farasatkhahآخرین سخنرانی گروه علمی- تخصصی جامعه ‏شناسی دین انجمن جامعه‏شناسی ایران در سال تحصیلی 86-85 به موضوع "دین خصوصی و دین عمومی" اختصاص داشت که طی آن، دکتر مقصود فراستخواه این بحث را تحت عنوان یک مقایسه تحلیلی در گفتمان‌های پس از انقلاب اسلامی در ایران مورد بررسی قرار داد.

وی در ابتدای سخنان خود، با اشاره به پیچیدگی واقعیت دین در ایران، کاوش سطحی در آن را که باعث تبدیل موضوع فوق به مد روز درگفتارهای عامه پسند شده، مورد انتقاد قرار داد و گفت: در جامعه‌شناسی دین مابعدِ وبری، شواهد بسیاری در جوامعی مثل الجزایر، ترکیه، اروپای شرقی و مرکزی، ایران، حوزهای یهودی ـ فلسطینی، آمریکای لاتین و ایالات متحدهوجود دارند که نشان می‌دهند واقعیت‏های جدید پیچیده‌تر از آن است که بتوان آنها را با ادبیات وبری به سادگی تفسیر و تبیین کرد؛ از جمله این واقعیت‌ها، فعال شدن دین در بیرون از حوزه خصوصی است. از سوی دیگر، در حال حاضردر جامعه ایران نیز پروژه غالب و مغلوبی در این زمینه وجود دارد که در آن، غالب دین دولتی و حکومتی بوده و پروژه مغلوب در مقابل، خصوصی سازی دین است. با این وجود، در ساختارهای ایرانی زمینه این حالت دوگانه اندیشی وجود دارد و این پروژه‏های غالب و مغلوب نمی‏توانند الگوی خوبی برای توضیح امر دین درایران باشند.

وی با بیان این‌که مدرنیته متقدم نمی‌تواند بسیاری از مسایل را توضیح دهد، افزود: در ادبیات کلاسیک از جمله در آثار کسانی مثل شلایر ماخر، ویلیام جیمز و... دین بیشتر تجربه شخصی است و برای جامعه‌شناسی مثل دورکهایم به‌صورت یک ملاک اجتماعی محسوب می‌شود. حال آنکه، در ادبیات جدید، بیشتر روی این مسأله مداقه می‌شود که ایمان همان‌طور که به‌صورت فردی و تجربه شخصی پدیدار می شود، اطوار، تجلیات و ابعاد جمعی نیز پیدا می‌کند.

فراستخواه ادامه داد: برخی از پژوهشگران مدل‌های مختلفی ارایه داده‌اند که از جمله این مدل خاصی است که واتنار مطرح کرده که نسبت جدالی و دیالکتیکی میان حس آگاهی و وجدان خصوصی دینی با زندگی و جهان عمومی است. این مدل توضیح می‌دهد که چگونه این آیین‌های عمومی و مراتب نهادهای مذهبی و الهیات، سر از دنیای سکولار در آورده، با امور سکولار پیوند پیدا کرده و مسائل اخلاقی دنیا و مسائل دنیوی و پرهیزکاری شخصی به کانون های جمعی معطوف می‌شود.

دکتر فراستخواه پس از این مقدمه، تیپولوژی پنج‌گانه‌ای از گفتمان‌های دینی شامل گفتمان سنت‌گرایی، گفتمان افراط‌گرایی مذهبی، گفتمان بهبودگرایی که همان گفتمان اصلاح‌طلبی دینی است، گفتمان روشنفکری دینی، گفتمان نادین‌مداری و گفتمان سکولار را ارایه کرد. او سپس به بررسی آن‌ها در نسبت با رویکردشان به دین عمومی و دین خصوصی پرداخت.

وی درباره سنت‌گرایان اسلامی گفت: متفکران این عرصه به دین آیینی فکر می‌کنند و دین آیینی از نظر آنها مرجع الهام و دعوت است. مفهوم اجتماع اسلامی مفهوم بسیار مهمی در سنت‌گرایی است. دین یک اجتماع اسلامی ایجاد می‌کند البته از نظر اینها قید اسلامی برای اجتماع یک قید سیاسی نیست؛ مثلا مرحوم علامه طباطبایی خیلی روی اجتماع اسلامی تاکید دارد ولی منظور ایشان قید سیاسی نیست و به طور مشخص با بنیادگرایان و اصولگرایان و افراط گرایان امروزی خیلی مخالف است. او قایل به تقلیل دین به تجربه شخصی در دنیای خصوصی نیست و در نظر وی اسلام، برای اجتماع یک امکان است. برای مثال علامه طباطبایی در جلد 4 المیزان صفحه 13 می‌گوید که از اسلام دور است که دین را به مردم تحمیل کردهو آن‌را محتومه اعلام کنیم که فکر نکنند و احساس نکنندو با خشونت و قهر و زور و اکراه و توسل به قدرت و تکفیر و  تبعید و بایکوت اجتماعی آنها را دیندار کنیم.

