نشت «سیر تاریخی بررسی روند تحولات حقوق زنان در ایران» از سلسله نشستهای مجازی حقوق زنان توسط گروه جامعهشناسی زنان و جنسیت (مطالعات زنان) انجمن جامعه شناسی ایران و انجمن علمی دانشجویی حقوق دانشگاه شهید بهشتی در تاریخ 14 بهمن 1399 با حضور دکتر شهلا اعزاری برگزار شد.
دکتر اعزازی با نگاهی به تاریخ جنبش زنان در ایران از اواخر دوره قاجار و در دوران مشروطیت تا کنون، گفت: با شروع اصلاحات که از اوایل قرن سیزدهم در ایران آغاز شده بود، گذشته از ورود تکنولوژی جدید، تفکرات و مفاهیم جدید مانند مساوات، استبداد، وطن، ملت و.. به تدریج در نوشتههای اهل اندیشه دیده می شد. این تغییرات بر آگاهی و نگرش زنان نیز تاثیر گذاشت و آنان نیز در خواستهایی در زندگی اجتماعی و فردی را بیان کردند. او حرکتهای زنان را در دو دسته تقسیم بندی کرد. فعالیتهایی که تنها به مسائل زنان مربوط بودند و نوع دیگر فعالیتهایی که در کنار مسائل زنان به فعالیتهای اجتماعی نیز می پرداختند و مثالهایی از آن ارائه داد.
این جامعهشناس مهمترین فعالیت زنان در آن دوران، را تلاش برای ایجاد مدارس دخترانه که با مقاومت قشر سنتی جامعه همراه بود، دانست و از آگاهی بخشی آنان از طریق روزنامههای زنان و مطالبی که در روزنامهها بیان می شد و از ایجاد انجمنهای زنان در آن دوران یاد کرد.
دکتر اعزازی افزود: مرحله بعدی همراهی زنان در دوره رضا شاه با سازمانهای زنان دولتی بود، زیرا از آنجا که هدف رضا شاه ایجاد تغییراتی در جهت مدرنیته در ایران بود در نتیجه زنان نیز از امکانات دولتی در جهت پیشبرد مطالبات خود استفاده کردند و قادر شدند که تغییراتی در زمینه قوانین ازدواج و طلاق، ثبت ازدواج در دادگاه مدنی، شروط ازدواج و تعیین سن ازدواج و هم چنین دانشسرای تربیت معلم برای دختران و در نهایت کشف حجاب را بوجود آورند. پس از رضاشاه سازمانهای دارای نگرش چپ حزب توده نیز برای چندین سال دارای تشکیلات زنان و بر مسائل زنان کارگری متمرکز فعالیت داشتند.
دکتر اعزازی متذکر شد که آن چه که به مسأله زنان مربوط بود مانند اکثر نقاط جهان تصویری از زن مدرن بود که دارای سواد، پیشرفتهای اجتماعی و حتی سیاسی بود اما در نهایت مهمترین وظیفه زن در ازدواج همسرداری و مادری خلاصه می شد و تغییرات در این تصویر در جهان بعد از دهه 70 میلادی مطرح شد. در دوران محمد رضا شاه نیز فعالیت زنان به صورت عمده زیر نظر سازمانهای دولتی و بهخصوص سازمان زنان صورت گرفت. سازمان زنان بسیار گسترده بود و در اکثر شهرها دارای شعباتی بود و به صورت عمده در برگیرنده زنان طبقات پایین شهری بود و کلاسهای مختلف برای زنان از سواد اموزی تا آموزش های شغلی را برگزار می کرد. البته در این زمان با پشتیبانی و پیگیری زنان تغییراتی به نفع زنان داده شد مانند حق رای زنان و همچنین به دنبال آن ورود زنان به مجلس و سنا و اولین وزیر زن در ایران.
مدیر سابق گروه مطالعات زنان انجمن جامعهشناسی ایران سپس به شرایط گروههای مختلف سیاسی قبل و در اوایل انقلاب نگاهی انداخت و اشاره کرد که هر چند در گروههای سیاسی آن دوران زنان زیادی مشارکت داشتند اما مساله زنان مدنظر این گروهها نبود و مطرح می شد که پس از رسیدن به دموکراسی و آزادی مسایل زنان رفع خواهد شد. او در مورد اقدامات مختلف بعد از انقلاب به این نکته اشاره کرد که از مطالبات صد ساله زنان معدود مطالبات در حال حاضر به صورت واقعی در جامعه وجود دارد و مهمترین آن «حق آموزش» است، اما در مورد بسیاری از مطالبات با عقبگردهایی روبه رو هستیم که به عنوان مثال میتوان به چندهمسری، ازدواج موقت و همچنین کودکهمسری اشاره کرد.
این جامعهشناس در پایان خاطر نشان کرد: هر چند در دوره قاجار و در دوران پهلوی مطالبات زنان از طریق زنان طبقات بالای جامعه مطرح شد و به نتایجی هم دست یافتند، در شرایط کنونی فعالان زنان از افراد معمولی جامعه هستند که در این راه فعالیت می کنند ولی گذشته از آنان افراد جامعه به صورت گسترده با تصمیمهای فردی در برابر آنچه که مخالف آن هستند مقاومت می کنند، هرچند که این تصمیمها فردی هستند اما از آن جا که افراد زیادی چنین تصمیمی را اتخاذ می کنند تغییرات نه تنها برای فرد بلکه برای جامعه در کل بوجود خواهد آمد.
نشست قتلهای ناموسی و صلح اجتماعی با همکاری گروههای «مطالعات زنان»، «صلح» و «مسائل و آسیبهای اجتماعی» انجمن جامعهشناسی ایران، باشگاه اندیشه و انجمن مددکاران اجتماعی ایران روز چهارشنبه مورخ ۵ شهریور ۱۳۹۹، به صورت لایو اینستاگرامی و با حضور دکتر شهلا اعزازی، دکتر حسن امیدوار، دکتر احمد بخارایی، دکتر حسن محدثی و دکتر سید حسن موسوی چلک برگزار شد.
