دوشنبه ۹ بهمنماه سال 1391، نشست چهاردهم کارگروه زنان و مناسبات خانواده برگزار شد. این نشست شامل دو بخش بود که در قسمت اول دکتر محبوبه بابایی بحث خود را با موضوع سبک زندگی زنان در مناسبات خانواده ارائه داد و در قسمت دوم نشست دکتر ساسان ودیعه، استاد دانشگاه و مترجم کتاب حقایقی درباره تجاوز جنسی، به بحث در خصوص این کتاب پرداخت.
در ابتدای این نشست دکتر عالیه شکربیگی، مدیر کارگروه زنان ومناسبات خانواده،مقدمهای را در رابطه با موضوع ارائه کرد. وی گفت: سبک زندگی، روشی است که افراد در طول زندگی انتخاب کردهاند و زیربنای آن در خانواده پیریزی میشود که در واقع متاثر از فرهنگ،نژاد، باورها و… است. سبک زندگی در سه دوره به کمال میرسد و باید گفت سبک زندگی جنبههای عینی، مشهود و ملموس فرهنگ وارزشی در یک جامعه است و گویای بخش قابل رویت هویت جمعی و هویت فرهنگی در یک جامعه باشد.
وی همچنین به این مساله با اشاره به این نکته که سبک زندگی را میتوان در اوقات فراغت، تفریح، رفتارهای جنسیتی، زبان و… مورد بررسی قرار داد، گفت: با توجه به تغییرات اجتماعی در چندین دهه اخیر مخصوصا نقشهای اجتماعی مربوط به زنان، به نظر میرسد بین نقشهای سنتی زنان و تقاضای جامعه برای اتخاذ نقشهای جدید تفاوتهایی وجودداشته باشد که منجر به تفاوت در سبک زندگی آنها میگردد.
پس از صحبتهای دکتر شکربیگی، دکتر بابایی، استاد دانشگاه و مدیرگروه علوم اجتماعی دانشگاه آزاد زنجان، بحث خود را در رابطه با سبک زندگی زنان ارائه کرد. وی بحث خود را با طرح برخی سوالات اساسی آغاز کرد و پرسید:
وی در ادامه بحث و در پاسخ به سوالات فوق گفت: پدیده طلاق عاطفی هر روز گسترش مییابد و همسران همدیگر را همخانه و همسایه تلقی میکنند.در تهران آمار ازدواج کاهش و طلاق افزایش مییابد. زنان مطلقه خانهدار نسبت به زنان مطلقه شاغل دچار بیماریهای عصبی و روانی بیشتری هستند و همچنین کودکانی که در این خانوادهها تربیت میشوند دچار فشار روانی و دلهرهاند.
این استاد دانشگاه با اشاره به مواردی از مصاحبههایی که با زنان در طبقات متوسط و پایین انجام داده گفت: در نتیجه این مصاحبههای عمیق به سبک زندگی زنان مورد مطالعه پی بردم. سبک زندگی زنان ما چه انواعی دارد؟ آیا میتوان گفت زنان ایران دارای سبک در زندگی روزمره خود در عرصه خانواده هستند؟ زندگی سبکدار چه کارکردی دارد و آیا این کارکردها برای زنان ایرانی وجود دارد؟ مهمترین هدف بحث حاضر آشکارسازی وجود سبک زندگی یا عدم وجود آن در زنان سنخهای مورد نظر در مناسبات خانوادگی، دوم تشخیص ویژگیهای سبک زندگی زنان مورد نظر با اتکا به سه مفهوم محوری نقشهای خانگی، تعلق خانوادگی و سوم بحث قدرت در خانواده است.
این استاد دانشگاه در تعریف سبک زندگی گفت: از تعاریف کلی سبک زندگی؛ به نظر بوردیو؛ «سبک زندگی سلیقهها یا عادتوارهها به کار میرود، عادت وارهها از نظر بوردیو اصول تصویرگر رفتارهای متمایز و متمایزکنندهاند». سبک زندگی الگوی نسبتا پایدار سازماندهی زندگی روزمره در چارچوب یک موقعیت معین زندگی و منابع قابل دسترسی است. به تعبیر وبر «سبک زندگی، که شاخص گروهای منزلتی است، همان مجموعه رفتارهای افراد و گروها در زندگی روزمره است در ازدواجهای درون گروهی الگوهای مجزای زندگی، غذاخوردن، لباس پوشیدن، تفریح، الگوی مصرف، سخنگفتن و نگرشهایی که نشاندهنده گروه منزلتی متفاوت است».
