وی با ذکر این مسأله که در کتابی "ذوالقرنین" اسکندر مقدونی معرفی شده است، این پرسش را مطرح کرده که فردی که «خداوند به او وحی کرده و نحوه انجام امور را به او آموخته است، چهگونه میتواند فردی مشرک و کافر باشد؟»
پروفسور ندابو بیان کرد که این پرسش سبب آغاز تحقیقاتش در مورد "ذوالقرنین" بوده است. وی سپس ادامه داد: وقتی حضرت محمد مبعوث شدند، مردم فکر میکردند که شاید ایشان به قدرتی دسترسی داشته و از طریق کتابها میتواند این اطلاعات را به مردم برسانند. پس این شبهه پیش آمد که ایشان یک پیامبر واقعی نباشد. بر همین اساس یک یهودی در سوریه، چند فرستاده پیش حضرت محمد میفرستد تا از ایشان سؤالاتی کنند تا ببینند او پیامبر واقعی است یا نه؟ یکی از این سؤالات این بود که ذوالقرنین چه کسی بوده است؟
ندابو ادامه داد: پیامبر اسلام در جواب، به چند معنی ذوالقرنین اشاره کردند.یکی از معانیاش این بود که ذوالقرنین فقط در عصر و دوره خود مشهور بوده وکسی است که حاکم بر دو قطب بوده و معنی نزدیک به این جمله همان "حکومت بر غرب و شرق" است. در این حالت چهارشخص میتوانند ذوالقرنین باشند؛اسکندر، کوروش، داریوش و خشایارشاه.
ندابو با اشاره به استدلالهای کسانی که معتقدند اسکندر همان ذوالقرنین است، گفت: یکی از مدافعان این نظر در بیان فعالیتهایی که اسکندر انجام داده، به ساختن شهر اسکندریه اشاره میکند که در آن کارهای بسیار خوبی صورت گرفته است. در پاسخ به این ادعا باید گفت که اسکندر شهرهای تجاری دیگر را نابود کرد و برای اینکه ساحل مصر به یونان نزدیکتر بود، اسکندریه را در ساحل مصر بنا کرد.
پروفسور ندابو در رد شناختن اسکندر به عنوان ذوالقرنین به همجنسگرایی اسکندر اشاره کرد و گفت: یکی از دوستان و همراهان نزدیک اسکندر، شریک جنسی او بود. وقتی که این فرد در اثر بیماری از دنیا رفت، اسکندر پزشک معالج او را به قتل رساند و سه روز ماتم گرفت.
وی سپس به این احتمال پرداخت که شاید کوروش، ذوالقرنین باشد. ندابو گفت: علامه طباطبایی در تفسیرالمیزان، کوروش را به عنوان ذوالقرنین معرفی کرده است.کوروش وقتی به قدرت میرسد، امپراطوری روم و ایران را با هم متحد میکند و به این ترتیب او میتواند ذوالقرنین باشد که هم در غرب حکومت کرده و هم در شرق.
یوسف ندابو به ذکر استدلال دیگری پرداخت که بر آن مبنا، کوروش میتواند ذوالقرنین باشد. وی افزود: کوروش توانست عدالت را در سرزمینهای تحت حکومتش برقرار کند. کار مهم دیگری که انجام داد این بود که زمانی که امپراطوری بابل را تحت کنترل خود گرفت، افرادی را که در آنجا به اسارت و بردگی گرفته شده بودند، به اختیار خودشان گذاشت که در آنجا بمانند یا به سرزمینشان بازگردند. همچنین کوروش پس از اینکه به قدرت رسید، یهودیها را آزاد کرد. همین مسأله سبب شده است که در انجیل از کوروش نام برده شده و او به شهرت جهانی برسد.
وی افزود: در قرآن کریم آمده است که ما ذوالقرنین را به قدرت رساندیم و به او فنون و نحوه انجام امور را یاد دادیم. همچنین در قرآن در مورد ذوالقرنین آمده است که وی به سرزمینی میرود که در آن قومی بسیار ظالم بودهاند و به انواع قومیتهایی که در اطرافشان بوده، بسیار ظلم میکردند.
ندابو سپس به بخش دیگری از سخنان پیامبر اسلام درمورد ذوالقرنین اشاره کرد که وی فقط در عصر خودش دارای شهرت بودهاست. وی سپس گفت: کوروش بسیار مشهور و شناخته شده بود. بنابراین، شخص یهودی که نزد پیامبر رفته بود، نمیتوانسته این سؤال را در مورد کوروش پرسیده باشد، چون همه او را می شناختند و از این مسأله میتوان نتیجه گرفت که ذوالقرنین نمیتواند کوروش باشد.
وی ادامه داد: توصیفاتی که در مورد داریوش آمده است، در ان زمان نامفهوم و پنهان بوده است. توضیحاتی از داریوش روی سنگ نوشتهای بر کوهی بلند آمده است اما داریوش در آن دوره ناشناخته بود و این ویژگی خاص ذوالقرنین را نیز دارا بود.