در ابتدای جلسه، دکتر حسن امیدوار، مدیر گروه جامعهشناسی صلح انجمن جامعهشناسی ایران با اشاره به اینکه پدیده قتلهای ناموسی اشکال خاصی از خشونتهای خانوادگی است، گفت: این پدیده شامل کلیه سطوح خشونت و در نهایت بالاترین سطح خشونت، یعنی «قتل» است. پدیده قتلهای ناموسی تحریککننده احساسات جامعه و نقضکننده سلامت اجتماعی است، زیرا غالباً منجر به تشدید خشونت و پیامدهای منفی فرهنگی در جامعه میشود که روح جامعه را میآزارد و بدین ترتیب سلامت، بهزیستی و صلح اجتماعی را کاهش میدهد. به نظر میرسد این پدیده همیشه مورد توجه سیستماتیک قرار نگرفته است و عملکرد متولیان فرهنگی کشور نیز در تولید عشق و پیرایش خشونت و نفرت در خانه و جامعه ضعیف، شکننده و متناسب با شرایط جهانی شدن جامعه نیست.
سپس دکتر شهلا اعزازی جامعهشناس و مدیر سابق گروه مطالعات زنان انجمن جامعهشناسی ایران با اشاره به اینکه خانواده خودبهخود جای مطلوبی برای زندگی نیست بلکه باید به شیوه صحیح آن را برای زندگی، مطلوب ساخت، در بیان پدیده قتلهای ناموسی به نفوذ سیاستها از عرصه عمومی به عرصه خصوصی پرداخت.
این جامعهشناس و عضو هیأت علمی دانشگاه دراینباره افزود: یکی از ویژگیهای جوامع مردسالار این است که گروهی از مردان که قدرت را در دست دارند بر زندگی افراد دیگر اعمال نظارت میکنند و این افرادِ «دیگر» در جوامع مردسالار «زنان» هستند. یعنی در این جوامع یکی از ویژگیهای برساختهای که به عنوان مردانگی مطرح میشود امکان نظارت بر روی زنان است.
وی که آثار متعددی در حوزه خانواده و مسائل زنان دارد، تأکید کرد: نمود بازتاب این توصیف در شرایط اجتماعی در خانواده به این صورت است که مردان شروع به کنترل زن و دختر خود میکنند. مثلاً به دختر خود میگویند «این گونه لباس نپوش»، «آنجا نرو»، جالب این است که قبول ارزشهای عرصۀ عمومی در خانواده توسط پدران و مادران صورت میگیرد، هر دو همان نظارت در عرصه عمومی را در خانواده اجرا میکنند. در تمام این مدت گویی یک مرد از یک زن در خانواده خود در برابر همه مردان جامعه مراقبت میکند. بنابراین در درون خانواده «مردانگیِ مرد» توسط نظارت صورت میگیرد و اگر اجابت نشود و سرپیچی شوند، به صورت رسمی یا غیررسمی دست به تهدید، تحدید، و اذیت زنان میزنند.
دکتر اعزاری در ادامه اضافه کرد: تا زمانی که رفتار نامتعارف زن (به تعبیر مرد خانواده) در عرصۀ خصوصی است با همین خشونتهایی مانند برخورد فیزیکی روبه رو هستیم، اما اگر به عقیده مردان این رفتار نامتعارف به عرصه عمومی کشیده شود، یعنی حالا میان دوستان و فامیل احساس شود زن رفتاری انجام میدهد که متناسب نیست، گویی مردانگی مرد در جامعه شکست خورده، بنابراین مرد برای تثبیت قدرت خودش و برای تقویت سلسله مراتب قدرت که در جامعه وجود دارد و خودش هم جزئی از آن است مجبور میشود دست به یک مجازات بزند.
این جامعهشناس با بیان این مسأله که به نظر میرسد این زن است که عملی انجام داده و مردانگی را زیر سوال برده، بنابراین مجازات به شکل قتلهای ناموسی پیش میآید، اما نکته اینجا است که در پسِ این قتلها، چون مردانگی در جامعه حفظ شده، دوستان، همکاران و آشنایان، این عمل را تشویق میکنند. حتی جامعه هم این عمل را تشویق میکند یا اگر هم نخواهد چندان تشویق کند، به سادگی از کنار این اتفاق عبور میکند. چراکه دوست دارد سلسله مراتب قدرت در جامعه باقی بماند. متأسفانه در حال حاضر پدیده قتلهای ناموسی به طرز عجیبی افزایش یافته است، البته این پدیده در قدیم هم وجود داشته است و امروز به دلیل گسترش شبکههای اجتماعی و فضای مجازی، اخبار بیشتری از این پدیده در معرض اطلاع عموم قرار گرفته است. در این خصوص مسئولین سعی کردند دست به ایجاد خانههای امن بزنند، هر چند که این خانهها پیش از این هم وجود داشتند، اما این نکته را هم باید در نظر داشته باشیم که این خانهها برای اسکان کودکان مناسب نیستند چراکه کودکان موجوداتی هستند که به دلایل مختلف به والدین خود وابسته هستند. خانههای امن برای زنان میتواند کمک کننده و کارآمد باشد، زیرا آنها حق انتخاب دارند اما کودکان در این رابطه باید تحت نظارت و مسئولیت سازمانهای مختلف کشور باشند تا بتوانند حمایتهای لازم را دریافت کنند.
دکتر اعزازی در پایان همچنین با بیان اینکه بدون قضاوت ارزشی در مورد عمل زن و اینکه درست بوده یا غلط باید سازمانهایی از سطح مشاوره تا سطوح بالا مانند دادگاه در موارد اینچنینی وارد عمل شوند و اینطور نباشد که پدر یا هر مردی در حکم یک تصمیم گیرنده، یک وکیل یا یک قاضی اعمال مجازات در خانواده داشته باشد و نهادهای دیگر نتوانند مانع اینگونه رفتارها و اعمال خشونتها در جامعه شوند.
وبینار «صلح جنسیتی در ایران، ساختارها و ابعاد فرهنگی خشونت خانوادگی» با همکاری گروه مطالعات زنان انجمن جامعهشناسی ایران، کمیته صلح و زنان انجمن علمی مطالعات صلح ایران، انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات و مؤسسه منشور فرهنگ صلح، روز سهشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۹ در اسکایپ برگزار شد.
