرفیت شبکههای اجتماعی مجازی گرفته تا دیدارهای رو در رو در مناسبتها و رویدادهای مختلف اجتماعی بهره میجست. به یاد دارم که خرداد ۱۳۹۳ در مراسمی که با عنوان «بزرگداشت جامعهشناس ایرانی سعید مدنی» به اتفاق ایشان و دکتر سارا شریعتی برای سخنرانی دعوت شده بودم، در بخشهای پایانی صحبتهایش با نقادی توأم با حسرت گفت: «تداوم حضور مدنی برای ما میتوانست فرصتی برای گسترش یک نگاه به معنای کامل جامعهشناختی باشد» و در پایان سخنانش تاکید کرد: «من مشکلی ندارم که این مسئله از طرف من بیان شود که رئیس انجمن جامعهشناسی ایران، خواستار آزادی سعید مدنی شد ». بعدتر این صراحت لهجه و شجاعت در دفاع از شأن جامعهشناسان را در انتقاد از وقایع پیش آمده برای دکتر کاووس سید امامی در برنامهی زندهی تلویزیونی تکرار کرد.

با گذشت زمان و عبور از سالهای دشوار پایانی دههی هشتاد، تعاملات فراملی انجمن توسعهی بیشتری پیدا کرد. در آن سالها دانشمندان برجستهای همچون امانویل والرشتاین جامعهشناس و یکی از نظریهپردازان بزرگ قرن۲۱ و از رؤسای اسبق انجمن بینالمللی جامعهشناسی و پرفسور رابرت داگلاس جسوپ جامعهشناس برجسته بریتانیایی و همسر جامعهشناس ایشان خانم دکتر نایلینگ سووم به ایران سفر کردند (اولی در اسفند ۱۳۹۲ و دومی در شهریور ۱۳۹۳) تا آرای انها در انجمن جامعهشناسی ایران مورد بررسی قرار گیرد. این ارتباطات زمینه حضور بیشتر اعضای انجمن در همایشها و مجامع بینالمللی جامعهشناسان را فراهم کرد.

در مجموع در زمان مدیریت دکتر قانعیراد گروههای علمی-تخصصی، کارگروهها و حلقههای مطالعاتی متعددی حول موضوعات مختلف شکل گرفت. ابتکاراتی چون کرسیهای نقد برنامههای اجتماعی و سیاستهای دولت و مرکز آموزشهای تخصصی و جامعهمحور انجمن جامعهشناسی ایران (که تا امروز ۱۰ دوره فصلی آن برگزار شده است و تا همین اواخر خود ایشان مسئولیت آن را برعهده داشتند) راهاندازی شد. ارتباط انجمن با نهادهای جامعهی مدنی و مطبوعات بسیار تقویت شد و ظرفیتهایی ایجاد شد تا در بزنگاههای تاریخی، مواضع و بیانیههای جامعهشناسان به شکل گروهی مستقل یا در قالب انجمن سازماندهی و منتشر شود. همچنین در کنار کنفرانسها و همایشهای بینالمللی، ملی و استانی و نشستهای متعددی که انجمن برگزار کرد، رویدادها و مراسم متعددی برای تقدیر و بزرگداشت پیشکسوتان و افراد تأثیرگذار در حوزههای آموزش، پژوهش، ترجمه و ترویج جامعهشناسی برگزار شد. در پایان دور دوم مدیریت دکتر قانعیراد، انجمن جامعهشناسی ایران با انتشار ۲۴ عنوان کتاب، ۲۹ شماره سه فصلنامهی انجمن، عقد ۴۰ تفاهمنامه همکاری با سازمانهای اجرایی و انجمنهای علمی و موسسههای مطالعاتی و پژوهشی، اجرا و یا مشارکت در بیش از ۴۰ همایش و کنفرانس برای سالهای پی در پی به عنوان انجمن برتر حوزهی علوم انسانی برگزیده و تقدیر شد.

