گزارش نشست گروه جامعهشناسی علم بررسی و نقد رویکردهای جامعهشناختی در آیندهاندیشی گروه جامعهشناسی علم و معرفت انجمن جامعهشناسی ایران که از آغاز سال تحصیلی جدید فصل پر کاری را در پرداختن به ابعاد گوناگون این حوزه آغاز کرده، در یکی از نشستهای اخیر خود موضوع رویکردهای جامعهشناسانه "آینده پژوهی" را مورد بررسی قرار داد. در این نشست که دی ماه سال جاری در سالن کنفرانس انجمن جامعهشناسی ایران برگزار شد، دکتر علی پایا مدیر گروه آیندهاندیشی مرکز تحقیقات سیاستهای علمی کشور و دکتر محمدامین قانعیراد، مدیر گروه جامعهشناسی علم و معرفت انجمن، هر یک از دیدگاه خود، به ارزیابی این موضوع پرداختند.در آغاز این نشست، دکتر پایا، پس از بیان تاریخچهای کوتاه از مطالعات آینده اندیشی، در یک ارزیابی نقادانه، روشهای مرسوم جامعهشناسی در این زمینه را مورد بررسی قرار داد. وی سخنان خود را اینگونه آغاز کرد: آینده اندیشی به عنوان یک "دانش فناوری نرم" در مملکت ما در حال گسترش است. این مباحث که پیش از این، تنها با رویکردهای مهندسی قابل بررسی به نظر میرسیدند، یکی دو دههای است که با غلبه نسبی رویکردهای جامعهشناسانه مواجه شدهاند. این شرایط در عین حالی که مانند دیگر دانش فناوریهای نرم ،مزیت عدم نیاز به سرمایهگذاریهای سنگین را برای ما مهیا میکند، گاهی هم میتواند با ایجاد برخی مشکلات جدید، به نوعی از چاله به چاه افتادن تعبیر شود. عضو مرکز مطالعات دموکراسی دانشگاه وست مینستر در ادامه بحث خود، به بیان تاریخچه آینده اندیشی در جهان پرداخت و در این باره توضیح داد که شالوده این مباحث ابتدا به وسیله یک بنیاد نظامی در آمریکا برای تقویت راهبرد های دفاعی این کشور شکل گرفت اما کمکم روشهای نرمال و مهندسی غلبه یافته و پیشنهاد انواع مدلها و روشهای کمی مهندسی برای تصمیمگیریها در دستور کار آن قرار گرفت؛ تا اینکه به تدریج، ابزارهای مختلف با وجود قدرت بسیاری که داشتند، با محدودیتهایی نیز روبرو شدند و نتیجه امر آن شد که از دو دهه پیش به این سو، رهیافتهای نرمال تا حدودی به حاشیه رانده شده و رویکردهای تازهتری از جمله توجه به سیستمهای پیچیده جایگزین آنها شدهاند. در این مرحله رویکردهای جامعهشناختی نیز پررنگتر شده و در آن انواع روشها و تکنیکها توسط کنشگران مختلف به کار گرفته میشوند. به گفته پایا، آینده اندیشی که امروز به طرز فزایندهای در فرازهای گوناگون، به عنوان یک ابزار کمکی در خدمت گروههای مختلف قرار گرفته است، با استناد به این سخن دکارت شکل گرفته که هر آنچه تصور پذیر باشد، ممکن است. از اینرو، آینده اندیشان تلاش میکنند که تا جایی که ممکن است از مجموع فضای ادراکی آدمی سناریوهای قابل تصور را در هر قلمرو مشخص کرده و سپس بر مبنای معیارها، ضوابط، ارزشها و ... مطلوبترین گزینهها را انتخاب کنند. وی همچنین سه رویکرد اصلی به موضوع آیندهاندیشی را، رویکردهای ناظر به شناخت، ناظر به ساختن آینده و ناظر به تحلیل معرفی کرد و در توضیح آنها گفت: در رویکرد دوم، علاوه بر شناخت مسأله، اراده برای تغییر نیز مد نظر قرار میگیرد. بدین ترتیب در این رویکرد، فرض کنشگران بر این است که میتوانند با اعمال اهرمهایی در زمان حال، مسیر آینده را تغییر داده و آن را در جهت تمایل خود پیش برند. این در حالی است که امروز بیشتر شاهد غلبه رویکرد سوم هستیم که در آن، آیندهاندیشانِ تحلیلی با تکیه بر تجارب گذشته و معرفت پیشین خود در باب فضاهای ممکن گمانهزنی کرده و سپس تحت ضوابط معینی آنها را ارزیابی میکنند و آن دسته را که به جهان واقعی نزدیکترین است، به عنوان سناریوهای خود برای شناخت آنچه هنوز نیامده، ارائه میدهند. پایا همچنین در