یوسف ندابو گفت: پس از اینکه کوروش کشته شد، پسر بزرگش کمبوجیه که شباهتهای رفتاری به کوروش نداشت، به حکومت رسید. از کارهای زشتی که کمبوجیه انجام داد، این بود که میخواست با خواهرش که بسیار زیبا بود، ازدواج کند.با وجود مخالفتها، دربار به دلیل ترسی که از کمبوجیه داشت با آن موافقت میکند. وی برادرش بردیا را که انسانی طبیعی و عادی و بین مردم محبوب بود، به قتل رساند.
ندابو افزود: پس از آن داریوش به عبادت اهورامزدا میرود و از او درخواست کمک میکند. در پی آن، داریوش با 36 سرباز خود به دربار رفته و حکومت را به دست گیرد. وی سپس ادامه داد: در سال 1947چند باستانشناس موفق شدند که از شهر بیستون اطلاعات بیشتری کسب کنند و سنگ نوشتههایی را در آنجا پیدا میکنند.توصیفاتی که در کتیبه بیستون آمده، به توصیفات قرآن درباره ذوالقرنین بسیار نزدیک است.
ندابو با اشاره به نقش رستم در بیستون، گفت: در این کتیبه داریوش خطاب به اهورامزدا گفته است، تو خالق زمین و خالق آسمان هستی. داریوش خدا را خالق جهان میداند و در سنگ نوشتههای بیستون، میگوید که خدا به من مهارت داد و مرا به قدرت رساند. این حرف مثل توصیفاتی از ذوالقرنین است که در قرآن آمده است. قرآن میگوید ما تو را به قدرت رساندیم و به تو شیوه انجام امور را یاد دادیم.
پروفسور ندابو گفت: داریوش شهرهای خود را با کمک ملتهای مختلف بنا کرده است. مثلاً طلا را از مصر و مصالحی را از کشورهای دیگر گرفت و کلیه مصالح مورد نیاز برای ساختن یک شهر را فراهم کرد. برای ساختن شهرها مردمان مختلف از جاهای مختلف همکاری میکردند و هیچکدام آنها برده نبودند. در تاریخ، چنین شخصیتی را که ملل مختلف با او همکاری کنند، وجود نداشته است. بناهای ساخته شده توسط داریوش مانند بازماندههایی از تخت جمشید و شهر شوش، هنوز باقی ماندهاند.
وی با اشاره به نگارههایی که در تخت جمشید وجود دارد، گفت: در سالروز جشن نوروز، ملتهای مختلف به نمادهای خود، به حضور داریوش میرفتند و هر کس برای داریوش هدایای مخصوصی از محل اقامتش میآورد.
ندابو ادامه داد: داریوش رسم حکومتداری نوین را پایه گذاری کرد. سالانه مراسمی برگزار میشد و از کشورهای مختلف میآمدند و هدایایشان را به تناسب کشورشان به داریوش تقدیم میکردند. داریوش نیز هر سال، بخشی از آن هدایا را اعانه میداد. داریوش تنها کسی است که دریانوردی را به مردم کشورش یاد داد و کسی نبود که بنشیند و فقط دستور دهد، بلکه به حکومتهایی که تحت نظر خود، سرکشی میکرد.
پروفسور ندابو به نکته دیگری اشاره کرد و گفت: داریوش در اثر بهبود سیستم دریانوردی، موفق شد به قطب برسد. در توصیفی که از ذوالقرنین در قرآن آمده است، میگوید که ذوالقرنین به جایی رفت که خورشید در آن ناپدید میشد. داریوش به منطقهای در جنوب غربی روسیه سفر کرد و وقتی به آنجا رسید، مردم از او خواستند که به او پول دهند که دیواری بین آنها و قلمروی خودش بکشد ولی داریوش به آنها میگوید من از شما پول نمیخواهم و فقط به قصد کمک و نجات شما آمدهام.
یوسف ندابو درباره حکومتداری داریوش ادامه داد: داریوش جادهای بنا کرد که صدها مایل طول داشت و بین راهِ این جادهها مکانهایی را برای استراحت مسافران تعبیه کرد.یک سنگ نوشته در مصر بنا شده که در آن داریوش میگوید که من راه را برای جهان باز میکنم .همچنین داریوش هزینه بازسازی معبد سلیمان را فراهم کرد.
ندابو افزود: سیستمی که داریوش با آن دنیا را اداره میکرد، تا به امروز باقی مانده و وضعیت نظامی بریتانیا برگرفته از آن است. داریوش اولین کسی بود که سیستم اطلاعاترا ابداع کرد تا افکار دربار را به اطلاع وی برسانند که اگر احیاناً شورشی قرار بود اتفاق افتد، جلوی آن گرفته شود. وی همچنی شیوه داد و ستد و تجارت را در آن دوران رایج کرد.یکی از حاکمان داریوش را بزرگترین پادشاه دانسته است. خود داریوش گفته است که من نه ظالم بودم و نه آدم خبیثی بودم و با نیت درست کارم را انجام دادم.
یوسف ندابو در پایان بر اساس این استدلالات، از بحث خود نتیجه گرفت که منظور از ذوالقرنین همان داریوش هخامنشی است