در راستای سلسله جلسات گروه جامعهشناسی دین انجمن که با موضوع عرفی شدن در ایران صورت میگیرد، نشستی در روز دوازدهم آذر ماه سال 86 برگزار شد که طی آن، دکتر تقی آزاد ارمکی استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، سخنرانی خود را با عنوان "از دینداری جمعگرایانه تا دینداری فردگرایانه: تجربه دینی در ایران معاصر" ارائه داد.
وی در آغاز بحث خود در این گروه به اهمیت جامعهشناسی دین در ایران و جهان اشاره کرد و در این باره گفت: به دلیل حساسیتی که همواره در جوامع گوناگون در مورد دین وجود داشته، بسیاری علوم اجتماعی و جامعهشناسی را به جامعهشناسی دین تقلیل دادهاند. این امر حاکی از آن است که حوزه دین حوزه بسیار قدرتمندی بوده و جامعهشناس نمیتواند بدون فهم آن، در عرصه شناخت مسائل اجتماعی گام بردارد. از سوی دیگر، دینی بودن جامعه ایرانی به یک معنا و تقارن این مسأله با مدرنیته، شرایطی را ایجاب کرده که لزوم پرداختن به این مسأله را برای ما جامعهشناسان مهمتر میکند. این در حالی است که طی چند سال اخیر، اصلیترین افرادی که در حوزه مسائل دینی جامعه ایران صحبت کردهاند، روشنفکران، سیاستمداران و مدیران بودهاند و بدیهی است که تأمل این سه گروه در باب جنبه اجتماعی مسأله متفاوت از تأمل عالمانه است. این امر ایجاب میکند که در شرایط فعلی، جامعهشناس مواضع این سه گروه را شناخته و با نگاهی انتقاد آمیز به مسأله بنگرد.
وی بر اساس این مقدمه، مسأله عرفیشدن را نیز جزء آن دسته مباحثی دانست که سه گروه روشنفکران، سیاستمداران و مدیران بیشتر آن را در فضایی وهمآلود مطرح کرده و در عین حال شرایطی را ایجاد کردهاند که فردی که به این عرصه میپردازد، درگیر مسأله دیندار بودن یا سکولار بودن شخصی شود و بر اساس آن، خود را طرفدار یکی از این دو رویه معرفی کند.
آزاد در ادامه، با تأکید بر اینکه میتوان از تحولات دینی جامعه صحبت کرد ولی لزوماً دیندار یا سکولار نبود؛ گفت: با توجه به ملاحظات نظری جامعهشناختی، در شناسایی وضعیت اجتماعی، باید از یکی از دو روش معمول این معرفت تبعیت کنیم. یعنی یا کار خود را بر مباحث نظری و مفهومی متمرکز کنیم و یا اینکه بررسی واقعیت اجتماعی را در دستور کار خود قرار دهیم.
بنا بر عقیده آزاد ارمکی، جامعهشناسی دین تاکنون بیشتر درگیر روش نخست بوده است. حال آنکه به نظر میرسد معرفت حاصل از این روش، به طرق مختلف قابل دستکاری بوده و ابهامات عمدهای در باب آن وجود دارد و در نتیجه این ابهام مفهومی، بحثهای متناقضی تولید شده که باعث میشود به این روش با نگاهی انتقادی نگریسته شود. به همین دلیل، او معتقد است که برای مطالعه در این حوزه، باید به واقعیت اجتماعی مراجعه کرد و این روش را برای بررسی واقعیت اجتماعی دین انتخاب کرد.
وی در بخش دیگری از سخنان خود، گفت: من فکر میکنم که ما در بحثهای جامعه ایرانی تا حد زیادی از فهم ایرانیان در تولید نظامهای دینی و هویت بخشی به ادیان غافل شدهایم. از سوی دیگر، از آنجا که سهم ایرانیان در ساماندهی و توسعه اسلام و سر و سامان دادن به آن، در معنای عام، برای ما آشناتر است؛ کمتر این مهم را در فهم یهودیت و مسیحیت مورد بررسی قرار دادهایم. حال آنکه به عنوان مثال، من در مطالعات خود به این نتیجه رسیدهام که ما اولین اقوامی هستیم که نقش مهمی در تاریخ یهودیت ایجاد کردهایم.
آزاد ارمکی تأکید کرد: از سوی دیگر، به عقیده من، در سطح دوم و درون حوزه تمدنی نیز همواره تلاش شده معنای خاصی از دین ایرانی ارائه شود و مصادیق و شواهد آن به خصوص در مورد زرتشت، اسلام و بعد هم شیعه وجود دارد. من فکر میکنم در معنای دیگر، نظام اجتماعی ایران یک نظام تعاملی در عرصه دولت، خانواده و دین بوده و مدعی هستم که در آن، حوزه دینی باعث شده خانواده ایرانی تبدیل به خانواده دینی شده و دولت ایرانی نیز نوعی دولت دینی شود. به عنوان مثال، در خانواده یک سری ارزشهای دینی برای ما بسیار مهم شده و حتی تناسبی که در این راستا تلاش میشود با خانواده امام علی (ع) برقرار شود، میتواند باعث گرایش عمیقتر ایرانیان به نظام شیعه شده باشد. در عین حال، دین و نظام سیاسی نیز تا حد زیادی از این مناسبات پیروی میکنند. گرچه در این زمینه شواهد نقیضی هم دیده میشود، اما پیوستگیای که در این حوزه به لحاظ تاریخی به وجود آمده باعث شده که در مناسبات اجتماعی و زندگی ایرانی، دین امری کانونی شود.
