نشست «تعامل جامعهشناسی و تاریخ، چرا و چگونه؟» با حضور دکتر محمد مبارکی و دکتر علی اکبر تشکری (اعضای هیات علمی جامعه شناسی و تاریخ دانشگاه یزد) به همت دفتر دانشگاهی یزد انجمن جامعه شناسی ایران و با همکاری دانشکده علوم اجتماعی و گروه تاریخ دانشگاه یزد دوشنبه ۱۳ اردیبهشت ماه 1395 در این دانشگاه برگزار شد.
اهمیت افزایش تعاملات بین رشتههای مختلف علوم انسانی و اجتماعی
در ابتدای این نشست دکتر ابوالفضل مرشدی، نماینده انجمن جامعهشناسی ایران در دانشگاه یزد، هدف از برگزاری این نشست را افزایش تعاملات بین رشتههای مختلف علوم انسانی و اجتماعی و تقویت فضای گفتگو و تبادلات علمی بین گروههای علمی در دانشگاه دانست.وی با بیان اینکه هر یک از رشتههای علوم انسانی از منطق درونی خاص خود برخوردارند و بنابراین مستقل هستند، از همپوشانیها و بده، بستانهای زیاد آنها سخن گفت و یکی از راههای خودشناسی این رشتهها و غنیشدن محتوایشان را روشن نمودن خطوط تمایز این رشتهها و نوع بده، بستانهای بین آنها دانست.
وی با برشمردن استفاده گسترده بنیانگذاران جامعهشناسی از تاریخ و بهرهگیری متقابل علم تاریخ از جامعهشناسی برای شناخت جوامع گذشته، هدف از برگزاری این نشست را کاویدن بیشتر تعاملات و بده، بستانهای این دو رشته علمی برشمرد.
تبیین ضرورت ارتباط تاریخ و جامعهشناسی
دکتر محمد مبارکی، عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه یزد در ادامه این نشست به تبیین ضرورت ارتباط تاریخ و جامعهشناسی پرداخت.
وی یکی از مهمترین آسیبها و مسائل جامعهشناسی ایران را عدم توجه کافی به تاریخ دانست و افزود: این امر باعث شده شناختهایی که از مسائل و پدیدههای اجتماعی ارائه میشود چندان به واقعیت نزدیک نشود و از دقت کافی برخوردار نباشد. وی با مروری تاریخی بر تعامل و ارتباط دو رشته جامعهشناسی و تاریخ در مغرب زمین، سه دوره نیمه قرن هجدهم، نیمه قرن نوزدهم و سالهای بعد از دهه ۱۹۲۰ را در این زمینه از هم قابل تشخیص دانست. به گفته وی در دوره اول هیچ شکاف و تضادی بین مطالعات اجتماعی و تاریخی وجود نداشت و اندیشمندانی که به مطالعه مسائل اجتماعی میپرداختند، نگاه تاریخی نیز داشتند و به عبارتی مطالعات اجتماعی و تاریخ دوشادوش هم حرکت میکردند.
وی افزود: در دوره دوم، عواملی از جمله رشد روشهای پوزیتیویستی و کمی و عدم آشنایی این روشها با دادهها و روشهای تاریخی؛ انتقال جامعهشناسی از اروپا به آمریکا؛ صنعتیشدن و شهریشدن بیش از پیش جوامع و توجه پژوهشگران اجتماعی به مسائل و مشکلات جوامع معاصر؛ تخصصیشدن بیش از پیش علوم؛ تغییر نگرش حکومتهای اروپایی به تاریخ به مثابه ابزاری برای رشد و ارتقای وحدت ملی باعث شد که این دو رشته از هم فاصله بگیرند.
وی در توضیح دوره سوم گفت: در دوره سوم، یعنی سالهای بعد از ۱۹۲۰، عواملی دست به دست هم داد تا همگرایی جامعهشناسی و تاریخ را ضروری ساخت.
دکتر مبارکی برخی از این عوامل را ناکارآمدی نظریهها و مدلهای جامعهشناختی بالاخص مدلهای توسعهای، نگاه انتقادی به مدلهای توسعهای به دلیل کمتوجهی آنها به زمینههای محلی، واکنش علیه نظریههای کارکردگرا، کوشش برای غلبه بر حاشیهای شدن مارکسیسم عنوان کرد.
