(دکتری جامعهشناسی و مددکار اجتماعی)*
بیماری کرونا نه یک بیماری فردی که یک بیماری اجتماعی است و یکی از پیامدهای آن اختلال موقت در همزیستی انسانها و سکون سیستمهای اجتماعی و اقتصادی است، از سویی این بحران در سبک زندگی افراد نیز تغییرات اجتماعی مثبت و منفی ایجاد کرده است و همانند همه بحرانهای دیگر، پیامدهای منفی آن نیاز به مدیریت اجتماع محور دارد که در غیر این صورت تبدیل به فاجعه اجتماعی خواهد شد.
کرونا یک بحران اجتماعی است زیرا عوامل اجتماعی موثر بر آن باعث افزایش شیوع و پراکندگی ویروس در میان مردم می گردد، از جمله میتوان به عامل اجتماعی درک خطر در اعضای جامعه اشاره کرد؛ این مفهوم اجتماعی یک عامل قابل اهمیت در پیشگیری، مقابله و پاسخ مناسب به بحران است.
مفهوم درک خطر (Risk Perception) به معنای آگاهی از احتمال وقوع فاجعه و پیامدهای شخصی آن برای فرد و جامعه است بهطور مثال؛ در بحران ویروس کرونا با وجود هشدارهای وزارت بهداشت و درمان و دیگر نهادهای مرتبط، با کم توجهی بعضی از مردم عادی، صاحبان مشاغل و مدیران سازمانی و ...مواجه بوده ایم یا با فرارسیدن تعطیلات نوروزی همچنان شاهد مسافرتهای نوروزی، دورهمیها در پارکها، ورزشهای گروهی، عدم قرنطینه شهری و خانگی، عدم تعطیلی ادارات و شرکتهای خصوصی هستیم. از سویی درک خطر بحرانهای اجتماعی در تنظیم برنامههای حمایت اجتماعی از سوی سیاستگذاران و برنامهریزان رفاهی کشور، از اقشار آسیبپذیر اجتماعی مانند طبقه اقتصادی پایین، مشاغل آسیب پذیر، زنان سرپرست خانوار و خود سرپرست، معلولان توانخواه، سالمندان تنها و.... نیز موثر میباشد.
اما چرا بعضی از افراد در بحرانها به يكديگر و قوانین اجتماعی احترام مي گذارند و بعضی دیگر رفتاري بی تفاوت نـسبت بـه يكديگر دارند، به نظرمی رسد دلایل زمینه ای و مداخله گر اجتماعی در کاهش درک خطر در بحرانهایی مانند ویروس کرونا، تاثیر دارد که در این یادداشت به تعدادی از این فرضیات اشاره می کنم:
- عامل آموزش؛ یکی از عوامل مهم تاثیر گذار بر درک خطر افراد جامعه آموزشهای مرتبط با پیشگیری و مقابله مناسب در برابر بحران است؛ نکته مهم در آموزش این است که مردم باید از زمان کودکی و نوجوانی و سپس بزرگسالی بهصورت مستمر و پایدار در معرض آموزشهای مبتنی بر افزایش حساسیت و درک خطر قرار بگیرند و این آموزشها بهطور مدون در سرفصلهای کتابهای آموزش و پرورش، وزارت علوم تحقیقات و فنآوری، دانشگاه آزاد اسلامی و در کنداکتور برنامه های رادیویی و تلویزیونی از جمله شبکه آموزش، شبکه خبر و رادیو سلامت و رادیو پیام قرار بگیرد و از طرفی در مداخلات اجتماع محور بحرانها افراد محله های شهری و روستایی از سوی تسهیلگران تربیت شده، آموزشهای لازم را دریافت نمایند.
امروزه مشخص شده است افرادی که آموزش دیده اند بیشتر به انجام رفتارهای مثبت مقابله با بحران گرایش خواهند داشت، کمبود این عامل را به راحتی می توان با تحلیل محتوای کمی و کیفی کتابهای آموزشی مدارس، دانشگاهها و برنامه های تلویزیونی و رادیویی در ایران مطالعه و ارزیابی کرد، چرا که اگر آموزشهای پیشگیرانه و مقابله با بحران اگر از کودکی در مردم نهادینه نگردد به سختی می توان در بزرگسالی آنها را نسبت به هشدارهای خطرحساس کرد.