بیان نقاط ضعف روشهای مهندسی، به وجود پیشفرضهای پوزیتیویستی قوی و پیشفرضهای بسیار کلی فلسفی در آنها، ساده سازی بیش از حد این روشها که باعث دور شدن آنها از جهان واقع میشود و همچنین زبان پیچیده مهندسی که موجب دشوارتر شدن فهم مسأله میشود، اشاره کرد و گفت: با توجه به همه این موارد، آیندهاندیشان بیشتر به سمت رویکردهای جامعهشناسانه روی آوردهاند. این در حالی است که این رویکردها نیز به نوبه خود محدودیتهای زیادی دارند. از جمله اینکه رهیافتهای جامعهشناسی عموماً "علل" و نه "دلایل" را مورد بررسی قرار میدهند؛ در حالی که در مباحث آینده اندیشی به دلیل حضور عنصر انسانی، "دلایل" از اهمیت خاصی برخوردار میشوند. به عقیده دکتر پایا، ضعف روشهای تفسیری را به عنوان محدودیت دیگر این علم میتوان معرفی کرد؛ چرا که برای استخراج دانش ضمنی که حیطههای فراخ متخصصان و غیر متخصصان را در بر میگیرد، روش از اهمیت خاصی برخوردار است و این در حالی است که روشهای پدیدار شناسانه با دشواریهای زیادی در این زمینه روبرو هستند. وی در ادامه به محدودیتهای ایجاد شده در اثر اتکا به هوش مصنوعی در جهان مدرن و تصمیمگیریهای متعدد بر اساس آن و همچنین ورود این مقوله به حوزه جامعهشناسی برای تحلیل دادهها اشاره کرد و علاوه بر همه این موارد، لطمه دیدن عینیت در فضای نسبی پست مدرنیسم را به عنوان مسالهای که موضوع آینده اندیشی را نیز تحت تأثیر خود قرار میدهد؛ بیش از همه مورد تأکید و انتقاد قرار داد. دکتر پایا در این زمینه با اشاره به کتاب «وضع و حال پست مدرنیسم» لیوتار، به عنوان یک مثال خوب در این زمینه، لیوتار را یک آیندهاندیش پست مدرن معرفی کرد که در کتاب خود با توضیح اینکه در سی سال آینده چه تحولاتی در حوزه آموزش عالی اتفاق خواهد افتاد، اعلام میکند که در جهان پست مدرنی که اکنون در آن به سر میبریم، باید آنچه را که مدرنها مشروع کردهاند را مشروعیت زدایی کنیم. سخنران این نشست با انتقاد از رویکرد کلی لیوتار و دیگر مدافعان نظریات پست مدرن که به دنبال دانشی در جهت به هم زدن نظم استوار امور به شیوه پیشین هستند، گفت: استدلال لیوتار این است که در دوران پست مدرن، ماهیت معرفت تغییر کرده و باید زمینه را برای ظهور دانشی نوین فراهم کرد. او معتقد است که جهان مدرن به ظرفیتهای پردازش دیجیتالی روی آورده و هر آنچه جز آن را دانش محسوب نمیکند. از سوی دیگر دانش در جهان مدرن به یک کالای قابل خرید و فروش تبدیل شده و در آن، قدرت و دانش با هم عجین شدهاند. از سوی دیگر، از نظر لیوتار، منطق تبدیل علم مدرن به علم پست مدرن، منطق گزارههای متناقض است. علم پست مدرن با نظم موجود در توافق نبوده و امکان وجود نیروهای مقاومت را بالا میبرد. پایا در ادامه، با رد عقاید لیوتار در این زمینه، اظهار داشت: معرفت همانی است که ما از تعامل با دنیای واقع و ظرفیتهای آن از زمان پیش از سقراط میفهمیدیم و اکنون هم میفهمیم و در این میان، آنچه تغییر کرده، نه منطق دانش و معرفت که نوع سیستم انتقال اطلاعات است و در این خصوص نباید فراموش کرد که این اطلاعات و سیستم انتقال آنها، به خودی خود دانش نیستند. دکتر علی پایا در پایان سخنان خود، با تأکید بر اینکه برای شکلگیری آینده اندیشی با شالودهای استوار در کشور، باید کنشگرانی تربیت شوند که جنبههای مفهومی و نظری آن را خوب درک کرده و بتوانند آنها را اعمال کنند؛ از محققان جوان دعوت کرد که با ورود به این حوزه، شناخت روشهای گوناگون موجود و مشکلات آنها، ترکیب بهینه این روشها، پرهیز از روشهای کلیگرا و در عین حال استفاده از متدلوژی منطق موقعیت برای شناسایی و پیشبینی شرایط بر مبنای بازسازی دلایل، فصل جدیدی را در گسترش این دانش و بهرهگیری از آن در حوزههای مختلف توسعه کشور بگشایند.