وی ضمن اشاره به اینکه سبک زندگی متغیر پنهانی دارای دو بعد است ادامه داد: یک بعد آن عینی و مادی که شاخص آن مصرف است؛ مصرف اشیا و رفتار. انواع رفتارهای مصرفی با قدرت خرید گروهها بستگی تنگاتنگی دارد و بعد دیگر ذهنی است که سلیقه یا ترجیحات و علایق است. انتخابهای فردی براساس ترجیحات و علایق درونی و درک فرد از امور است. قدرت خرید و تشخیص افراد هر دو سازنده سبک زندگی افرادند و اصل انتخاب مفهوم اصلی سبک در زندگی است.
حق و امکان انتخاب زنان پایینتر از مردان است
دکتر بابایی اضافه کرد: سبک زندگی از طرفی با امکان انتخاب و از طرفی با حق انتخاب رابطه دارد. به موازات محدودبودن امکان انتخاب، حق انتخاب سبک زندگی هم محدود و بسته خواهد بود. در بحث سبک زندگی زنان و مناسبات خانواده به کمک بحث نقش و نقش جنسیتیشده، تجربه زیسته جنسیتیشده و فرهنگ جنسیتیشده نشان میدهیم که حق و امکان انتخاب زنان نسب به مردان بسیار پایین است.
او افزود: از آنجا که شاخص اصلی سبک زندگی علاقه و سلیقه فرد است و نحوه انتخاب مهم است، الگوی رفتاری به کمک مفهوم تلقی اجتماعی، نوع و ویژگیهای تعلقات زنان در مناسبات بین آنان و خانواده بررسی میشود و الگوهای جذب و دفع میان آنان با استفاده از تعلقپذیری تبیین میشود. مفهوم دیگری که به کمک آن نوع و ویژگیهای سبک زندگی آنان در ارتباط با خانواده تبیین میشود مفهوم نقش با تبیین وظایف خانگی بین دو جنس است؛ قدرت و نحوه تصمیم گیری در امور مهم،.
بابایی ضمن اشاره به این نکته که در این بررسی سه سنخ از زنان: زنان متاهل (خانه دار و شاغل)، زنان سرپرست خانوار و سوم مادران تنها مورد نظرند گفت: ضرورت سبک زندگی زنان در مناسبات خانواده به چند مساله اساسی برمیگردد. ۱- نقشی که سبکهای زندگی در معنابخشی، هویتبخشی، کیفیتبخشی و حتی شکوفاسازی شخصیتها و جهانهای زندگی افراد در چارچوب ساختاری ایفا میکنند ۲- نقشی که سبک زندگی در کیفیتبخشی به جهان خانواده دارد ۳-نقشی که سبک زندگی در کیفیت بخشی و ساخت سبک زندگی فردی و جمعی و ایجاد تحول در حیات اجتماعی جامعه دارد.
سبک زندگی زنان، سبک تاکتیکی است تا استراتژیک
او خاطر نشان کرد: مجموعه کنشهای مبتنی بر گزینش ارادی و با درنظرداشتن ترجیحات فرد یعنی علایق درونی و تصمیمگیری مبتنی بر برنامهریزی سازماندهی و سیاستهای مبتنی بر ارزشهای خودشکوفاساز میباشد، که به آن سبک زندگی استراتژیک یا سبک زندگی عالمانه میگویند. سبکهای زندگی عالمانه نقطه مقابل سبک زندگی تاکتیکی و عامیانه میباشد. سبک زندگی اکثر زنان در مقابل سبک زندگی مردان تاکتیکی است. زنان با توجه به موقعیت و شرایط ناپایدار و موقتیای که در آن قرار دارند میتوانند برای همان موقعیت و شرایط برنامه موقتی طراحی کنند.
