کدام جامعه شناسی1نشست «کدام نوع جامعه شناسی برای کدام جامعه» دفتر دانشگاهی لرستان انجمن جامعه‌شناسی ایران با حضور مجتبی ترکارانی و ابوذر قاسمی روز یکشنبه 28 شهریورماه 1395 برگزار شد. در این نشست مدیر دفتر دانشگاهی لرستان انجمن جامعه‌شناسی ایران بر ضرروت باز تعریف جامعه شناسی در ایران تأکید کرد.

در ادامه گزارشی از این نشست را می‌خوانید.

ترکارانی در ابتدای سخنان خود درباره موضوع این برنامه گفت: موضوع جلسه با عنوان «کدام جامعه شناسی برای کدام جامعه»؟ شاید کمی مبهم به نظر برسد. ولی این موضوع ناشی از یک مسئله و دغدغه و یک موقعیت ذهنی است که با آن مواجه هستیم. ما خیلی وقت‌ها به خودمان و جایگاه جامعه شناسی در جامعه و نوع جامعه شناسی که باید در خدمت جامعه باشد فکر می‌کنیم و سوالاتی نظیر اینکه جامعه شناسی چه نوع دانشی را باید تولید کند و این دانش در خدمت چه کسانی قرار می گیرد و چه هدفی برای تولید این دانش و معرفت وجود دارد؟ چه نهادی باید این اهداف را تعیین کند؟ این سوالات و نظیر آنها ما را به این سمت رهنمون می کند که به این فکر کنیم که ما چه نوعی از جامعه شناسی برای جامعه خود می خواهیم؟

وی افزود: آیا جامعه شناس باید فقط در کنج دانشگاهها و مراکز علمی بنشیند و به موضوعات نظری و انتزاعی بیاندیشد و دانش نظری تولید کند و به کاربردی بودن آنها برای جامعه خود نیاندیشد؟ یا نه باید دنبال جای پایی در مراکز دولتی و بازار تجاری برای تبدیل کردن ایده های خویش به پول، ثروت و منزلت اجتماعی باشد؟ آیا باید با بریدن از همه وابستگیها و تعلقات به دولت، جامعه و بازار و حفظ شأن انتقادی خویش تنها به انتقادات روشنفکرانه خویش دلخوش بوده و بدون فکر کردن به این موضوع که این انتقادات ره به جایی می‌برد یا نه به افکارانتقادی خویش دلخوش باشد. یا بالاخره می تواند با بردن این اندیشه ها در عرصه عمومی و گفتگو با مردم، نخبگان، سیاستگذاران و نوشتن در عرصه رسانه ها بدنبال بالابردن سطح گفتمان عمومی و تغییرات اجتماعی باشد.

ترکارانی تاکید کرد: برای پاسخ دادن به این سوال سعی می کنم از الگو و نوع شناسی مایکل بوروای کمک بگیرم. بوروای در اثر خود «جامعه شناسی مردم مدار» برحسب دو سوال (جامعه شناسی برای چه کسی و جامعه شناسی با چه هدفی تولید می‌شود) چهار تیپ جامعه شناسی را از هم تفکیک می کند و آنها را به عنوان چهار تیپ ایده‌آل برمی‌شمارد. این چهار تیپ، جامعه شناسی حرفه‌ای، سیاستگذار، انتقادی، مردم دار هستند. بوروای به خوبی در مقاله مشهور و پرمغز خویش "درباره جامعه‌شناسی مردم مدار" این تیپ ها را به خوبی تعریف کرده است.