- عامل اعتماد اجتماعی و سیاسی؛ یکی از دیگر از عوامل تاثیرگذار که در همه تحقیقات اجتماعی بر آن تاکید شده است، سرمایه اجتماعی است که از شاخصهای آن می توان به اعتماد اجتماعی و سیاسی اشاره کرد. «اعتماد اجتماعی یکی از جنبههای مهم روابط انسانی و اجتماعی در میان افراد، گروهها و نهادهای اجتماعی است و نقش مهمی را در ایجاد نظم و همبستگی اجتماعی و نیز حفظ آنها بر عهده دارد. در عین حال، اعتماد اجتماعی، از عناصر مهم در پذیرش وهمدلی اجتماعی محسوب میشود، بیشترین مقدار اعتماد اجتماعی در بعد اعتماد درون گروهی میباشد یعنی افراد به ترتیب بیشترین اعتماد را به خانواده، خویشاوندان، دوستان، همسایه ها، همکاران و همشهریان دارند » (محسنی تبریزی و همکاران ، 1390) با این وصف می توان به این نتیجه رسید که دست اندرکاران بحران کشور باید از خانواده ها و خویشاوندان و همسایگان محلی برای افزایش درک خطر و آگاهی مردم استفاده کنند و نسبت به تغییرات اجتماعی و مداخلات اجتماعی محله محور اقدام نمایند و نباید به پیامهای رسانه های رسمی اکتفا نمایند، اما یک استراتژی مدیریت پیام رسانه، تاکید بر پیامهای همدلی و مسئولیت پذیری اجتماعی و جمعی و ارائه اطلاعات شفاف، هماهنگ و یکسان است.
یکی دیگر از شاخصهای سرمایه اجتماعی و درک خطر مردم، اعتماد سیاسی که بنا به تعریف هثرینگتون (1998)«منظور درجـه اي از بـاور شـهروندان پيرامـون توانـايي و موفقيت حاكمان سياسي در برآورده ساختن ها انتظارات و ارتباط تنگاتنگي بين اعتماد اجتماعي (اعتماد مردم به يكديگر ) و سياسي (اعتماد بـه نخبگـان خـود ) و از سوي ديگر بين تجارب سياسي افراد و برداشت آن ها از كارامدي دولت وجود دارد» (زاهدی و خانباشی ، 1390: 76 ) در این یادداشت منظور گفتار و الگوهای رفتاری سیاستمداران در زمان بحران است. کم اهمیت جلوه دادن یک بحران یا برعکس بیش از اندازه به آن پرداختن، عدم سیاستهای استاندارد و تغییر ناگهانی سیاستها، تضاد دستورات و الگوهای مدیریتی باعث کاهش درک خطر در بین مردم و حتی الگوگیری نامناسب در بین بعضی از مردم خواهد شد. بهطور مثال نظرسنجی اینترنتی که در روزهای اخیر در آمریکا توسط گرتچن چاپمن، استاد روانشناسی دانشگاه کارنگی ملون** انجام شد نشان دادکسانی که ارزیابی و درک خطر کمتری از کرونا ویروس داشته اند دست های خود را کمتر شسته اند و به نظر او یکی از دلایل تاثیر گذار بر درک خطر افراد اعتقادات سیاسی آنها است. به طور مثال طرفداران دونالد ترامپ ارزیابی کمتری از خطر داشتند و یا نظرسنجی دانشگاه کوینیپیک (Quinnipiac University) نشان داده است جمهوری خواهان آمریکایی کمتر از دموکراتها نگران شیوع ویروس کرونا هستند.
- عامل تاثیر گذار دیگر بر درک خطر جنسیت افراد است. بعضی از تحقیقات نشان داده است درک زنان از خطر، جدی تر از مردان است به خصوص اگر احتمال این خطر برای اعضای خانواده باشد. گرچه نشان داده شده است حساسیت زنان نسبت به خطرات محیط اطرافشان بیشتر از مردان است و مردان دامنه خطر را کمتر از حد طبیعی آن درک می کنند اما این تفاوت نیز در بعضی از فرهنگها تابع مردسالاری پنهان یا آشکار جامعه مور مطالعه می باشد که در نادیده گرفتن این درک از خطر موثر بوده است. بهطور مثال با وجود این تفاوت مثبت و تاثیرگذاری آن بر مدیریت خانگی بحران توسط زنان، تصمیم گیری های مربوط به مسافرت، قرنطینه خانگی، تأمین تجهیزات پیشگیری و مسایل شبیه آن به عهده مردان خانواده است، در حالیکه می شود از این تفاوت جنسیتی و افزایش مشارکت اجتماعی زنان در برنامههای مداخله ای، ستادهای بحران باهدف آگاهسازی خانواده و محله ها به نفع خانواده و جامعه در برابر ویروس کرونا استفاده کنیم.
*ایمیل نویسنده (این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید )
**Gretchen Chapman Professor , Ph.D. in Psychology , Carnegie Mellon University at : https://slate.com/technology/2020/03/coronavirus-social-norms-psychology.amp
منابع