محمد امین قانعی راد (۹۷-۱۳۳۴) تمام تحصیلاتش را، از کارشناسی پژوهشگری علوم اجتماعی (۶۴-۱۳۶۰) تا کارشناسی ارشد (۶۸-۱۳۶۴) و حتی دکترای جامعهشناسی (۷۶-۱۳۷۰) را در دانشگاه تهران گذرانده بود و به عنوان مدیر گروه مطالعات علم و جامعه در مؤسسه عالی آموزش و پژوهش در مدیریت و برنامهریزی (۸۳-۱۳۸۰) و عضو هیات علمی و مدیر گروه پژوهشی علم و جامعه (۹۳-۱۳۸۵)، معاون پژوهشی (۱۳۷۹) و مشاور (۱۳۹۶) مرکز سیاستهای علمی کشور تلاشهای بسیار کرد و زندگی علمی و حرفهای پرباری داشت و حتی تا دم آخر از هیچ تلاشی برای انتقال این تجربه و دانش فروگذار نکرد.

او در سال ۱۳۹۵ برندهی جایزه ترویج علم در حوزههای دانشگاهی وعمومی شد. در بیانیه هیأت مدیره انجمن ترویج علم ایران به مناسبت هفدهمین دوره این جایزه آمده است: «هیأت داوران به دلیل یک عمر فعالیت و تلاش بیوقفه، مسئولانه، هدفمند، همه جانبه، انسانی و اخلاقی در حوزههای دانشگاهی و عمومی، در راستای بسط علم جامعهشناسی و همچنین تعهد به تداوم کار فرهنگی، ترویجی و علمی، جایزه ترویج علم سال ۱۳۹۵ را به جناب آقای دکتر محمدامین قانعیراد تقدیم میکند».

در سومین دوره کتاب سال اعضای هیاتعلمی دانشگاههای سراسر کشور (۲۴آبان ماه۹۶)، در رشتههای علوم انسانی برای کتاب «پیمایش علم و جامعه؛ تجربه جهانی و اجرای نسخه ایرانی»، اثر دکتر محمدامین قانعیراد، شایسته تقدیر شناخته شد و نشان دهخدا به ایشان اهدا شد و در نهمین جشنواره بین المللی فارابی (۲۴ دی ماه ۱۳۹۶) در بخش برگزیدگان گروه علوم اجتماعی و ارتباطات برای همین اثر، به عنوان پژوهشگر برگزیده انتخاب و از وی تجلیل شد. نهایتاَ در ابتدای سال جاری (۵ اردیبهشت ۱۳۹۷) به عنوان عضو (علی البدل) شورای عالی علوم، تحقیقات و فناوری (شورای عتف) به نمایندگی از انجمنهای علمی کشور انتخاب شد.

گذشته از همه قدرشناسیهای رسمی، آنچه در مدت همکاری با دکتر قانعیراد در ذهن همه ما حک شد این است که او به واقع دغدغهی فهم و حل مسایل جامعهاش را داشت و به نقش و مسئولیت فکری و اجتماعی جامعهشناسان در این زمینه اعتقاد راسخ داشت. از نظر او «ایده جامعهشناسی ایرانی، طرحی ناتمام ولی محصول بلوغ نسبی اجتماع علمی جامعهشناسی است که در گذر از یک تاریخ حدودا ۸۰ ساله اتفاق افتاده است. گذری با عبور پیچ و خمهای گوناگون سیاسیاندیشی، نگاه ایدئولوژیک، نگاه غیرمعرفتی، جابجا گرفتن جامعهشناسی با سیاست و فرهنگ عمومی، با برنامه دولتی، نوسازی صرف، انقلابی گری صرف یا اصلاح اجتماعی صرف و با مقولاتی این چنینی همراه بوده و بیانگر یک نوع بلوغ اجتماعی و فکری» و این امر را «مرهون دیدگاهها و تلاشهای نسلهای اول و دوم جامعهشناسی در ایران» میدانست.

فارغ از آثار علمی که به شکل کتاب و مقاله و سخنرانی از خود بجای گذاشته و نیز جایگاه او به عنوان معلم جامعهشناسی که شایسته است در نوشتههای اساتید علوم اجتماعی و شاگردان استاد مورد بحث قرار بگیرد، بدون شک محمد امین قانعیراد از جامعهشناسان تاثیرگذار معاصر در زمینهی ارتقای جایگاه اجتماع علمی جامعهشناسان و رشتهی علوم اجتماعی در عرصههای صنفی، سیاسی و مدنی است.