دکتر افسر افشارنادری، مدیر گروه مطالعات زنان انجمن جامعهشناسی ایران با اشاره به مسأله توجه و احترام به قانون، و ضرورت رعایت آن در جامعه به این سؤال مهم پرداخت که اگر قانونی غیر منصفانه باشد باید از آن پیروی کرد؟ آیا باید به فلسفه قوانین ملزم بود یا به خود قوانين؟ فقدان حاکمیت قانون مردم را به این درک و احساس رسانده که می توانند خود قانون را اجرا کنند. نگاه خاص به فقه به عنوان مبنای قانون که این مبنا خودكفا، ثابت و نسبتاً مقدس است، عامل شكل نگرفتن جامعه شناسی حقوق در ایران است. در حالیکه شکل گیری جامعه شناسی حقوق می تواند به کارآمدی فقه در این زمینه کمک کند. چون برخورد فقه با مسائل اجتماعی یکدست نیست مانند ربا، حجاب، قصاص، سنگسار و غيره. پرسشی که در اینجا پیش می آید این است که معیار تشخیص مصالح و مفاسد چیست و در نهادهای مختلف بر عهده کیست؟ اگر معیار همان شرایط اقلیمی و اجتماعي جزيرةالعرب در صدر اسلام باشد (که غالباً اینگونه است)، ما دچار تعميم ناروا شده ایم و شرایط یک جامعه با ساختار عشیرهای، قبیلهای را مبنای تصمیم گیری برای جوامع امروز قرار دادهایم و این چیزی جز شكلگرایی نیست. مسأله دیگر اصل فردی و شخصی بودن مجازات است و مشکل اصلی ناشی از این تأخر فرهنگی و عقب ماندن از روند تغییر ماهیت جرم است. امروزه ماهیت فردی جرائم به نفع ماهیت اجتماعی آن رنگ باختهاست. نادیده گرفتن منطق اجتماعی در تدوین قوانین از دیگر موارد است. این مسأله سبب منزوی و بلا استفاده ماندن پارهای از قوانین شدهاست. این در حالیست که هر جا منطق و خواست اجتماعی در مسألهای برجسته شده و به دلایلی فشار اجتماعی داخلی یا بینالمللی را در پشت سر خود جمع کرده باشد برای حل مسأله به قاعده ناشناخته وهن اسلام پناه بردهاند تا از این طريق قانون را تغيير دهند. در حاليكه چنين منطقی پذیرفتنی نیست زیرا چگونه ممکن است قاعدهای خواست و نص صریح اسلام باشد و در عین حال اجرایش موجب وهن آن؟ موارد گفته شده نشان می دهد که فرم گرایی ( اصالت صورت و ظاهر نه محتوا) در همه بدنه جامعه حقوقی اعم از تشکیلات حقوقی و یا موارد قانونی آن را تبديل به مسأله اول حقوق ایران نموده است. در حالی که میتوان با اندکی درک جامعهشناسانه بسیاری از بن بستهای تئوریک و تقابلهای غیر ضروری در این زمينه را رفع و حل کرد. یکی از این حوزه ها که به شدت دچار تحجر حقوقی است، نهاد خانواده است. مثلاً سن بلوغ قانونی که می تواند برای دختری 9 ساله ملاک تعیین مجازات شود اما او تا سن 18 سالگی اهلیت معامله و تمتع را ندارد، از عجایب قانونی در ایران است. قانون امری است دولت ساخته که اگر به التزامات اجتماعی آن که در جامعه شناسی حقوق بحث می شود پرداخته نشود، همچنان دولتی باقی خواهد ماند.
این استاد دانشگاه و مدیر گروه ارتباطات صلح انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات در ادامه افزود: نامتناسب بودن قوانین با ساختار اجتماعی، قدیمی بودن آنها و مواردی از این دست می تواند نه تنها قانون را از حیز انتفاع خارج کند، بلکه میتواند آن را به ضد قانون تبدیل سازد. زیرا حساسیت جامعه در تعقیب عدالت کیفری بیشتر از دیگر حوزههای قانون است. با نگاهی مختصر به تاریخ تفكر درمورد زنان متوجه می شویم، زن همچون کالایی تجاری در یونان در بازارها خريد و فروش می شد. ویل دورانت در تاریخ تمدن می نویسد: در میان ملل اولیه، از لحاظ تحريم، زن، رتبه اولیه را داشته و در هر آن، با هزاران خرافه، علتی میتراشيدند که زن را نجس و خطرناک و غير قابل لمس معرفی کنند. عربها زنان را به لحاظ زن بودن و امکان گناهکار شدن، زنده زنده به خاک می کردند. فروید در قرن بیستم همانند ارسطو در قرنهای پیشین و همانند برودون هولناک در پنجاه سال پیش هنوز هم زنان را متهم میکنند که مرد نیستند و بالاخره نیچه معتقد است: وقتی زنی دانشمند شود معمولاً نشان آن است که در اندامهای تناسلی او اختلالی روی دادهاست. قانون فرهنگ را از پس خود میکشد و باعث بهبود و اصلاح آن میشود. اینکه بگوییم فرهنگ جامعه باید اصلاح شود، نواختن شیپور از سرگشاد آن است. جامعه نیازمند قانون و سازکارهای قانونی مناسب است. در زنکشی که ذیل فرهنگ ناموسپرستی تعریف میشود، مسئولیت فرهنگ بالاتر است. کوچک پنداری زنکشی و نسبت دادن آن به قومیت یا ملیت خاص نادیده گرفتن خشونت سیستماتیک است.
او اضافه کرد: اتنیکی کردن پديده زنکشی سبب می گردد که زنکشی به بهانه حفظ ناموس، در میان بعضی از قومها، ذهنیتی در میان آنها ایجاد شود که زنکشی را چون ویژگی فرهنگی در خود درونی کنند، برای توجیه آن به عامل فرهنگ اشاره شود واین پدیده را همچون امرى تغيير ناپذیر و مختص این گروهها فرض کنند، همینطور رویکردهای فرهنگ محور، ضمن انكار و نادیده گرفتن بستر اقتصادی و اجتماعی زمینهساز زنکشی در میان بعضی از اقوام، موجب می شود که نه تنها زنکشی را همچون خصلتی عمومی در میان خود درونی کنند، بلکه همچنین به این گزاره که این فرهنگ ماست و راه برون رفتی از آن وجود ندارد، باور کنند و با توسل به آن زنکشی خود را توجیه کنند. در مورد پدر رومینا شکی نیست که وی قاتل است، اما واکنش افراد در فضای رسانهای به گونهای است که انگار تنها مقصر اوست نه دولت، نه قانونگذار، نه پلیس، نه دستگاه قضایی که هیچ توجهی به قتلهایی از این دست ندارد. دست اتهام به سیستمی است که در آن چنین قتلهایی مورد اهمال قرار گرفته است. قتلهای ناموسی امری شخصی و فردی نیست. بسیاری از خشونتهای خانگی با مرد در ارتباط است. رسانههای کشورمان در برخورد با پديده آسیبهای اجتماعی هرگز يكدست برخورد نمیکنند و به همین علت خبرنگاران تکلیف خود را نمیدانند که چگونه باید پوشش خبری دهند. هر زمان که پای فساد اخلاقی، حاشیهنشینی و کودکان کار و کولهبران و غیره به میان کشیده میشود با انواع و اقسام خط قرمزها روبرو میشوند. پدر رومینا فرهنگ پدران خود را در عصر جدید بازتولید میکند. همان فرهنگی که به زن به صورت ملک شخص مینگرد و زن کالاست.
