گروه علمی- تخصصی جامعهشناسی علم، معرفت و فرهنگ انجمن جامعهشناسی ایران، با همکاری مرکز تحقیقات کودکان، نوجوانان و جوانان دانشگاه الزهرا در روز بیست و نهم آذر ماه سال 1390 نشستی را در باب «بینش جامعهشناختی» برگزار کرد. سخنران این نشست دکتر محمد امین قانعی راد بود که در خصوص این موضوع و چگونگی دستیابی به چنین بینشی به سخنرانی پرداخت.
دکتر قانعی راد بحث خود را اینگونه آغاز کرد: تامس کوهن در مورد پارادایم علمی به تقسیم بندی میپردازد. وی بعد از تعمیمهای نمادین و همین طور مدلهای شناختی که در هر علمی به کار برده میشود به مقولاتی همچون ارزشها و مثالواره اشاره میکند که ما در هر حوزه تحقیقاتی آن را پیش گرفته و بر مبنای آن کار میکنیم. معمولا بینش نیز از طریق همین مثال وارههاست که به دانشجو منتقل میشود به این معنا که دانشجو از بودن در کنار یک استاد یا از مطالعه خاص و متمرکز شدن بر روی یکسری کتابهای خاص که آنها را به عنوان مثالواره برای خود تلقی میکند سعی میکند که آن دانش را از نظر متادولوژیک در عمل به کار گیرد اما در بین این چهار مورد آن چیزی که از اهمیت برخوردار است، خود مدلها هستند. در واقع مدلها در هر حوزه علمی به ما نشان میدهند که ما چگونه در آن حوزه علمی خاص میتوانیم ببینیم و چه بینشی را میتوانیم داشته باشیم.
وی درباره یک طرح تحقیقی کاربردی گفت: برای دیدن هر واقعیتی که (بیشتر منظور ما همان واقعیت اجتماعی است) ما باید نقطه دید خود را مشخص کنیم به این صورت که ما در کجا ایستادهایم و از چه بعدی به واقعیت نگاه میکنیم که همین امر خود از اهمیت بالایی برخوردار است چرا که اگر شما دانش جامعهشناسی را آموخته باشید و روش آن را هم به خوبی بدانید اما اگر فاقد چنین نگاهی باشید، تحقیقی را که انجام میدهید علی الاصول یک تحقیق جامعه شناسی نخواهد بود.
رییس انجمن جامعه شناسی ایران در ادامه افزود : یکی از مواردی که باعث عدم توسعه بینش جامعهشناختی به خصوص در سطح دانشگاهها شده است را میتوان تخصصی شدن بیش از اندازه رشتههای دانشگاهی دانست که همین امر خود باعث شکسته شدن کلیت جامعهشناسی میشود و این کلیت را دچار چند پارگی میکند به گونهای که افراد جامعهشناس فاقد هر گونه ارتباط و یا زبان مشترک میباشند. به طور مثال یک فرد در حوزه جامعهشناسی پزشکی و دیگری در حوزه جامعهشناسی توسعه کاملا دو مسیر جداگانه را طی میکنند و هیچ گونه نقطه یا زبان مشترک با یکدیگر نداشته و همین امر باعث عدم ارتباط میان جامعهشناسان میشود و آن چیزی که میتواند باعث پیوند میان تخصصهای متعدد شود داشتن بینش جامعهشناسی است. یعنی هر حوزه ممکن است از نظر روش و نظریات و حتی افراد متخصص خود متفاوت باشد، اما بینش مشترک جامعهشناختی است که آنها را به یکدیگر پیوند داده و زمینه گفتگو و تعامل میان آنها را فراهم میآورد.