مدیر دفتردانشگاهی انجمن جامعه شناسی لرستان در ادامه گفت: به طور خلاصه می توان گفت که جامعه‌شناس حرفه‌ای به دنبال تولید دانش و آموزش جامعه‌شناسی در محافل آکادمیکی با هدف بالا بردن سطح دانش و ارتقا جایگاه علمی خویش است. جامعه‌شناسی انتقادی به دنبال به چالش کشیدن اندیشه‌های نظری مسلط و نقد پیش فرض‌های موجود درعلم موجود و به چالش کشاندن نهادهای سلطه است. جامعه‌شناسی سیاستگذار مخاطب خود را در نهادهای قدرت و ثروت می‌جوید و دانش خود را در خدمت اهداف دولت و بازار قرار می‌دهد و به سفارش آنها کار تحقیقاتی می‌کند و مشاوره به دولتمردان و اهل کسب وکار ارائه می‌دهد. جامعه‌شناسی مردمدار نیز سعی می‌کند بدون ایجاد تقابل با نهادهای دولت و ثروت به ارتقاء آگاهی عمومی و ایجاد تغییرات در سطح جامعه مدنی بوسیله ابزارهای مثل گفتگو و اجماع بپردازد.

وی افزود: در اینجا فکر می‌کنم نیاز باشد نوعی دیگر از جامعه‌شناسی که در جامعه ایران نیز در حال رشد است بدان اضافه کنم و آن جامعه‌شناسی سرمایه‌مدار است. یعنی نوعی ازجامعه‌شناسی که سعی می‌کند با استفاده از مدرک و یا عنوان جامعه‌شناس، سرمایه نمادین، فرهنگی و یا اقتصادی برای خود کسب کند وبا این سرمایه در میدان‌های مختلف مانند انتخابات، بوروکراسی، حوزه عمومی و یا فضای روشنفکری بازی کند.

وی گفت: از طرف دیگر نیاز است به مشخصات عمومی چنین جامعه‌ای بپردازیم که قرار است این نوع جامعه‌شناسی برای آنها به کار گرفته شود. واقعیت ها نشان میدهد که: جامعه ما دارای فضاهای آکادمیکی و علمی تخصصی و قوی نیست. اساتید و دانشگاهیان ما کمتر فرصت تفکر و اندیشه در مورد دغدغه‌های ذهنی خویش و یافته‌های علمی خویش را دارند. بیشتر زمان خود را صرف تدریس در دانشگاههایی می‌کنند که این دانشگاهها بدنبال ارتقاء جایگاه علمی وتحقیقاتی خود نیستند. در این جامعه دولت همه کاره است و بازار نقش مستقلی در جامعه ندارد. بنابراین محققان فضای مستقلی برای انجام تحقیقات و ارائه یافته‌های خویش به جز دولت نمی‌بینند. دولت نیز به یافته‌ها و راهکارهای جامعه‌شناسان به صورت جدی نمی‌نگرد. حتی دولت‌ها نیز بدنبال ساخت جامعه‌شناسان تراز خویش هستند.

ترکارانی تاکید کرد: جامعه‌ مدنی نیردر کشور ما ضعیف است و جامعه‌شناسان هم در نهادهای مدنی نقش فعالی ندارند و مشارکت آنها در حوزه عمومی کمرنگ است. جامعه شناسان بخاطر وجود نابرابری‌های اجتماعی، ضعف دموکراسی و گستردگی فقر بیشتر در حوزه های فکری و تا حدی سیاسی فعال بوده اند تا حوزه های اجتماعی مانند محیط زیست، کودکان ....و، روحیه انتقادی در میان آنها رونق زیادی داشته است. تا جایی‌که بیشتر جامعه‌شناسان را افرادی روشنفکر، انتقادی و ضد سیستم و گاهی هم نق‌زن، حاشیه‌ای و منزوی دانسته اند.

وی گفت: حال این سوال پیش می‌آید که با وجود چنین جامعه ای اگر بحث انتخاب باشد. کدام جامعه‌شناسی را باید برای این جامعه انتخاب کرد. بوروای خود اذعان می‌کند که اینها تیپ ایده‌آل هستند و وجود همه آنها در جامعه گریزناپذیر است در عین حال نمی‌توان در عمل دست به انتخاب یکی از آنها زد، بلکه مهم اولویت‌بندی آنها و وزن هر نوع در ترکیب واقعی این رشته است.