مدیر گروه سیاستگذاری فرهنگی انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی تأکید کرد: جهل مقدس این جسارت و گستاخی را به پدران، برادران و فامیل ذكور میدهد و با اینکار مردانگی و غیرت خود را به رخ اطرافیان نه چندان با درک و فهم خود میکشند. قتل رومينا و رومیناهای دیگر، پدیدۀ تازهای نیست و کاملاً قابل رویت است. نظیر این خشونتهای پنهان در جامعه فراوان هستند که نه دیده میشوند و نه احساس میشوند و نه مورد تنبيه و نکوهش قرار میگیرند. این پرونده پر سرو صدا پس از مدت کوتاهی بسته و همه منتظر باز شدن پرونده دیگری مینشیند. این خشونتهای پنهانی را ساختار فرهنگی ما شکل داده و آن را باز تولید کردهاند. باید از دولت بخواهیم جواب این سوالات را بهطور روشن و آشکار بیان کند، چه چیز باعث قتل روميناها میگردد و آیا این قتلها دوباره تکرار می شود؟ آیا این اقدام برای جامعه مردان الگو و سبب افتخار میگردد؟ چه منبع اجتماعی از رومیناها بهخاطر داشتن چنین پدرانی حمایت میکنند؟ چه منبع اجتماعی وظيفه تشخیص مردانی با چنین تفکرات و باورهایی را دارد و توان جداسازی این افراد از بقیه و باز آموزی آنها را بر عهده دارد؟ چه منبعی وظیفه دارد که برای استخدام در دستگاه پلیس و یا قضایی افراد را به لحاظ دانایی، آگاهی و شناخت باورهای فرهنگی و جلوگیری از فجایعی این چنینی مورد آزمون قرار دهد تا شاید آنها حداقل به عنوان نیروهای برقراری امنيت و صلح در جامعه درست عمل کنند و جلوی این وقایع را بگیرند؟ آيا به مددکاران و روانشناسان و مربیان تربیتی مدارس این اختیار داده شده که در زمان تشخیص چنین محیط خانوادگی، توان جداسازی دختران را از سلطه پدر داشته باشند؟ ناموس و ناموس پرستی تا کی باید در جامعه جان زنان را به راحتی بگیرد و آنها را از زندگی محروم سازد؟ بررسی محیط زیست جنسی در خانواده را چه نهادی برعهده می گیرد؟
دکتر افشارنادری در پایان خاطرنشان کرد: قانون اجازه داده پدران و برادران و... نقش چماق را برای دختران خود بازی کنند. سؤال مهم این است که چگونه می توان فشارهای اجتماعی بر روی دختران و زنان را در جامعه کاهش داد؟ تا وقتی دختران همواره در جامعه متحمل ظلم مضاعف هستند فراهنجارها بیشترین فشار را بر آنها وارد می کنند. صلح تنها به خشونت و جنگ محدود نمی شود بلکه موضوعاتی چون تحقق عدالت، امنیت و توسعه را نیز شامل می شود. تمام نهادهایی که هدفشان برقراری صلح است، باید متضمن امنیت فیزیکی، روانی و اقتصادی زنان باشند. باید با ایجاد فضای مصون جهت فعالیت اجتماعی و افزایش آگاهی عامه با همکاری رسانهها، زمینه تامین امنیت بیشتر زنان در جامعه را فراهم کرد.
این جلسه با حضور دکتر شهلا اعزازی، جامعهشناس و عضو هیأت علمی دانشگاه، پرستو سرمدی نویسنده کتاب، پژوهشگر و فعال حقوق زنان و فرشاد اسماعیلی، حقوقدان و پژوهشگر حقوق کار و تأمین اجتماعی، روز دوشنبه ۹ دی ۱۳۹۸ در دفتر انجمن جامعهشناسی با حضور اعضا و علاقهمندان گروه مطالعات زنان برگزار شد.
ابتدا دکتر شهلا اعزازی در مورد اهمیت پرداختن به تاریخ زنان و نقش زنان در رویدادهای تاریخی سخنانی ایراد کرد و بر ضرورت گرداوری دادههای تاریخی چند دهه اخیر توسط پژوهشگران تأکید نمود.
پس از آن، نویسنده کتاب، پرستو سرمدی در مورد انگیزه اولیه و تجربه نوشتن کتاب صحبت کرد و همچنین در مورد موانع و مشکلات این کار توضیحاتی ارائه داد. سپس فرشاد اسماعیلی، حقوقدان و منتقد کتاب در بستر تفکر انتقادی و حقوق زنان کارگر نکاتی را خاطرنشان کرد. در پایان پرسش و پاسخ توسط حاضرین و سخنرانان جلسه انجام شد. بخشی از مباحث نویسنده کتاب در باره معرفی این اثر را در ادامه میخوانید.
منابع مکتوب در مورد فعالیتهای زنان در دهههای گذشته معدود هستند. بخشی از فعالیتها در طول تاریخ به صورت پراکنده و در منابع مختلف وجود دارد و بخشی مانند اطلاعات شخصی در مورد زنان فعال و چگونگی فعالیت آنان در بسیاری از موارد ناشناخته است و فقط نامی از آنان در تاریخ وجود دارد. حتی در دوران معاصر و در جمهوری اسلامی نیز با وجود پیشرفتهای تکنولوژی و امکانات ضبط و نگهداری اطلاعات باز هم به صورت دقیق و کامل دادهها موجود نیستند.
"کتاب زنان و دولت پس از انقلاب " به بررسی اقدامات و رویکردهای دولتها در خصوص زنان و چگونگی تاثیر این رویکردها بر وضعیت نابرابر زنان میپردازد هر چند که باید گفت بررسی کلیه فعالیتهای زنان در این دوره به علت پراکندگی و نبود منابع تنها بخشی از فعالیت زنان انجام را نشان میدهد.
"زنان و دولت پس از انقلاب" به پنج دوره تاریخی از سال ۱۳۵۷ تا ۱۳۸۸ میپردازد و گذشته از بخش اول در سایر بخشها عملکرد دولت را در دورههای ریاست جمهوریهای مختلف (هاشمی رفسنجانی، خاتمی و دوره اول ریاست جمهوری احمدینژاد) بررسی میکند.