در ادامه این نشست، دکتر قانعی راد از زاویهای دیگر به مقوله آینده اندیشی و رویکردهای موجود در این مبحث پرداخت. وی در ابتدای سخنان خود، با الهام از نظریات کارل مانهایم که هر نوع نگاه به آینده را نوعی اتوپیا معرفی میکند، گفت: با قبول این پیش فرض، این پرسش قابل طرح است که آینده واقعی کجاست؟ و آیا هر نوع آیندهاندیشی یک نوع اوتوپیااندیشی نیست؟ در این صورت آیندهاندیشی مبتنی بر کدام اوتوپیا است؟ آیا تلقی آیندهاندیشی به مثابهی یک علم ممکن است؟ و بالاخره این که آیا آیندهاندیشی با اهمیت دادن به دستگاه حرفه ای و بوروکراتیک آینده اندیشانه به تکنوکراسی منجر نمیشود؟ او در ادامه به بررسی ذهنیت اتوپیایی در دوران مدرن پرداخت و نخستین آنها را صورت ذهنی کیالیستی معرفی کرد که در آن، آینده واقعیتی فراتر از زمان بوده و حرف از نجات مطرح است. به تعبیر دیگر، فرد آینده را در بالای سر خود تصور میکند و در این انتظار است که روزی با افتادن آن، دنیای واقعیت پلشت و شیطانی منفجر شود. قانعیراد صورت ذهنی اتوپیای لیبرال را در مقابل رویکرد قبلی و مربوط به متفکران عصر روشنگری دانست که در آن، آینده واقعی به عنوان یک هنجار با قصد حرکت به سمت آزادی و پیش روی افراد معتقد به آن دیده میشود و آنها تلاش میکنند که واقعیت موجود را به تدریج به آن نزدیک کنند. او همچنین سومین نوع اتوپیا در دوران مدرن را اتوپیای محافظهکارانه معرفی کرد که برخلاف صورتهای دیگر، اتوپیا را در دل واقعیت موجود میبیند و طی آن، خانواده، دولت، ارزشها، هنر، علم و به طور کلی نظام اجتماعی موجود به نوعی، حالت ایدهآلی پیدا میکنند. قانعی راد تشابه اصلی سه مدل فوق را نشأت گرفتن از نوعی رویکرد فرهنگی به مقوله آینده دانست و در ادامه بحث خود، نگاه سوسیالیستی – کمونیستی نسبت به آینده را به عنوان نوع چهارم آینده نگری در دنیای مدرن مورد بررسی قرار داد و گفت: پیروان این رویکرد که آینده مطلوبشان اجتماعی بدون تسلط و مالکیت است، نیز با رویکردی متاثر از اتوپیای محافظهکارانه، با گرایشی از واقعیت موجود به آینده مینگرند. او همچنین اتوپیای روشنفکر ترکیبگرا را بر اساس رویکرد مانهایمی، به عنوان آخرین صورت ذهنی در دسته بندی خود مورد بررسی قرار داده و توضیح داد که این نوع آینده نگری عمدتاً با ترکیب چهار نوع اتوپیای ذکر شده عمل میکند و به گمان مانهایم، روشنفکر از طریق جامعهشناسی معرفت میتواند در این جهت گام بردارد. این جامعهشناس حوزه علم و معرفت در ادامه، به بیان تحولات اجتماعی همراه با اتوپیاهای ذکر شده پرداخت و در این باره توضیح داد: نخستین اتوپیا که منتظر ظهور حقیقت از جهان دیگر برای ایجاد تحول در این عالم است، با تفکر عصر دهقانی همراه بوده، چرا که عموماً دهقان برای خود مسئولیتی جز انتظار نمیشناسد. این در حالی است که اتوپیای عصر روشنگری حداقل هنجاری را تصور کرده و آن را به عنوان آینده خود معرفی میکند که باید به تدریج به سمتش حرکت کرد. به تعبیر دیگر، اتوپیای لیبرال باظهور و گسترش بورژوازی به عنوان طبقهای رو به رشد و دارای آیندهای روشن شکل میگیرد. از سوی دیگر، اتوپیای محافظهکار در واقع متعلق به اشراف و کسانی است که تاریخ آنها در گذشتهشان قرار دارد. اتوپیای سوسیالیستی نیز در میان طبقه کارگر در حال رشدی بروز میکند که در جستوجوی زندگی خود در آینده است. دکتر قانعیراد در ادامه سخنان خود، با اشاره به مباحث مطرح شده از سوی سخنران قبلی، آیندهاندیشان مدافع رویکردهای مهندسی را صاحبان اتوپیای تکنوبروکراتیک معرفی کرد که آینده را در لابهلای متدولوژیها و