وی افزود: من تصور می‌کنم که ترتیب آنها در جامعه‌شناسی ایران و حتی در لرستان ما باید به گونه‌ای باز تعریف شود. ما نیاز داریم اولویت‌بندی آنها را در اجتماع علمی‌مان مورد توجه قرار دهیم. حتی تصور می شود جامعه‌شناسی انتقادی در جامعه ما زیاده از حد جدی گرفته شود و جامعه‌شناسی مردم‌دار نیز در حوزه‌های علمی و مدنی ما جایی ندارد. جامعه‌شناسی حرفه‌ای نیز به شدت ضعیف شده است و جامعه‌شناسی سیاستگذار نیز به شکل نامناسبی رشد کرده است. من خود ایده‌ای برای اولویت‌بندی آنها ارائه می‌دهم که خام و هم تا حدی محافظه‌کارانه است و امیدوارم در فضای عمومی جامعه‌شناسی ما بحث بیشتری روی آن صورت گیرد. شاید بتوان به رویکردی در این زمینه دست یافت که بتواند در سیاستگذاری دانشگاهها، مراکز، انجمن‌های علمی و تحقیقاتی بکار گرفته شود. این اولویت‌بندی به نظرم می تواند جامعه‌شناسی حرفه‌ای، سیاستگذار، مردم‌مدار وانتقادی می‌باشد.

ترکارانی اضافه کرد:‌ شاید این اولویت‌بندی محافظه‌کارانه باشد. چرا که انتقادی‌ها را در رتبه آخر قرار می‌دهد و این با منش جامعه‌شناسانه ما که متاثر از روشنفکری انتقادی است مغایرت داشته باشد ولی فکر می‌کنم برای ساختن نهاد جامعه‌شناسی و زمینه‌سازی نهادی برای ایجاد تغییرات اجتماعی چنین اولویت بندی ضرورت دارد. زیرا جامعه‌شناسی انتقادی در جوامعی که نظام اجتماعی- سیاسی آنها عمق دموکراتیک ندارد. در عین حال که به شدت رشد می‌کند ولی در اثر تقابل با دولت و فاصله گرفتن از جامعه خیلی زود منزوی و مطرود می‌شود و تاثیرگذاری خود را ازدست میدهد. بنابراین در عین حال که به جامعه‌شناسی حرفه‌ای و تخصصی برای رشد جامعه‌شناسی نیازمندیم ولی نمی‌توان در دانشگاه ماند. باید به نهادهای دیگر جامعه نیز وارد شد. دولت، بازار و جامعه‌مدنی فضاهایی هستند که جامعه‌شناس باید به آنها وارد شده و نقش خود را ایفا کند. ولی باید مواظب تعارض نقشی خود باشد. در جامعه ما معمولا بین جامعه‌شناسی انتقادی و جامعه‌شناسی سیاستگذار تعارض نقشی روی می‌دهد. افراد در پشت پرده در نقش جامعه شناسی سیاستگذار با مسئولان دولتی رایزنی و مشاوره می‌کنند و تحقیقات میلیاردی انجام میدهد. اما برای حفظ کردن پرستیژ خود در در ظاهر نقش یک جامعه‌شناس انتقادی را بازی می‌کنند. این پارادوکس منزلتی و اخلاقی یعنی جامعه‌شناسی انتقادی در ظاهر و جامعه‌شناسی سیاستگذار در باطن یکی از تناقضهای بزرگ جامعه ‌شناسان ایران است.

وی گفت:‌ البته عبور از هر یک این انواع در هر جامعه‌ای امکان‌پذیر است و مرز بین آنها خیلی سخت و غیر قابل عبور نیست. ولی به نظر می‌رسد جامعه شناس باید در هر زمینه‌ای، چه حوزه آکادمیک، سیاستگذاری، جامعه مدنی و روشنفکری، الزامات و قواعد حرفه‌ای و اخلاقی هر حوزه را رعایت کند. باید مواظب بود تا دچار مشکلات وپارادوکس‌های اخلاقی، ذهنی و اجتماعی گذر از یک نوع جامعه‌شناسی به نوعی دیگر نشویم.