وی تصریح کرد: که اگر چه حوزه جامعهشناسی تاریخی به صورت نظاممند و روشمند قبلاً از سوی ماکس وبر بنیانگذاری شده بود اما در این دوره سوم است که توجه جدیای به تعامل جامعهشناسی و تاریخ صورت گرفت و حوزه «جامعهشناسی تاریخی» احیا شد.
جامعهشناسی تاریخی مطالعه گذشته است
در ادامه، وی جامعهشناسی تاریخی را حوزهای دانست که از یک سو بر پدیدهها و ساختارها تأکید دارد و از سوی دیگر حوادث و وقایع را موضوع تحقیق خود قرار میدهد. به سان دیگر، جامعهشناسی تاریخی برای پیبردن به این امر که جوامع چگونه کار میکنند و چگونه تغییر مییابند.
دکتر مبارکی در ادامه به تشریح سه موج جامعهشناسی تاریخی در نیمه دوم قرن بیستم پرداخت: موج اول شامل متفکرانی نظیر برینگتون مور و راینهارد بندیکس است که حالگرایی و مدرنیسم معاصران جامعهشناسی نظیر پارسونز را رد میکنند. به گفته این عضو هیئت علمی موج دوم که در دهه ۱۹۷۰ به راه افتاد، شامل متفکرانی مانند اسکاچپول و والرشتاین است. این موج پیرامون مسائل مطرح شده توسط ماتریالیستهای تاریخی سامان گرفت و موج سوم از دهه ۱۹۹۰ به بعد شروع شده و مسئله آفرینیهای مارکسیسم را به نفع تأکید بر فرهنگ، آگاهی و تفسیر طرد کرد و خود را تحت عنوان پدیدهشناسی فرهنگی مطرح کرد.
سخنران این نشست از سه مجموعه ضرورتها برای استفاده از تحلیل تاریخی در جامعهشناسی نام برد و گفت: ضرورتهای هستی شناختی که اشاره دارد به اینکه وقایع و پدیدههای امروزی ریشه در گذشته دارد و برای فهم آنها باید به گذشته بازگشت، ضرورتهای کارکردی، این ضرورت به این مسئله اشاره دارد که جامعهشناسی تاریخی با کشف روابط علی و مکانیسمهای تأثیرگذاری، معضل اثبات ربط علی دو پدیده یا واقعه در روشهای کمی را حل میکند و ضرورتهای روشی، این ضرورت به این نکته اشاره دارد که روش بررسی تطبیقی-تاریخی با در نظر گرفتن علیتهای چندگانه و همچنین ترکیبات عطفی در مطالعه مسائل اجتماعی، باعث شناخت عمیقتر و درک بهتر مسائل اجتماعی میشود
ضرورت تعامل دو رشته تاریخ و جامعهشناسی
در پایان، وی با اشاره به وضعیت جامعهشناسی تاریخی در ایران، بر ضرورت افزایش باور پژوهشگران تاریخ و جامعهشناسی در ایران به تعامل این دو رشته تأکید کرد و افزود: در تبیین پدیدهها و مسائل اجتماعی بهویژه مسائل سطح کلان، هم باید به علیت جامعهشناختی توجه کرد و هم علیت تاریخی را مد نظر داشت تا بتوان از طریق رفت و آمد بین نظریه و واقعیت، به تولید مفاهیم و نظریههای جدید و به لحاظ علمی درستتر نائل آمد و مسائل جامعه ایران دقیقتر شناخته و متناسب با آن راهکارهای علمی ارائه شود. وی این راه را تنها مسیر تقویت جایگاه علمی جامعهشناسی در ایران و نهادینه کردن باور، به سودمندی این رشته در بین افراد جامعه ارزیابی کرد.
انسان، وجه مشترک علوم انسانی
در ادامه این نشست دکتر علیاکبر تشکری، عضو هیئت علمی گروه تاریخ، با نقل قولی از هگل، تاریخ را علم «قواعد حاکم بر جوامع گذشته، کاربردی کردن این قواعد در حال به منظور ساختن آینده» تعریف کرد و انسان را موجودی «سه زمانی» دانست که همواره در زمان گذشته، حال و آینده زندگی میکند.