پژوهشهای دقیق جستو جو میکنند. به گفته او، این اتوپیا مربوط به عصر حاکمیت نظام دیوان سالاری است که با مشکلات بسیاری همراه بوده است. قانعی راد گفت که در مقابل این رویکرد، اتوپیای جامعهشاختی با گرایش به نوعی شبه پستمدرنیسم شکل گرفته که به سمتی میرود که کمتر دغدغه روش و متد و بیشتر دغدغه جایگاه مردم در فرایند آینده اندیشی را داشته باشد. برخی رویکردهای جامعهشناختی که میتوان آنها را منتقدان آینده پژوهی تکنوکراتیک نامید، با تأکید بر مشارکت و نقش افراد بر اساس کنشها، توجه به معنا و مسائل فرهنگی و اجتماعی و رویکرد آزادی بخش و انتقادی نسبت به آینده و در قالب نگاهی تکثرگرا، امکان چند صدایی نسبت به آینده را فراهم میکنند. وی در این بخش از سخنان خود، با اشاره دوباره به مانهایم و تاریخچه فعالیتهای او، رویکردهای جامعهشناسانه در آیندهاندیشی را به عنوان رویکردهایی دموکراتیک و با هدف جامعهای مبتنی بر مشارکت مطلوب معرفی کرد که امکان بررسیهای چند جانبه را فراهم میآورند. او گفت: مانهایم در طول زمانی که در انگلستان کار میکرده، تا حدی از جامعهشناسی معرفت فاصله گرفته و به نوعی جامعهشناسی برنامهریزی نزدیک میشود و به یک معنا از اتوپیای روشنفکری فاصله گرفت و به سمت اتوپیای تکنوکراتیک پیش میرود. او با توجه به شرایط زمانی خود که با فشار بیش از حد تودهها و تلاش برای کنار گذاشته شدن نخبگان همراه بود، بر نقش نخبگان دموکراتیک تأکید کرده و در تلاش بود که راه سومی را میان سوسیالیزم و سرمایهداری ایجاد کند. ولی به دلیل نوع نگاه خود، چیزی را مطرح میکند که بعدها توسط کسانی مانند پوپر مورد نقد قرار میگیرد. از نظر پوپر، مانهایم به طریقی نوعی نخبهگرایی ایدئولوژیک و غیر دموکراتیک ایجاد میکند که به نحوی به استبداد خواهد انجامید. قانعیراد در بخش پایانی سخنرانی خود، به بررسی نظرات مطرح شده مکاتب مختلف جامعهشناختی در بیان نقش سیاستمداران، حرفهایها و مردم در ساختن آینده پرداخت و گفت: افرادی مانند آگوست کنت با رویکردی اثباتگرایانه معتقدند که حرفهایها یا همان جامعهشناسان تنها کسانی هستند که باید در مورد آینده بیاندیشند. در مقابل، مدافعان رئالیسم انتقادی حق تصمیمگیری را برای سیاستمداران در نظر میگیرد. پیروان انسانگرایی تکثرگرایانه مانند پوپر نیز بر این تأکید میکنند که حرفهایها باید به کمک سیاستمداران آینده را ارزیابی کرده و در نهایت تصمیمگیری را به سیاستمداران واگذارند. از سوی دیگر، در مکتب عملگرایی انتقادی گفته میشود برای ساخت تصورات آینده حرفه ای ها ، سیاستمداران و مردم با یکدیگر مشارکت کنند و سپس سیاستمداران و مردم مطلوبیت آن ها را ارزیابی کرده و در پایان سیاستمداران تصمیم نهایی را برای حرکت به سوی آینده بگیرند . افرادی مانند ریچارد رورتی نیز در مکتب عملگرایی نسبیگرایانه، نقش حرفهایها را نادیده گرفته و ساختن آینده مطلوب و ارزیابی مطلوبیت آن ها را به سیاستمداران و مردم و تصمیم گیری نهایی را به سیاست گذاران واگذار میکنند ؛ بالاخره در رویکرد آنارشیسم دموکراتیک، گفته میشود مردم به تنهایی و بدون دخالت حرفه ای ها و سیاستمداران آیندههای مطلوب را بسازند، سپس تصمیم بگیرند کدام بهتر است و بعد هم به آن سمت حرکت کنند. دکتر محمدامین قانعیراد، نگاه خود را بیشتر همسو با نگاه عملگرایی انتقادی نزد کسانی چون فورستر و هابرماس، مبتنی بر اهمیت دادن به نقش مهم مردم در مشارکت برای ساختن آیندههای ممکن و ارزیابی مطلوبیت آنها، خواند و با اشاره به لزوم تعامل گروههای مختلف، ضرورت در نظر گرفتن حق اندیشیدن به آینده برای مردم و پرهیز از تبدیل آن به مسألهای صرفا بوروکراتیک را مورد تأکید قرار داد.