فراستخواه در ادامه افزود: در نظر علامه طباطبایی به عنوان یک سنت‌گرا، حقیقت نهایی توحید است و آن را مبنای اندیشه اسلامی می‌داند؛ گرچه با این دیدگاه در واقع برای یک سنت‌گرا مثل ایشان، دین قابل تقلیل به تجربه شخصی و امر خصوصی نیست.

او به عنوان مثالی دیگر در این زمینه، از سید حسین نصر یاد کرد و گفت: وی در نیاز به علم مقدس تصریح می‌کند که صف مسلمانان سنتی ازبنیادگرایان جداست و ما مسلمانان سنتی از هر تلاش سیاسی و افراط‌گرایانه مذهبی برای ایجاد جامعه‌ای مبتنی بر شریعت با توسل به قهر و غلبه و ستیز و حکومت تبری می‌جوییم. آن گفتمانی که نصر تاکید می‌کند پراگماتیسمی نیست؛ مبتنی بر یک دیدگاه آیینی و سنتی است که از نظر او، دین باید نهادهای مناسب خود را در جامعه تولید کند و ساختارهای جامعه با دین، ارزش‌های دینی و مبادی دینی تناسب داشته باشد.

وی با بیان این‌که افراط‌گرایی مذهبی به دین عمومی به عنوان یک حقیقت تمام معتقد است؛در تبیین این گفتمان، می‌افزاید: این حقیقت تمام در سنت گرایی همان عدم تعین خویش با همان رمز و رازها و به صورت یک فضای معنایی خیلی گسترده و نامتعین مانده است؛ ولی در بنیادگرایی این حقیقت با صورتی و سیرتی ایدئولوژیک احیا و باز تولید شده و منتظر به قدرت رسیدن سیاسی و خواهان کنترل عرصه عمومی است. برای این هم شواهد مختلفی وجود دارد به عنوان مثال آقای مصباح در اول انقلاب در مناظرات تلویزیونی با مارکسیست‌ها و دگر‌اندیشان و... تصریح می‌کند "ما می‌خواهیم بندگان خدا را با خدا آشنا کنیم و همه این جنگ‌ها و خونریزی‌ها برای روشن شدن حق است." در عین حال،‌ آقای رحیم‌پور ازغدی نیز مطرح می‌کند "این‌که دین را تجربه شخصی تلقی کنیم، یک انحراف بزرگ است. اسلام دین دنیا ساز و محیط بر مسائل انسان و مشرف بر  همه حوائج است."

فراستخواه اصلاح‌گرایان دینی را به عنوان مدل سوم، چنین تبیین می‌کند: اینها دین را به عنوان یک مکتبیعمومی تلقی می‌کنند که آن انتظار می‌رود عرصه عمومی را تعالی بخشیده و بر آن، تأثیر بگذارد اما با انعطاف پذیری، تنوع و با برکنار کردن خود از شائبه اجبار و خشونت. مثلاً در این زمینه مرحوم مطهری می‌گوید: "بعضی از مسائل ذاتاً اجبار بردار و اکراه بردار نیستند و به گفته او، مثلاً جلوی دزدی را می‌توان گرفت اما بازور و شلاق نمی شود روح کسی را تربیت کرد و اعتلا بخشید و ایمان از این نوع امور است."  محمد جواد حجتی کرمانی نیز بر این عقیده است که"کسی که حجاب ندارد گناه کرده مثل کسی که غیبت می‌کند اما ما کسی را که غیبت می‌کند نمی‌گیریم ببندیم و کسی را هم که حجاب ندارد، گناه می‌کند و ما می‌توانیم با اصول دعوت، تبلیغ و ارشاد در باب او کار کنیم اما نمی‌توانیم خشونت بورزیم."

وی افزود: در اینجا نیز امثال آقای حجتی کرمانی دین را خصوصی نمی‌دانند و به چیزی مثل دین عمومی قائل هستند ولی دین عمومی اینها با دین عمومی نحله‌های دیگر تمایزهای خیلی مشخصی دارد.

وی در ادامه سخنان خود، در تبیین روشنفکری دینی گفت: این گفتمان در ارتباط با دین، به بازاندیشی انتقادی دینی قائل بوده و حداقل مدعایش این است که ما در دین به شکل نقادانه‌ای بازاندیشی کنیم که البته بهبود گرایان دینی به این حد باز اندیشی انتقادی قائل نیستند. همه روشنفکران دینی در ایران، قائل به خصوصی شدن دین نیستند؛ چنان‌چه برخی از آنها دین عمومی لیبرال‌دموکراتیک، برخی دین عمومی سوسیال‌دموکراتیک و برخی دین عمومی حداقلی و کثرت‌پذیر و آزادی‌خواه را مطرح می‌کنند. به عنوان مثال،‌ مرحوم بازرگان در آخرین دیدگاه‌هایش تقریبا خیلی به خصوصی بودن دین گرایش پیدا کرده ولی در کل، اندیشه‌ها و آراء او در زمره کسانی جای دارد که به دین عمومی دمکراتیک هم گرایش دارند.

