در تاریخ سیام بهمن ماه 1385 میزگردی در گروه جامعهشناسی دین انجمن جامعهشناسی ایران با عنوان تبیین تاریخی و جامعهشناختی موعود گرایی برگزار شد، متن سخنرانی دکتر سعید حجاریان در این زمینه را در زیر میخوانید.
وقتی از منجی گرایی صحبت می کنیم، گفتار ما ناظر بر دو بعد اندیشگی و جامعه شناختی آن است و نباید این دو بعد را با یکدیگر خلط کرد. گاهی می گوییم جنبش منجیگرا و گاهی می¬گوییم اندیشه¬ی منجیگرایانه. دقّت در تمایز این دو بعد، هر چند که ارتباطی با یکدیگر دارند، امری مهم است؛ درست مانند ناسیونالیزم، سوسیالیسم، فمینیسم و ... که همگی چنین وضعیّتی دارند. من در اینجا تلاش دارم موضوع منجی گرایی را از بعد جامعه شناختی آن بررسی کنم.
معمولاً جنبشهای منجیگرا در قرون وسطی تحت ساختار و عوامل مشخصی اتّفاق میافتادند. ساختارهای مستعد چنین جنبشهایی به لحاظ سیاسی معمولاً ساختارهای پاتریمونیال (patrimonial) قدرت، به لحاظ اجتماعی، ساختارهای " جا کن شده " (disoriented) بوده اند که در آنها عواملی چون قحطی، جنگ، طاعون، وبا و ... نوعی بنیان¬کن شدگی و سر درگمی اجتماعی را ایجاد می نماید؛ و به لحاظ فرهنگی معمولاً دچار بحران معنا و بحران هویت اجتماعی بوده¬اند؛ جنبشهای هزاره گرایانه معمولاً در چنین وضعیّت¬هایی ظهور کرده¬اند. این ساختارها به همراه حضور یک رهبر کاریزماتیک که ادّعای نجات بخشی داشته باشد، جنبش را از وضعیّت بالقوه به فعلیّت میرساند. این شرایط، مخصوصاً در خاورمیانه و به قول غربیان حوزه¬ی یهودی - مسیحی (judo - christianism) - که من آن را به حوزه¬ی ادیان ابراهیمی تعمیم میدهم - مشاهده می شود؛ البتّه در غیر این حوزه نیز وجود داشته است؛ مثلاً در حوزه زرتشتیگرایی، سوشیانت ها منجیان زرتشتیها هستند؛ یا در چین، قیام مشتزنها را می بینیم یا در آفریقا نیز جنبش موعودگرایان وجود داشته است. حتّی من نمونهای را در آلاسکا سراغ دارم. البتّه ساختار قدرت در همه ی این موارد یکسان نبوده و تفاوت هایی ملاحظه می شود؛ امّا در ایران، ساختار قدرت، پاتریمونیال