وی در توضیح این ویژگی انسان گفت: هر چند گذشته دیگر نیست اما میراث گذشته در انسانها و جوامع انسانی باقی میماند و از این رو، برای شناخت انسانها و جوامع امروزی به ناگزیر باید گذشته و تاریخ آنها را بشناسیم. وی وجه مشترک همه علوم انسانی را «انسان» دانست که شناختش به سادگی موضوع علوم طبیعی نیست اما این دلیل نمیشود که ما دست از شناخت انسان برداریم.
دکتر تشکری با اشاره به تحولات اخیر در علوم طبیعی که باعث شده دانشمندان این علوم به جای سخن گفتن از «قوانین» از «نظریات پذیرفته شده» سخن بگویند، انتظار دست یافتن به قطعیت در علم به ویژه علم تاریخ را اشتباهی دانست که باید از آن حذر کرد، به جای آن صرفا میتوان از احتمالات سخن گفت.
وی با اشاره به اینکه تواریخ موجود عمدتاً به سرگذشت شاهان و حاکمان اختصاص یافته است و در آنها کمتر سخن از «مردم» گفته شده است، بسنده کردن به این کتابهای تاریخ را ناکافی ارزیابی کرد و کار تاریخدان را آن دانست که اجازه دهد همه آنچه از جوامع گذشته به جا مانده، اعم از معماری، زندگینامه، شعر، حکایت، و ...، خودش سخن بگوید و از این طریق به «فهم» تاریخ نائل آید.
فهم و توصیف دقیق جوامع گذشته
وظیفه اصلی تاریخدان وی وظیفه تاریخدان را نه تاریخ خوانی، یعنی ذکر سلسله وار وقایع گذشته، و نه تاریخسازی (و مقابل آن، تاریخ سوزی)، بلکه «فهم» و «توصیف» هر چه دقیقتر جوامع گذشته و «ذهنیت» مردمان این جوامع دانست. برای رسیدن به این مهم، تاریخدان از هر ابزاری که علوم دیگر از جمله جامعهشناسی، روان شناسی، اقتصاد و ... در اختیار دارد، استفاده میکند.
نویسنده کتاب «یزد عصر صفوی» یکی از اشکالات اساسی در حوزه تاریخ را آن دانست که غربیها تاریخ مان را نوشتهاند و آنان ما را از منظر خودشان توصیف کردهاند و ما به جای آنکه خودمان تاریخمان را بنویسیم، به نوشتههای آنها بسنده کردهایم.
دکتر تشکری با اشاره به اینکه با نظریههای غربی نمیتوان شرق را شناخت، به تجربه ناموفق خود برای بهکارگیری مفهوم «طبقه اجتماعی»، از مفاهیم کلیدی جامعهشناسی مارکسیستی، برای شناخت جامعه ایران در عصر صفوی اشاره کرد و دلیل این عدم موفقیت را مطابقت نکردن این مفهوم با جامعه ایرانی ارزیابی کرد.
وی راهکار این مسئله را در آن دانست که چارچوبها و مفاهیم را از نظریههای غربی بگیریم و اما هنگام استفاده از آنها در شناخت جامعه و تاریخ خودمان این چارچوبها و مفاهیم را جرح و تعدیل و متناسب با زمینه مورد مطالعه کنیم.
دکتر تشکری فراموش کردن جامعهشناسی ایرانی را از موارد مورد تأسف برشمرد و با اشاره به کتابهای پرفروشی مانند «جامعهشناسی خودمانی» حسن نراقی و کتاب «شازده حمام» محمدحسین پاپلی یزدی، دلیل استقبال ایرانیان از این کتابها را آن دانست که مطالب آنها برای مردم آشناست و مردم با این کتابها احساس یگانگی میکنند چون ذهنیت انسان ایرانی که در این کتابها توصیف شده، در بین ایرانیان امروزی هم همچنان وجود دارد. این نشست با بحث و گفتگو بین سخنرانان و حاضران به پایان رسید.
منبع: وبسایت دانشگاه یزد