دوره اول از سال ۱۳۵۷-۱۳۶۰
این بخش در ارتباط با اولین ماههای انقلاب بر اساس دادههای روزنامههای آن زمان است. اقدامات در مورد زنان در اولین ماه پس از انقلاب رخ میدهد و اعتراضات زنان را به دنبال دارد. دلیل اعتراض بیتوجهی به سهم زنان در انقلاب و همچنین بحث حجاب و تغییرات در قانون حمایت خانواده بود که به شکل راهپیمایی های چند روزه مشاهده شد.
دوره دوم از سال ۱۳۶۰-۱۳۶۸
در واقع در برگیرنده دوران جنگ است و اقدامات دولت بیشتر متوجه قوانین حمایتی از خانوادهها به دلیل شرایط جنگی است اما در عین حال تغییراتی نیز در مورد شرایط تحصیلی دختران در دانشگاه (ممنوعیت ورود دختران به ۹۱ رشته تحصیلی و کاهش سهم دختران در دانشگاه، منع اعزام دختران مجرد برای ادامه تحصیل به خارج) ایجاد شد. از سایر اقدامات میتوان از کاهش اشتغال به کار زنان و مقابله با بدحجابی نام برد. دوره دوم که تا سال ۱۳۶۸ است دورهای است که مقاومت زنان به صورت جمعی کاهش یافته و اقدامات دولت تشدید شده است.
دوره سوم از سال ۱۳۶۸-۱۳۷۶
دوره هاشمی رفسنجانی براساس توسعه و سازندگی و مشارکت زنان است. مهمترین اتفاقات این دوره همزمانی با اجلاس پکن ۱۹۹۵ برابر با ۱۳۷۴ و تصمیم دولت برای ارسال نماینده از طرف دولت به این اجلاس بود. شرکت در این اجلاس و قبول دوازده محور وضعیت نگران کننده زنان و توجه به ایجاد سازمانهای غیردولتی در حوزه زنان تغییراتی بوجود آورد. مساله زنان مطرح شد و افزایش سازمانهای غیردولتی زنان و همچنین انتشار "مجله زنان" امکان بحث در مورد مسائل زنان را بوجود آورد.
دوره چهارم از سال ۱۳۷۶-۱۳۸۴
این دوره حاکمیت گفتمان اصلاح طلبی در دولت است. و نگاه دولت بر فعالیت های اجتماعی، سیاسی و علمی زنان در کنار وظایف مادری و همسری بود. مهمترین اقدام در این مورد ورود نگرش جنسیتی در برنامه های توسعهای بود از مهمترین اقدامات می توان از ایجاد مراکز مرتبط با زنان، ایجاد سازمان های غیردولتی، تاسیس رشته مطالعات زنان و اقدامات دولت برای پیوستن به کنوانسیون رفع تبعیض از زنان نام برد.
دوره پنجم از سال ۱۳۸۴-۱۳۸۸
هر چند دولتهای قبل تلاشی نه چندان موفق در جهت بهبود مسائل زنان انجام دادند اما در دوره پنجم تقسیمبندی جنسیتی نقشها تاکید شد و مهمترین نقش زن خانهداری در نظرگرفته شد. اقدامات متعددی همسو با این رویکرد صورت گرفت. هر چند که هنوز در این دوره سازمانهای غیردولتی فعال بوده و کمپینها و مباحث مختلفی را مطرح کردند. در این بخش با ذکر جزئیات از برخی از فعالیتهای انجام شده مانند کمپینها، سمینارها، تنظیم منشور_زنان و اعتراضات به بسیاری از اقدامات دولت نام برده میشود.
رویکرد دولتها در کتاب به خوبی نمایش داده شده است و مشخص میشود که چگونه قوانین تصویب شده موقعیت زنان در جامعه و خانواده را تضعیف کردهاند که اقدامی قابلتحسین است. اما از طرف دیگر به علت کمبود منابع یا مشکل دسترسی به منابع مختلف فعالیتهای انجام شده از جانب سازمان ها و افراد فعال در حوزه زنان کمبودهایی دارد. امید میرود که سایر افراد و گروهها فعالیتهای زنان در این دوره زمانی را گردآوری و نگهداری کرده تا این بخش پنهان از تاریخ معاصر غنیتر گردد.
نشست روز یکشنبه مورخ 16 دی ماه 1396 گروه مطالعات زنان انجمن جامعه شناسی ایران با موضوع « زنان و روابط تنانه» برگزار شد. مریم رحمانی (پژوهشگر و فعال حوزه زنان) و دکتر مرضیه ابراهیمی (جامعه شناس و استاد دانشگاه) سخنرانان این نشست بودند.
در ابتدای این نشست مریم رحمانی با مروری بر پژوهشهای پیشین، سخنان خود را آغاز کرد. وی گفت: پژوهشهایی که در این زمینه انجام شده، علل مختلفی را جستجو میکنند که چرا شاهد گسترش روابط پیش از ازدواج چه در مورد مردان و چه زنان هستیم. مثلا کاری که دکتر آزادارمکی در سال 90 انجام داده و الگوهای روابط پیش از ازدواج در ایران را بررسی کرده است. این تحقیق میگوید که روابط آزاد، صیغهای، دوستی، همخانهای و روابط مبتنی بر عشق سیال و چیزهایی نظیر آن را داریم. احساس نیاز، کنجکاوی، کسب تجربه، شبکه روابط اجتماعی، گروههای دوستی، بیکاری، شرایط اقتصادی، فشار فرهنگی، افزایش سن ازدواج، افزایش تکنولوژیهای نوین ارتباطی و پیدایش ارزشهای اجتماعی و فرهنگی جدید در جامعه از عوامل گسترش روابط پیش از ازدواج به طور کلی در بین زنان و مردان در ایران است. زارع شاه آبادی در سال 91 پیمایش دیگری را انجام داد که میگوید گرایش به رابطه پیش از ازدواج با درآمد خانواده، تحصیلات پدر، سن فرد رابطه مستقیم دارد. پیمایش سیدان نیز میگوید 46 درصد دختران نسبت به این روابط نگرش مثبت دارند، 33 درصد نگرش خنثی و 21 درصد نگرش منفی دارند.