ترکارانی تشریح کرد: روشن است هریک از انواع جامعه‌شناسی آسیب‌های خاص خود را دارند. همانطور که جامعه‌شناسی حرفه‌ای ممکن است در کنج محافل دانشگاهی خیال پرداز شود و یا جامعه‌شناسی انتقادی می‌تواند آرمان‌گرا و ستیزه‌گر شود و جامعه‌شناسی سیاستگذار ممکن است تفکر نظری خویش را در خدمت کارفرما قرار داده و ابزار کارفرما شود. جامعه‌شناسی مردم‌مدار هم می‌تواند پوپولیست و عوام‌زده شود و به جای بیان واقعیت و حقیقت دنباله‌رو عوام گردد. بنابراین باید مواظب این آفات در جامعه‌شناسی بود و اینها جز با تعامل مناسب این چهار نوع در میدان جامعه شناسی بدست نمی‌آید.

ابوذر قاسمی دیگر سخنران این نشست سخنان خود را با عنوان مساله محوری مهمترین مکانیسم حیات بخش مطالعات اجتماعی و راهی برای ایجاد اقتدار الگویی در جامعه‌شناسی آغاز کرد و گفت: از بارزترین سودمندی‌های واقف بودن به هر یک از تقسیم‌بندی‌های حاکم بر جامعه‌شناسی از جمله جامعه‌شناسی بومی، انتقادی، مردم‌مدار، سیاستگذار و ... این است که هم نسبت عالم اجتماعی را با علم جامعه‌شناسی مشخص می‌کند و هم نسبت او را با جامعه. تا زمانی که نتوانیم این نسبت بین سه ضلع جامعه به مفهوم انضمامی آن، جامعه‌شناس به عنوان کنشگر علمی و جامعه‌شناسی به عنوان علم شناخت کنش‌های اجتماعی پیوند برقرار کنیم، نمی‌توانیم بین گذشته، حال و آینده جامعه و جامعه‌شناسی ارتباط منطقی ایجاد کنیم و همین امر بین آنچه که هستیم و آنچه باید باشیم شکاف عمیقی ایجاد کرده است. این شکاف بین وضع موجود و وضع مطلوب جامعه و جامعه‌شناسی مشهود است.

کدام جامعه شناسی2وی افزود:‌ به اعتقاد هایدگر می‌توان از دو وجه از هستی سخن به میان آورد: وجه روزمره و وجه هستی‌شناسانه. در وجه روزمره معمولا به سوالاتی از جنس چگونگی (توصیفی) می‌پردازیم و در وجه هستی‌شناسانه چرایی و نفس بودن چیزها در جهان را مورد پرسش قرار می‌دهیم. فربه شدن علوم اجتماعی نیز منوط به گذر از وجه روزمره به وجه هستی‌شناسانه و ریشه‌ای پدیده‌های اجتماعی است. یکی از مهمترین مکانیسم‌های این گذر، توجه به مسائل اجتماعی است که به اعتقاد سی رایت میلز جامعه‌شناسی را به سوی کلان گویی‌های مبهم و یا تجربیات روزمرة جزئی سوق داده است.

قاسمی گفت:‌ پیگیری هستی‌شناسانه مسائل خاص اجتماعی یکی از مهمترین ویژگی‌های جامعه‌شناسی است، چرا که نقطه عزیمت و تکوین نظریه اجتماعی، مسائل اجتماعی هستند (شکل‌گیری جامعه‌شناسی به عنوان یک علم نیز محصول مسائل اجتماعی قرن نوزده بود که بی‌هنجارهای اجتماعی خاصی را به وجود آورده بود). عدم توجه به مسائل عام و کلان اجتماعی چرخه فهم مشاهده‌ای، فهم تحلیلی-تفسیری، فهم علی و در نهایت فهم نظری (تدوین نظریه) را در جامعه‌شناسی ما دچار از هم گسیختگی کرده است. این امر موضوع مطالعه جامعه‌شناسی به عنوان علم مطالعه کنش‌های اجتماعی و جامعه به مفهوم انضمامی آن را نیز خدشه‌دار کرده است و به دال بدون مدلول، یا به عبارتی جامعه‌شناسی بدون جامعه (این تعبیر برای علوم فنی نیز به نوعی صادق است: عدم ارتباط صنت با دانشگاه) منجر شده است.