از همین منظرِ کنشگری اجتماعی، نگاهی به سوابق علمی او نیز نشان از پشتوانههای فکری و مطالعاتی جدی در زمینهی نقش و مسئولیت جامعهشناسان و به صورت کلیتر، نخبگان حوزههای علوم انسانی و اجتماعی دارد. آثاری با عنوان تجاریسازی علوم اجتماعی، مهاجرت نخبگان، توسعهی علوم انسانی و مشارکت اجتماعی و سیاسی نخبگان در ایران نشان میدهد یکی از محورهای اصلی کارهای علمی او، خود رابطهی علم و جامعه با نگاه ویژه به جایگاه علوم اجتماعی بوده است. ریشههای اولیهی این نگاه را در آثاری همچون ناهمزمانی دانش: روابط علم با نظامی اجتماعی-اقتصادی در ایران (۱۳۸۲) و جامعهشناسی رشد و افول علم در ایران (۱۳۸۴) میتوان ردیابی کرد که به نظر میرسد به تدریج باعث شکلگیری و جدیتر شدن دغدغهی تقویت اجتماع علمی جامعهشناسان در او شده است به نحوی که در آثار بعدی همچون تعاملات و ارتباطات در اجتماع علمی (بررسی موردی علوم اجتماعی) و کتاب جامعهشناسی کنشگران علمی در ایران (۱۳۹۰) دنبال شده است. خود او در اولین همایش «جامعهشناسان ایرانی و جامعه ایرانی» (۱۳۹۳)گفته بود: «همانطور که مستحضرید پروژه من در علوم اجتماعی معطوف به تکوین اجتماع علمی، به عبارتی مسئله انجمنهای علمی و ضرورت فراهم آمدن هیأت علمی و اساتید و دانشجویان برای شکل دادن به علوم اجتماعی است.چرا که ما دچار اجتماع علمی غیر مستحکمی و نارسایی در وضعیت دانشگاهی خود هستیم».

قانعیراد که از نسل سوم جامعهشناسان ایرانی است حدود یک دهه پس از اخذ مدرک دکتری، رئیس انجمن جامعهشناسی ایران شد. وی از دهه‌ی هشتاد تاکنون به عنوان عضو اصلی هیأت مدیره انجمن در دوره‌های چهارم (۸۵-۱۳۸۳) و پنجم (خزانه‌دار) (۸۷-۱۳۸۵) و رئیس انجمن در دوره‌های هفتم (۹۲-۱۳۸۹) و هشتم (۹۵-۱۳۹۲) و بازرس انجمن در دوره‌ی اخیر(۹۸-۱۳۹۵)، حدود دو دهه فعالیت داوطلبانه و انجمنی داشت. او دانش و کنش خود را به خوبی همسو کرده بود و علاوه بر آن دغدغه‌های بومی، نگاهی جهانی داشت. او بارها با ارجاع به چهارگانه‌ی مایکل بوروی از کار جامعه‌شناسانه، بر اهمیت توسعه‌ی جامعه‌شناسی حوزه‌ی عمومی، جامعه‌شناسی سیاست‌گذار و جامعه‌شناسی انتقادی در کنار جامعه‌شناسی آکادمیک دفاع و برای توسعه‌ی تعاملات و ارتباطات درون و بیرون اجتماع علمی، تلاش‌های نظری و عملی بسیار کرد.

حال که فکر می‌کنم می‌بینم برای من فرصت یک دهه فعالیت کنار او چقدر مغتنم بود و در عین حال «چقدر زود گذشت!».

اکنون درخشش نگاه مردی را به یاد می آورم که در چارچوب درگاه انجمن ایستاده بود و پیوند نگاهش با اتاق کوچک انجمن جامعه‌شناسی ایران از امیدی الهام‌بخش و میل به تکمیل کارهای ناتمامش خبر می‌داد، ولی گویا زمانش به پایان رسیده بود و جسمش بیش از این تاب رنج‌های سرطان را نیاورد.

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

 

 


*نویسنده / ‌ویراستار: علیرضا شمسیان  

**این یادداشت در نشريه ايران فردا شماره 40 تيرماه 1397 منتشر شده است.