این پژوهشگر با اشاره تحقیق دیگری که در حدود سال 87 بر روی 1385 نوجوان پسر 15-18 سال انجام شده است، گفت: 37.5 درصد افراد نمونه نوعی از ارتباط جنسی را تجربه کرده بودند. 382 نفر از آنها کاملا رابطه جنسی را تجربه کرده بودند، 55 درصد این افراد اولین رابطه جنسی را در 15 سالگی تجربه کرده بودند. پژوهش دیگری که توسط میرمولایی در سال 84 بر روی 1192 دانشآموز دختر دبیرستانهای دولتی شهر تهران انجام شده نشان میدهد که 13 درصد آنها رابطه جنسی را به طور کامل تجربه کرده بودند. پژوهش خلج آبادی و مهریار که در سال 89 روی دختران دانشجوی مجرد دانشگاههای بزرگ تهران انجام دادند نشان داد که 10 درصد آنها رابطه کامل جنسی را تجربه کرده بودند. مقایسه این پژوهش و تحقیق میرمولایی نشان میدهد که نسلهای جدید ما بیشتر دارند به سمت رابطه جنسی میروند. این مساله مختص به ایران نیست، نتیجه تحقیق ساکالی و گلیک در ترکیه نشان میدهد که اولا قبح رابطه برای مردان خیلی کمتر شده است و در ترکیه که به مراتب فرهنگ مردسالارانهتر و سنتیتری نسبت به ایران دارد، تغییر نگرش دختران نسبت به این موضوع در حال اتفاق است. در اندونزی و کشورهای دیگر اسلامی و آسیایی هم این اتفاق در حال رخ دادن است و با گسترش روابط پیش از ازدواج در بین زنان مواجه هستیم.
مریم رحمانی در ادامه گفت: در پژوهش من سوالات اصلی اینها بود: نگاه دختران به مساله بکارت چگونه است؟ آیا حفظ پرده بکارت تا زمان ازدواج، هنوز هم برای دختران ارزش محسوب میشود؟ آیا عشق در برقراری اولین رابطه جنسی آنها نقش دارد؟ آیا تمایزی بین عشق و ارضای غریزه جنسی قائل هستند؟ آیا رابطه خارج از ازدواج برای این زنان آسیبی در پی داشته است یا خیر؟ در این پژوهش از دیدگاه گیدنز استفاده شد،. گیدنز میگوید انسان مدرن مدام خود را بازاندیشی میکند، در مورد روابطش، بدنش به عنوان یک امر و واقعیت اجتماعی نگاه نمیکند و مدام تفکر میکند که آیا میتواند آن را تغییر دهد. در این پژوهش کیفی از روش نمونهگیری گلوله برفی برای دسترسی به جمعیت پنهان و دارای هنجار خاص مخالف هنجار جامعه استفاده شد و برای جمعآوری دادهها مصاحبه نیمه ساختاریافته به کار گرفته شد. به دلیل موضوع خاص تحقیق تنها توانستم با ده زن محدوده سنی 28-38 سال مصاحبه کنم که دارای تحصیلات لیسانس و فوق لیسانس بودند. پنج نفر از آنان آگاهی جنسیتی داشتند به این معنا که یا خود را فعال حوزه زنان میدانستند و یا مطالعات فمنیستی داشتند. برخی از این زنان روابط متعدد دوستی داشتند و دو نفر با مردی که دوست داشتند در حال زندگی بودند. رابطه همخانگی نبود ولی به شکل دوستی ادامه داشت.
این پژوهشگر زنان توضیح داد: در مصاحبههایی که انجام شد چندین مقوله بدست آمد مانند این که بکارت ارزش نیست. مصاحبهشوندگان اظهار داشتند که برداشتن بکارت بخشی از زن شدن است و آیا کسی که هرگز ازدواج نمیکند باید همیشه غریزه خود را کنترل کند؟ زن زمانی باکره است و زمانی دیگر باکره نیست و تجربه رابطه جنسی را ترجیح میدهد. باکرگی بخشی از صفات بیولوژیکی بدن است و زمانی میرسد که دیگر نیست. از خلال این صحبتها به نکتهای میرسیم که ذهن این زنان در جاهایی جلوتر آمده است و ارزشهای جامعه مدرن غربی را دارند. دو نفر از این افراد با وجود آگاهی جنسیتی و تجربه جنسی، بکارت خود را به دلیل فشار خانواده یا عدم اطمینان از عشق طرف مقابل حفظ کرده بودند. شاید بتوان گفت ذهنیت سنتی هنوز هم در ذهن آنان غلبه دارد و فشارهای اجتماعی مانع بوده است. در مقوله جسارتورزی جنسی، یکی از خانمها که مایل بوده قبل از سی سالگی رابطه جنسی داشته باشد مردی را برای برداشتن پرده بکارت اجیر کرده است اما با چالش احساس پیروزی از سویی و عدم کسب لذت از رابطه جنسی به دلیل تردیدهای ذهنی خود مواجه گردیده است. احساس غم، هراس و حتی آرامش مقوله دیگری است که در اولین رابطه جنسی با آن مواجه هستیم. زنان این تحقیق احساسات متناقضی چون احساس خوب، غم، هراس و درد را تجربه کرده بودند. مقوله دیگری که با آن مواجهیم حق بر بدن است که بدن خود را بشناسیم و از خواستههای خود و آنچه مایل به انجام آن نیستیم آگاه باشیم. مقوله دیگر زنان و بیم ابژهگی است که این سوال با زنان است که آیا مرد دوستم دارد یا مرا برای رابطه جنسی میخواهد؟ شاید بتوان گفت این امر قدری در مردسالاری، فرودستی زنان، دسترسی کمتر زنان به منابع قدرت، احساس ناامنی زنان ریشه دارد. مردان راحت وارد رابطه میشوند و از آن لذت میبرند اما زنان شاید به دلیل فرهنگ مردسالار احساس از دست دادن میکنند.
وی افزود: مقوله دیگر جدایی عشق و رابطه جنسی است، تقریبا تمام مصاحبه شوندگان تصور میکردند که عشق و رابطه جنسی رابطه پیوستهای دارند و مایل بودند با کسی که دوستش داشتند در رابطه جنسی باشند. افراد رده سنی 28-29 نگاه سهل ممتنعتری به سکس داشتند که عشق باید پاک بماند و با رابطه جنسی همراه نشود. دوگانه عشق و وابستگی نیز مقوله دیگری است که زنان با آن مواجه هستند. این زنان برای پیشگیری از آسیب خود، راهکارهایی چون تمایز نهادن بین عشق و رابطه جنسی و عدم قدرتدهی تمام به مرد در رابطه را به کار میبستند.