وی افزود: جامعه‌شناسی مسئله محور با ابتناء و تأمل بر مجموعه‌ای از اصول و مفاهیم خاص جامعه‌شناسی و نیز قواعد روش جامعه‌شناسی نه تنها با غایات و اهداف بیرونی (یعنی جامعه) بلکه با احکام عقل درونی و تفکرات جامعه‌شناسی که در جامعه‌شناسی حرفه‌ای حاکم است پیوند برقرار می‌کند. روند ابتدا مسئله محوری به عنوان نقطه ثقل جامعه‌شناسی که به طریق اولی جامعه‌شناسی حرفه را در کانون مفروضات خود دارد، راه را برای سایر نقش‌ها وتقسیم بندی‌های دیگر (انتقادی، مردم مدار و سیاست گذار) باز می‌کند. مسئله محوری که توسط جامعه‌شناسی حرفه‌ای با سازوکارهای علمی انجام می‌گردد، هم ارتباط ما را با جامعه عمیق‌تر می‌کند و هم درک ما را از فضیلت‌های خاص جامعه‌شناسی از جمله انتقادی بودن، مردم‌مدار بودن، انتزاعی نبودن، و ... بیشتر می‌کند.

قاسمی گفت: بنابراین، باید محوریت مسائل عام و کلی را در جامعه‌شناسی حفظ کرد تا بتوانیم با استفاده از قواعد روش جامعه‌شناسی به اقتدار الگویی نائل شویم. تنش‌های نظری و روش‌شناختی و بت ساختن از نظریه و یا روش‌شناسی به کارزار اصلی در جامعه‌شناسی تبدیل شده در صورتی که برای اینکه نظریه و روش در هر علمی کارکرد داشته باشند ابتدا باید اجتماع علمی خاص آن علم وجود داشته باشد یا به عبارت دیگر، اقتدار الگویی شکل بگیرد. جزیره‌ای عمل کردن و فقدان اقتدار الگویی که از عدم مسئله‌ورزی و روی آوردن به مسائل جزئی و ثانویه و مهمتر از همه چیرگی فردگرایی علاقه‌محور بر جمع‌گرایی مسئله محور جامعه‌شناسی شکل می‌گیرد، امروزه جامعه‌شناسی را در حالت تدافعی و در معرض اتهام قرار داده است و در برخی از موارد نیز حتی شاهد استیلای الزامات و هنجارهای سیاسی بر هنجارهای علمی هستیم.

وی تاکید کرد:‌ ابتنا بر مسائل اجتماعی‌ای که عمومیت زیادی دارند، در چرخه فهم مشاهده‌ای تا فهم نظری، هم یکپارچگی علمی جامعه‌شناسی را تامین می‌کند و هم از بالکانیزه شدن مطالعات اجتماعی جلوگیری می‌کند و هم خلا دال بدون مدلول یا جامعه‌شناسی بدون جامعه را پر می‌کند.

قاسمی افزود: هنگامی که مسئله‌محور بودن بر فرایند علمی حاکم شد و در چرخه علمی، فهم نظری شکل گرفت آن وقت می‌توان از جامعه‌شناسی سیاست‌گذار، انتقادی و یا مردم‌مدار در جامعه علمی ایران نیز حرف زد و حتی از استعمار جامعه‌مدنی به عنوان حوزه اصلی مطالعات جامعه‌شناسی توسط سیاست (دولت) و اقتصاد (بازار) محافظه کار ممانعت کرد.

منبع: خبرگزاری مهر، شنبه 10 مهر 1395