وی افزود: در یک بررسی تاریخی، مشاهده میشود که به یک تعبیر در جامعه ایران از سالها پیش، لایههای حکومتی در بیشتر دولتها تا حد زیادی متأثر از فضای مذهبی بوده اند؛ تا حدی که مشخصاً از صفویه به بعد، همواره شاهد حضور دولتهای دینی بودهایم و دولت جمهوری اسلامی نیز یکی از این دولتهاست.
استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران، با تأکید بر غیر تصادفی بودن این امر و لزوم بررسی و شناخت دلایل پیدایش آن، گفت: من برای توضیح این مسأْله، از مفهوم «مدرنیته ایرانی» استفاده میکنم که تا حد زیادی رنگ و بوی دینی داشته و تفاوتهای زیادی هم با تجربه مدرنیته غربی دارد؛ چنان چه به عنوان مثال، در شرایطی که مدرنیته غربی یک نوع بیگانگی اجتماعی را در پی دارد، مدرنیته ایرانی به یک نوع بیگانگی دینی میانجامد. علاوه بر این، فراغت ایرانی هم در مورد عرصه دین، فراغت چندان مدرنی نیست. مثلاً ما سریالهای دینی را به نوعی فراغت نگاه میکنیم. در واقع در چنین شرایطی، میتوان گفت که در جامعه ایرانی تجربه مدرن خاصی در بستر و متن دین در حال وقوع بوده و این امر، باعث پیدایش شرایط دوگانهای شده است. نکته دیگر اینکه در بحث تجربه متن دین به عنوان تجربه مدرن ایرانی، توجه به سازمانها و نهادهایی که در این حوزه فعالیت میکنند، ضروری است. به عنوان مثال، مساجد و حوزههای علمیه یا روحانیون و شخصیتها و ارزشهای دینی حتی در گفتوگوهای روزمره مردم و طنزها نیز به شکل دوگانهای ظاهر میشوند؛ چنانچه مثلاً کسی که فلان امامزاده را به نوعی مورد انتقاد قرار میدهد، خود پس از برخورد با کوچکترین مشکل به سراغ آن رفته و به آن پناه میبرد. به تعبیر من، این همان تجربه مدرن ایرانی در متن دین است.
وی در ادامه گفت: من فکر میکنم که ما در شرایط فعلی، در حوزه فهم دین، زندگی دینی و نظام معنایی دینی، فضای بسیار تعارضگونهای داریم. مثلاً در عینحال که دین برایمان خیلی مهم است، مهم نیست. ائمه، روحانیت، مسجد و دیگر عوامل نیز همینطور.
سخنران این جلسه گروه جامعهشناسی دین، با اشاره به پژوهشی که به تازگی برای بررسی بیشتر این موضوع انجام داده، گفت: در نتایج این تحقیق، دین یکی از اصلیترین عرصههای اجتماعی جامعه ایرانی شناخته شده است. اما در مورد میزان کارآیی دین در عرصههای مختلف زندگی، مشخص میشود که افراد به صورت فردی، دین را بسیار مهم میشناسند ولی در عمل به آن، به خصوص در حوزههای جمعی، در میان آنها تناقضات زیادی وجود دارد. چنانچه به عنوان مثال، در مورد به این سؤال که مذهب چقدر به حل مشکلات شما کمک میکند، پاسخها دوقطبی هستند. در این زمینه بسیاری از افراد اعلام میکنند که بیشتر در عرصه مسائل خانوادگی، امور جنسی و مباحث مربوطه به مجازاتهای خصوصی مذهب به سراغ مذهب میروند. این در حالی است که در مورد موضوعات مربوط به پاسخگویی دین به نیازهای سیاسی و اجتماعی دنیای امروز، مسأله بسیار متفاوت است.
دکتر آزاد ارمکی در بخش پایانی سخنان خود، توضیح داد که وضعیت تعارضگونهای که به لحاظ ساختاری و معنایی در جامعه امروز ایران داریم، باعث نوعی انشقاقگرایی در افراد شده که به گرایش آنها به نوعی دینداری فردی تعبیر میشود. از این رو، به اعتقاد او، ادبیات رفتن به سمت سکولاریزم یا همان عرفی شدن، در جامعه ایران چندان معنایی ندارد و باید گفت که دین اگر کاری میکند، از طریق فرد و زندگی فردی وارد عمل شده و به واسطه نهاد خانواده به فضای جمعی وصل میشود.
به گفته وی کانون پیوند زدن سه نهاد دولت، دین و خانواده بیشتر کنشگر فردی و کمتر سازمانها و نهادهایی مانند مسجد و مدرسه است. به بیان دیگر، در این زمینه، نوعی معنای خاص در جامعه در حال گسترش است که در آن دین از طریق فرد، نگاه فرد و زندگی او، خود را با جامعه پیوند میدهد.
تقی آزاد ارمکی در خاتمه سخنرانی خود، این انتقال را در یک تفسیر اتفاق خوبی دانست و خاطرنشان کرد که در چهار دهه گذشته که به عنوان عصر برپا داشتن ایدئولوژیها شناخته میشود، نظام دینی خود وسیلهای برای به هم ریختن این فهم و بازگشت به عصر پیشین و نگاه فردی نسبت به دین، بوده است. او همچنین تأکید کرد: در این شرایط، جامعه ایران، جامعهای نیست که مسیری سکولار را در حوزه تصمیمگیریهای کلان خود طی کند و به نظر من در این زمینه، تلفیقی بین مناسکگرایی و معناگرایی وجود دارد که طی فعالیتهای کنشگر دینی صورت گرفته و باعث نوآوریهای جدید در عرصه دینداری میشود.