دکتر قانعی راد عامل دیگر عدم وجود بینش جامعهشناختی را «ذرهای شدن دانش» دانست و گفت: یکی دیگر از مواردی که باعث شکسته شدن کلیت بینش جامعهشناختی شده است، پدیدهای است که من آن را «ذره ای شدن دانش» مینامم. این نظام هم در امتحانات و هم به طور خاص در کنکور دیده میشود که حاوی یکسری تست است که همین تستها از عناصر ذرهای دانش هستند. شاید بتوان گفت که سطحی در علم وجود داشته باشد که با تست زدن این عناصر را حاصل نماید همان طور که آقای تامسون از آن تحت عنوان «تعمیم های نمادین» نام میبرد که منظور مجموعهای از قوانین و فرمولهای کلی مانند جدول ضرب است. شاید بتوان معلومات عمومی را با آزمونهای تست زدنی مورد سنجش قرار داد، اما تعیین میزان ادراک افراد از بینش جامعهشناختی را نمیتوان به کمک تست به دست آورد. در واقع بخشی از این مسئله نیز ناشی از تودهای شدن نظام آموزش عالی در ایران است که به طور گسترده و بدون توجه به پارهای از مسائل به خصوص در رشته جامعهشناسی دانشجو اخذ میشود بدون توجه به این امر که آیا این افراد در پی درونی کردن بینش جامعهشناختی هستند یا صرفا در پی کسب یکسری اطلاعات ناقص و پراکنده که در هیچ کجا به کار آنها نخواهد آمد، هستند.
دکتر قانعی راد در ادامه گفت: البته مقداری از این اشکال بر خود ما نیز وارد است نظیر آنچه در داوری پایان نامههای دانشجویی اتفاق میافتد که در آنها تاکید بسیار بر مسائل روششناختی میشود که این نوعی فرمالیزم است. مفهومی را که سی رایت میلز با عنوان «تجربه گرایی انتزاعی» مطرح میکند که کاملا مبتنی بر تجربه و منطق روششناختی است اما هیچ ایدهای را با خود به همراه ندارد. در واقع یک جامعهشناس اگر فاقد یک بینش جامعهشناختی باشد دچار نوعی عقده خود کوچک بینی خواهد شد.
دکتر قانعی به بیان تفکرات سی رایت میلز، پارسونز، رویو و هابز پرداخت و افزود: کتابهای دورکیم یک بیانیه است با این عنوان که چیزی به نام اجتماع وجود دارد، و این نکته که چیزی به نام اجتماع وجود دارد، در واقع خود نوعی بینش جامعهشناختی است. این بینش از کجا برخاسته است؟ این بینش تا حدی برخاسته از انقلاب فرانسه است. تجربه انقلاب فرانسه که در واقع خواستار دگرگونی جامعه بود که بر پایه ارزشهای انتزاعی، خواستار بوجود آوردن نظم نوین در جامعه بود. جامعهای که در آن آزادی و برابری باشد. اما نتیجه کار به وجود آمدن جامعهای شد که ناپلئون آن را بوجود آورد، جامعهای که همه چیز را بروکراتیزه میکرد و همه برابر شدند. اما به قول توکویل، برابری در بردگی بوجود آمد.
رییس انجمن جامعهشناسی ایران در پایان گفت: اگر شما در پی کسب بینش جامعهشناسی باشید باید نسبت به جامعه که متمایز با وجود افراد بوده و برای خود دارای منطق خاصی هست، شناخت کافی بدست آورید، هر چند این منطق آگاهانه نباشد. در واقع ما به این شناخت در راستای پیشبرد اهداف خویش، همچون اصلاح و انقلاب، نیاز داریم و بینش جامعهشناختی نیز واکنشی بود در برابر انقلاب فرانسه، انقلابی که بر آن بود به شیوه ای آرمانگرایانه همه چیز را دگرگون سازد. ممکن است این نگاه ایجاد شود که میتوان جامعه را به صورت محدود اصلاح کرد اما نمیتوان آن را به صورت کلی دگرگون ساخت. البته همین اصلاح نیز باید مبتنی بر یک دانش خاص باشد، همان کاری که توسط میلز انجام شد و بعدها توسط افراد دیگر مورد پیگیری واقع شد.
لازم به ذکر است که این نشست در در سالن کوثر دانشکده علوم اجتماعی و اقتصادی دانشگاه الزهرا برگزار شد