فراستخواه افزود: آقای مجتهد شبستری از دیگر نمونه‌هاست که می‌شود گفت به دین عمومی حداقلی معتقد است. ایشان در مقابل این دیدگاه که چون جامعه اسلامی است ما باید به شکلی ایجابی همه کارها را مبتنی بر فقه اسلام کنیم، می‌گوید نهایت چیزی که در باب جامعه اسلامی می‌شود تصور کرد این است که در این جامعه باید حریم آن چیزی که جزو محرمات ضروری و مسلمات الهی است، محفوظ بماند. یعنی او برای اسلامیزاسیون و اسلامی کردن امور یک نوع روش سلبی دارد تا یک روش ایجابی.دکتر سروش نیز دیدگاه متفاوتی دارد؛ تجربه دینی‌اش به دین خصوصی پهلو می‌زند اما دموکراسی دینی‌ او به طرف دین عمومی دموکراتیک می‌آید و با مفهوم‌های دیگر قرابت پیدا می‌کند و اینکه می‌گوید صفت دینی بودن در یک دموکراسی ضامن این است که مردم دیندار مطمئن شوند که دین هادی آنهاست و یاور مشکلات آنهاست. می‌گوییم همه آنها می‌توانند در باب دین سخن گویند و قرائت‌های مختلفی‌ارائه دهند؛ چرا که دین متولی انحصاری ندارد و فهم دین به شکل پلورالیستی و دموکراتیک منبسط دراذهان است و معلوم نیست حقیقت نهایی در این زمان لنگر بزند.

وی ادامه داد:‌ این در حالی است که برای مرحوم شریعتی دین خصوصی نیست، دین یک عنصر مهم عمومی و رهایی بخش است؛ بدین معنا که اگر برای بازرگان دین یک مفهوم بیشتر آزادی بخش است برای شریعتی یک مفهوم رهایی بخش است که این مفهوم خیلی فربه‌تر از دین خصوصی است.

فراستخواه با بیان این‌که سکولارها به طور مشخص لزوماً لامذهب نبوده‌اند، خاطرنشان کرد که طیف متفاوتی در ارتباط با دین عمومی و خصوصی در بین سکولارها وجود دارد که برخی حتی به دین خصوصی نیز معتقد نیستند.

وی افزود: علی شایگان در سال 57 به تفکیک دین و سیاست، دین و حکومت و دین به عنوان یک عقیده شخصی تاکید داشت. داریوش شایگان نیز بر دین خصوصی تاکید دارد و داریوش آشوری هم همین‌ طور. اما کسانی مثل چنگیز پهلوان تأکید دارند که دین چیزی بیش از امر خصوصی است و ایشان مفهومی را با عنوان دین فرهنگی مطرح می‌کنند. آنها می‌گویند دین چیزی از نوع فرهنگ بوده و قابل خصوصی تلقی کردن نیست؛ بلکه جزئی از جامعه است و نقشی در سیاست داشته و تأثیر در دولت دارد. دولت باید به طور طبیعی متناسب با فرهنگ جامعه باشد که در آنجا دین وجود دارد بنابراین دولتی که در ایران است با دولتی که در جای دیگری با دین و فرهنگ دیگر است،متفاوت خواهد بودو دولت باید متناسب با فرهنگ دینی جامعه باشد.

وی در ادامه افزود: برخی سکولارها به دین به عنوان دین مدنی نگاه کرده و تأکید می‌کنند که دین یک نیروی مدنی است. اجتماعات دینی می‌توانند به عنوان NGOو فعال میان دولت و خانواده بوده و در فضای عمومی منشأ اثر باشند. از سوی دیگر، در دین مدنی رابطه دین با نهادهای دیگر، افقی و نه عمودی است.یعنی دین در بالای سلسله مراتب هرمی شکلیکنترل نمی‌کند بلکه در کنار نهادهای دیگر مشارکت دارد و الگوی آن مسطحو افقی و از نوع مشارکت دموکراتیک است.

دکتر مقصود فراستخواه در پایان سخنرانی خود چنین نتیجه گرفت: در ایران ما می‌توانیم برای توضیح مسائل دینی یک مفهوم فازی از جایگاه دین در زندگی جامعه ایرانی را به جای مفهوم صفر و یکی، دوتایی خصوصی و عمومی؛انتخاب کنیم؛ یعنی گفتمان‌های مطرح در ایران آن‌طور که به زعم بنده رسیده، طبعاً متنوع‌تر و پیچیده‌تر از رویکرد دین عمومی و دین خصوصی است. بنابراین باید دید وسیع‌تری برای بررسی و تحلیل دین در جامعه ایرانی  داشته باشیم. در عین حال، باید به خاطر داشت که دین مدنی، دین فرهنگی، دین اجتماعی، دین عمومی دموکراتیک، حداقلی، کثرت پذیر، انعطاف‌پذیر و... مفاهیم‌ بدیلی هستند که در مقابل دین خصوصی مطرح می‌شوند.