رحمانی در جمع بندی نتایج پژوهش خود گفت: میتوان گفت جامعه ما در گذار خود اتفاقاتی را از سر میگذراند که بکارت و رابطه جنسی برای دختران دیگر ارزش به شمار نمیرود. اما از سوی دیگر میبینیم که دخترانی که پیش از ازدواج رابطه جنسی را تجربه کردهاند، بکارت خود را ترمیم میکنند. برخی افراد بکارت را امری زیست شناختی میدانند که لزومی ندارد تا پایان عمر پایدار بماند هر چند در تناقض با نگرش جامعه است. زنانی که بکارت خود را در رابطه قبل از ازدواج از دست دادهاند، ممکن است دچار آسیبهای زیادی از سمت خانواده و جامعه شوند. همچنان بکارت برای جامعه ایران و بیشتر مردان هنوز ارزشمند است و در پیوند با بحث مالکیت بدن معنادار است. بکارت تبدیل به اسطورهای شده است که حتی زنانی که بکارت خود را از دست دادهاند همچنان در حال تفکر درخصوص عشق و بکارت هستند. اگر زنان بر حدود بدن خود آگاهی داشته باشند و میان عشق و رابطه جنسی تمایز بگذارند موجب میشود آسیب کمتری به لحاظ روانی بینند و اعتماد به نفس آنان افزایش یابد. در خصوص روابط تنانه، عشق و ارتباط زنان و مردان میتوان نظر گیدنز را رد کرد، زنان مصاحبه شونده مدام فکر میکردند که عشق چیست، آیا دوست داشته میشوند یا صرفا ابژه جنسی هستند؟ چگونه از آسیبهای رابطه با مردان جلوگیری کنند و چگونه روابط خود را مدیریت کنند؟ بازاندیشی هویت آنان میتواند کم کم هویت جدیدی را شکل دهد که از سوی جامعهای که بکارت را ارزش میداند آسیب ببیند اما بهر حال جامعه در حال تغییر است و نسل جدید دیگر مانند نسل قدیم نیست. نسل قدیمیتر پژوهش با خانواده و جامعه درگیری بیشتری داشتند و مصاحبه شوندگان جوانتر سهل انگارانهتر با رابطه جنسی و عشق برخورد میکردند.
در بخش بعدی این نشست دکتر مرضیه ابراهیمی به تحلیل کلان روابط پیش از ازدواج دختران پرداخت: بحثی که میخواهم مطرح کنم این است که اغلب اوقات روابط پیش از ازدواج را روابط جنسی در نظر میگیریم. در فضاهای آکادمیک و بحثها و نشستهای تخصصی، در موضوعاتی مثل ازدواج سفید و همباشی تداخل مفهومی داریم که ابتدا باید تکلیف خود را با آنها مشخص کنیم. روابط پیش از ازدواج میتواند به شکل ازدواج سفید، همباشی و همخانگی یا دوستی میان دختر و پسر باشد. این روابط میتوانند مساله اجتماعی هم نباشند و روابط پیش از ازدواج برای آشنایی و با نظارت یا بدون نظارت باشد. در نتیجه فکر میکنم اولین چیزی که باید برای مشخص کردن موضوع داشته باشیم، این است که تکلیف خود را روشن کنیم که در مورد کدام شکل روابط میخواهیم تحلیل کنیم زیرا هر کدام علل و پیامدهای جداگانه، مخاطبین و گروه هدف جدایی دارد.
برخی مسائل مثل روابط پیش از ازدواج و اشکال آن در بخش پنهان و زیرپوست جامعه ما هستند، اما آنچه پیامدهای آن را به صورت عینی و محسوس در جامعه مشاهده می کنیم، مثلا میگوییم نرخ طلاق بالا رفته است، تعارضات زناشویی زیاد شده است، بیاعتمادی در جامعه افزایش یافته است. بخشی از اینها ممکن است علتهایی داشته باشد که به آنها پرداخته شده است، اما بخش دیگری از آنها ممکن است علتهایی داشته باشند که ما ندیدهایم. از جمله این که کمیت و فراوانی روابط پیش از ازدواج در جامعه در حال افزایش است، اما با عدد و رقم نمیتوانیم آن را اثبات کنیم زیرا با توجه به تعارض این سبک روابط با هنجارهای رسمی جمع آوری داده در این حوزه دشوار است و بیشتر پژوهش ها با روش کیفی انجام شده و می شود.
پژوهشی که انجام شده بود و گزارش آن در این جلسه ارائه شد، نشان میداد که بخشی از اطلاعات ما ممکن است اطلاعات کمی و رقمی نباشد بلکه عباراتی است که ما را به سمت توصیف وتبیین واقعیتهای اجتماعی میبرد. فقر دادهها در حوزه روش کیفی در این موضوع بسیار زیاد است. پژوهش در این حوزه سختیهایی دارد مثلا این که به دلیل وضعیت فرهنگی جامعه، آدمها خودشان را سانسور میکنند. افراد انتخاب کردهاند کاری را انجام دهند و وارد رابطهای شوند اما به طور اتوماتیک قضاوت و ارزیابی بدی از کار خود دارند و در نتیجه در زمان مصاحبه در حال توجیه یا انکار کنش خود هستند. تا زمانی که نپذیریم اینگونه مسائل در جامعه وجود دارد و نیازمند بررسی و پژوهش است، اکثر سیاست ها و برنامه های مرتبط (مثلا در حوزه ازدواج و فرزندآوری و حل مسائل خانواده) به بنبست میرسد. به نظر من تاکنون به تصویر دقیقی از موضوع نرسیدهایم تا بتوانیم در مورد علل آن تصمیم بگیریم. تاکید بر این امر ضروری است که نادیده گرفتن این گونه موضوعات پیامدها را از میان نمیبرد و فقط پاک کردن صورت مسئله است. مطالعاتی که تاکنون انجام گرفته است میتواند فرضیاتی برای مطالعه و پژوهش بیشتر در اختیار ما قرار دهد.
این استاد دانشگاه افزود: در شرایطی زندگی میکنیم که رسانهها دنیای ناشناختهای را قبلا مبهم بود، کاملا شناخته شده ارائه میدهند. امروزه رسانه راهحلهایی را پیش روی افراد قرار میدهد. از سویی نمیتوان جلوی پیشرفت و تکنولوژی را گرفت و از طرف دیگر نمیتوان واقعیاتی را که به سبب این پیشرفت در جامعه اتفاق میافتد نادیده گرفت. باید هر دو بُعد را مشاهده کنیم. رسانه در بعضی جاها ازدواج و نهاد خانواده را بسیار یکنواخت و فارغ از تنوع نمایش دهد، از سوی دیگر روابط پیش از ازدواج را برای برخی سنین خصوصا نوجوانان ( تحقیقات ما این موضوع را نشان میدهند)، دارای تنوع و جذاب نمایش می دهد که این امر در شکل گیری نگرش افراد به نهاد خانواده پیامدهای منفی بسیاری به همراه دارد.
