الهام قادری*

دکتر تنهایی001نشست مهرماه گروه جامعه‌شناسی تفسیری انجمن جامعه‌شناسی ایران روز سه شنبه 13مهرماه 1395 با حضور دکتر حسین تنهایی و با عنوان «قشربندی اجتماعی از دیدگاه پارادایم تفسیرگرایی» با حضور علاقمندان و اعضای انجمن برگزار شد.

دکتر تنهایی سخنان خود را با اشاره به این نکته آغاز کرد که پارادایم تفسیری در ایران بد شناخته شده است چرا که اکثرا برای مطالعه جامعه شناسی تفسیری به آثار شارحانی که در شرح نظریه های تفسیری کج خوانی، کم خوانی و یا تند خوانی داشته اند (مثل ریتزر، کرایب و برت) مراجعه می کنند که تصویر مخدوشی از تفسیرگرایی ارائه می کند. مدیر گروه جامعه شناسی تفسیری، قشربندی اجتماعی را از دو چشم انداز عین گرایی و ذهن گرایی که به اعتقاد وی، سنخ های آرمانی هستند شرح داد و سپس به قشربندی اجتماعی از دیدگاه پارادایم تفسیرگرایی پرداخت.

وی گفت:عین گراها قشربندی را چیزی بیرون از واقعیت آدمی می دانند؛ مانند وارنر که براساس درآمد خانوار؛ قشربندی اجتماعی را در ۶ طبقه انجام می دهد.

ذهن گراها قشربندی را براساس تلقی خود افراد از طبقه خودشان انجام می دهند. در واقع تصوری را که افراد از طبقه خویش دارند؛ معیار قشربندی قرار می دهند.عین گرایی و ذهن گرایی در قشربندی تنها ideal type (سنخ آرمانی) هستند و به دلیل کج فهمی این مفاهیم است که برخی وبر را به غلط ذهن گرا و یا مارکس را عین گرا دانسته اند.جامعه‌شناسان بزرگ روابط اجتماعی را دیالکتیکی چنداسلوبی می دانند (گورویچ فرانسوی اولین نفری است که این اصطلاح را در جامعه شناسی به کار برد).از این منظر؛ وقایع اجتماعی نه صرفا عینی هستند و نه مطلق ذهنی؛ بلکه هم فراخوانی بین این دو برآیندی به اسم واقعیت اجتماعی را می سازد.

تنهایی افزود: تفسیرگرایی مدعی نیست که جامعه شناس حق دارد جامعه را با تفسیر خود بررسی کند بلکه واقعیت اجتماعی را تفسیری مشترک از یک واقعه اجتماعی در یک تبلور ساختاری می‌داند.تفسیرگرایی پارادایمی است که واقعیت را عبارت از فهم و تفسیر مشترک مردم می‌داند که نه صرفا عینی است و نه صرفا ذهنی بلکه برآیندی است از هم فراخوانی عین و ذهن.

رئیس دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی سه گونه تفسیرگرایی امریکایی؛ تفسیرگرایی اروپایی و تفسیرگرایی آلمانی را از هم تفکیک کرد و به شرح آن ها پرداخت و گفت:مبنای این تقسیم بندی، منطقه جغرافیایی نیست بلکه معرفت شناسی نظریه پردازان در این تفکیک مهم است، همان طور که پارسنز امریکایی در نظریه کنش، تفسیرگرای اروپایی محسوب می‌شود.

۱-تفسیر گرایی اروپایی:منزلت را بیرون از وجود انسان تعریف می‌کنند و انسان‌ها کاملا منفعلانه آن را می پذیرند و پایگاه ساخته شده را قبول می کنند.وبر در این دسته از تفسیرگرایان قرار می گیرد.

۲- تفسیرگرایی آلمانی:نقطه عزیمت تفسیرگرایی اروپایی به آلمانی در این است که معتقدند انسان‌ها می‌توانند با کسب آگاهی طبقاتی ساختار موجود را نپذیرفته و آن را تغییر دهند.مارکس و سیمل که در گروه تفسیرگرایان آلمانی قرار دارند بر این باورند که وقتی انسان‌ها از موقعیت اجتماعی خود آگاه شوند؛ می‌توانند آن را تغییر دهند؛ به عبارتی، کنش آدمی در عرصه قدرت و تقویت آگاهی منجر به تغییر پایگاه اجتماعی او می‌شود. اشکالی که به تفسیرگرایی آلمانی وارد می شود این است که تغییر اساسی را؛ الزاما کنشی انسانی و درونی نمی‌داند بلکه این نیروی محرک؛ از بیرون به انسان وارد می شود. همان گونه که مارکس هم در بحث قشربندی منتظر قشر پیشرو برای آگاه سازی حزب است.

۳- تفسیرگرایی امریکایی:ساخت اجتماعی(برآیند ذهن) مورد تفسیر انسان‌ها واقع می‌شود؛ انسان به طور ذاتی خاصی بازنگری(reflexibity ) و احتساب عمل گرایانه دارد.

سخنران این جلسه افزود:به تعبیر بلومر؛ تفسیر مشترک یا تفسیر جمعی دو ویژگی دارد:

۱- داشتن سازمان و نظم و ساختار

۲- تاریخ داشتن(During)

قشربندی اجتماعی تفسیرگرایی2از دیدگاه تفسیرگرایی امریکایی قشربندی اجتماعی واقعیت‌هایی از گردهمایی آدم‌هایی است که براساس برآیند دیالکتیکی فهم آدمی از موقعیت؛ سه مرحله:

Reflections 

Selection 

و در نهایت:

Action 

را انجام می‌دهند.

دکتر تنهایی با طرح این نکته که خود (Self) برآیندی از Me و I است خاطر نشان کرد: از نظر مید،Iعبارت است از من اندامی و برآیند زیست شناسی آدمی که به اشتباه؛ منِ فاعلی ترجمه شده استاز طرف دیگر؛ Me منِ اجتماعی است؛ یعنی آن چیزی که جامعه از من انتظار دارد (Norms) که به اشتباه؛ من مفعولی ترجمه شدهو Self که هویت آدمی است و ترکیبی است از من اندامی و من اجتماعی.مرحله انتخاب (Selection) در تئوری مید به فرآیند نقش گیری (Role taking) معروف است؛ یعنی درک فرد از نقشی که قرار است خودش اجرا کند و بعد از آن؛ درک نقش کسانی که در آن موقعیت با او همراه خواهند بود.مرحله Role playing اصطلاحی است که مید برای اجرای نقشی که جامعه به فرد محول می کند و فرد آن را اجرا می کند؛ به کار می برد.برای انتخاب کنش درست؛ ناگزیر هستیم که شبکه تقسیم کار را در نظر بگیریم و تحلیل موقعیتی از تمامی نقش ها داشته باشیم. کنش امری ذهنی نیست و هیچ دریافتی از واقعیت اجتماعی یا کنش پیوسته ممکن نیست مگر آن که بر فرآیند اجتماعی بزرگتر (Larger Social process) استوار باشد.تفسیر گرایی کنش انسان در موقعیت‌های اجتماعی مختلف را بررسی می کند.از منظر تفسیرگرایی افراد کنشگر خودشان را در شبکه اجتماعی تقسیم کار قرار داده و طبقه و قشر اجتماعی را تشکیل می دهند.

در پایان این نشست سخنران خاطر نشان کرد که در جلسه‌ دیگری به ارائه شرح کاملی از پژوهشی که با موضوع نظام قشربندی در تاریخ ایران انجام داده است خواهد پرداخت. جلسه در ساعت ۱۷ به پایان رسید.

*تهیه گزارش