دکتر ابراهیمی تاکید کرد: در دادههای پژوهشهای خودم – قصد تعمیم به همه پژوهشها را ندارم – تقریبا در هیچ یک از موارد پژوهشی، افراد در خاتمه اینگونه روابط ارزیابی مثبتی از ارتباطشان نداشته اند، دلیل این امر فرهنگ است. در فرهنگ جامعه ما و نگاهی که به خانواده و ازدواج داریم، روابط پیش از ازدواج میتواند آسیبرسان باشد. حتی اگر کسی به آنان کاری نداشته باشد، قاعدتاَ این روابط خودشان را آزار میدهد. فشارهای فرهنگی و احساس از دست دادن چیزهایی را تجربه میکنند مانند شک و شبهه و تردید نسبت به فرد پس از ازدواج یا مشکلاتی که از رابطه ناموفق پیشین بر جای مانده است. بحث فرهنگ در جامعه و باورهایی که افراد دارند میتواند مانع کاهش آسیبهای روابط پیش از ازدواج شود.
در جامعه ما تغییر نگرشهایی به ازدواج یا رابطه با جنس مخالف اتفاق افتاده است. بازه تغییرات به کمتر از یک دهه رسیده است و میان نگرشهای افراد دهههای 60، 70 و 80 تغییرات زیادی دیده میشود. آنچه آدمها در گذشته نه چندان دور از ازدواج میخواستند، افراد متولد دهههای هفتاد و هشتاد دیگر آن را نمیخواهند. باید تکلیف را روشن کنیم و از خود آنان بپرسیم که نگاهشان به ازدواج چگونه است؟ در گذشته ازدواج به معنای استقلال و آزادی در تصمیمگیری بود، اما آیا متولدین دهه هفتاد هم همینطور فکر میکنند؟ دانشجویی که از روستا به دانشگاه آمده و خود را مدیریت و برنامهریزی میکند دیگر به ازدواج به معنای استقلال نگاه نمیکند. ازدواج یعنی فرزندآوری، اما امروزه ازدواجها، فرزندآوری را هدف اصلی قرار دادهاند؟ با 90 درصد افرادی که صحبت میکنید، عشق و علاقه را هدف ازدواج میدانند. در گذشته همسانی در وضعیت اجتماعی، اقتصادی، تحصیلی، ظاهری، سن و ... برای ازدواج اهمیت داشت. عشق و علاقه بعد از این مسائل تا حدی مطرح بود. امروزه روابط پیش از ازدواج این همسانی را به هم زده است و تنها "علاقه" اهمیت یافته و دلیل کافی برای ورود به این روابط شده است. این نوع نگرش و نیازهایی که برای افراد بوجود آمده است، بخشی از آن از فشارهای مدرن شدن جامعه بوجود آمده است که افراد دچار استرسها و خلاهایی میشوند که نیاز به ورود به روابط عاطفی را دارند. عشق سیال ناپایدار و سست است و ناپایداری آن موجب میشود افراد در لحظه احساس خوبی داشته باشند اما به پیامدهای آن فکر نمیکنند.. جامعه باید فضای کافی در اختیار افراد بگذارد تا چرایی بوجود آمدن این روابط مشخص شود زیرا دنیای اجتماعی قانونمند است.
این پژوهشگر حوزه خانواده افزود: یکی از تغییرات جامعه در ملاکهای همسرگزینی اتفاق افتاده است و افراد وارد روابط پیش از ازدواج میشوند زیرا ملاکهای انتخاب آنها نیز تغییر کرده است. نمیخواهند درگیر مراسم و مناسک شوند و انگار در روابط پیش از ازدواج ملاکهایی که دارند راحتتر تحقق مییابد، اینها نشان دهنده اختلال است. شاید راه گفتگوی افراد با خانواده مسدود است و نمیتوانند نیاز خود را بگویند، شاید فاصله بین نسلها زیاد شده است و دیگر مسائل اقتصادی ملاک ازدواج نیست، خانواده و برنامهریزان باید این را مهم بدانند، اهمیت عشق و علاقه را مدنظر قرار دهند و شاخصهایی عینی تعیین کنند و آن را از حالت انتزاعی خارج کنند و مشخص کنند اگر میخواهیم برای این موضوع فکری کنیم، چه باید بکنیم. نظام ارزشی جامعه تغییر کرده است، در نگاه سنتی بکارت ارزش است. چه شده است که برخی آن را ارزش نمیدانند؟ (طبق پژوهش ارائه شده) چه شده است که روابط بین دو جنس علی رغم فرهنگ و آموزههای دینی و شرعی ما اینقدر عادی شده است؟
دکتر ابراهیمی در نتیجه گیری بحث خود گفت: در جامعه، فردگرایی رخ داده است و ترجیح منافع فرد بر ترجیح منافع جمع تقدم دارد که میتواند در همه مسائل اجتماعی اعم از تحصیل، ازدواج، روابط پیش از ازدواج و .. بروز و ظهور پیدا کند. افراد حق انتخاب خود را در تمام عرصهها گسترده میکنند. فردگرایی موجب شده افراد به تنهایی تصمیم بگیرند و مشکلات را تحمل کنند. پیامدهای منفی روابط پیش از ازدواج به این بخش بازمیگردد که مورد قبول فرهنگ، شرع، قانون و عرف نیست و فرد باید این بار را تحمل کند که درنهایت به آسیب به خود یا دیگری منجر میشود یا تعارضاتی که فرد به آن گرفتار شده است مشکلساز میشود. با توجه به افزایش سن ازدواج، استقلال فردی، کاهش سن بلوغ جنسی، تاثیر رسانه میتواند افراد به گونه ای متفاوت فکر می کنند و گاهی برای خود شریک زندگی انتخاب کند. بحث فضای مجازی میتواند روی زندگی افراد تاثیرات زیادی بگذارد و نیاز به رابطه واقعی را از میان بردارد که خود تبعات فراوانی به دنبال دارد. بر این نکته تاکید میکنم که مفهوم روابط پیش از ازدواج و مرزهای آن برای مطالعه باید مشخص شود. به واقعیتهای سطوح جامعه نگاه کنیم و آنها را از منظر نهاد خانواده و مدرسه رصد کنیم. ماجرای روابط پیش از ازدواج از فضای پنهان خارج شود و در مورد این فضا بدون برچسبزنی و با اعتماد گفتگو شود.