این استاد دانشگاه همچنین گفت: رابطه قوی بین مجموعهای از توانمندیهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی زنان با سبک زندگی آنها وجود دارد. نقشهایی که آنان در زندگی روزمره میپذیرند، آورنده یا بازدارنده این توانمندیهاست. یکی از مهمترین فضاهای حضور و رفت و آمد هر فرد فضای خانه و خانواده است. در خانواده امروزی جامعه ایران خانواده هستهای سنتی زن و شوهری نوع مسلط، عام و مقبول میباشد. هنگامی که برحسب نحوه تقسیم وظایف بین دو جنس نوعی مرزبندی بین نقش زنانه و مردانه در عمل به وجود میآید میگوییم توزیع نقشهای خانوادگی، جنسیتی است. به موجب این مرزبندی، نقشهای خانگی بدون درآمد و دستمزد درون خانه و منزویکننده به زنان و نقشهای بادرآمد و دستمزد و اجتماعی به مردان سپرده میشود. از آنجایی که مرد در عرصه عمومی و در اقتصاد و سیاست است کانون عقلانیت و عقلگرایی و خردورزی در او رشد مییابد و از آنجایی که زن در عرصه خصوصی و در امور خانهداری و بچهداری قرار دارد کانون احساس و عاطفه است و مهمترین وظیفه او ایجاد روابط گرم و صمیمی در خانه است. از آنجایی که پول در دست مرد است پس قدرت تصمیمگیری درباره امور مهم را دارد و زن فقط در مورد امور جزئی میتواند به تنهایی تصمیمگیری کند. اما زن به نسبتی که در آوردن منابع به خانه نقش دارد، آنگاه موقعیت او اندکی تغییر میکند. با توزیع جنسیتی نقشهای خانگی و سپردن نقشهای خانگی مانند آشپزی و مراقبتی و.. به زنان، تجربه زیستی زنان متفاوت از تجربه زیسته مردان میشود.
دکتر محبوبه بابایی علاوه بر اینکه توزیع جنسیتی وظایف خانگی را موجب خانگیشدن سبک زندگی زنان دانست، گفت: جنسیتیشدن سبک زندگی زنان نیز بیانگر وجود فرهنگ زنان در مقابل فرهنگ مردان است. متفاوت بودن نقشها و فضای فعالیتهای زنان از نقشها و فعالیتهای مردان و تجربه زیسته متفاوت هر یک موجب تمایز بین سبک زندگی مردانه و زنانه یعنی ناهمگونی سبک زندگی جنسیتی میشود. این ویژگی مانع ایجاد درک متقابل و تفاهم بین زن ومرد میشود. محصوربودن فعالیت زنان در خانه و کم اهمیت دیدن نقشهای واگذاری به زنان یعنی بدون دستمزد بودن آنان در مقایسه با نقشهای دستمزدی مردان، وابسته و تحت حمایت مردان بودن، منفعل بودن زنان، فرهنگ زنان را به لحاظ محتوایی و عینی و تجربی فقیر و پایینتر از سبک زندگی مردان مینماید. همچنین خانه محور بودن نقشهای زنان، همسری و مادری و آمیختهبودن فعالیتهای فراغتی آنان با کار خانگی به دلیل نداشتن وقت آزاد از پیش تعیین شده و فقدان برنامه برای اوقات فراغت و نداشتن پول مورد نیاز و عمدتا در دنیای شخصی و خصوصی حضور داشتن و در خانواده به سربردن از یک سو به لحاظ نظری زنان را حاشیهای و در انزوای اجتماعی قرار میدهد.
این جامعهشناس گفت: زنان به جای داشتن سبک زندگی استراتژیک ناچار به سبکهای زندگی تاکتیکی میشوند. نداشتن استقلال اقتصادی و اجتماعی و آزادی عمل برای ایام فراغت چون زنان خود را وقف خانواده و زناشویی و مادری میکنند و فراغتهای آنها خانواده محور است موجب وابسته شدن سبک زندگی زنان و هنجاریشدن سبک زندگی آنان به جای سبک زندگی خودشکوفاساز شود. اما با ایجاد گرایش به سمت همکاری بین دو جنس در انجام وظایف خانوادگی از شدت تمایز سبک زندگی بین مردان و زنان کاسته میشود و کانونهای تصمیم گیری در امور خانگی نیز نسبتا کم میشود. زنان فرصت پرداختن به خود، آزادی عمل، قدرت تصمیم گیری در اعمال سلیقه و ترجیحات خود در امور روزمره را به دست میآورند و استقلال و ابتکار عمل بیشتری پیدا میکنند. سبک زندگی از هنجاری به سبک زندگی خودشکوفا و فعال و استراتژیک گرایش مییابد. برخلاف بسیاری از صاحبنظران که افزایش نرخ اشتغال دستمزدی زنان، تحصیلات و درآمد آنان را از دلایل عمده همکاری بین زن و مرد در انجام وظایف خانگی میدانند، به نظر میرسد که این عوامل اتفاقا استثمار و بهرهکشی مضاعف زنان توسط همسرانشان در چارچوب خانواده شده است.
او همچنین برخی از دلایل ظهور سبکهای زندگی مبتنی بر همکاری بین زن و مرد در انجام وظایف خانگی در ایران را نام برد و به این نکته اشاره کرد که: امروزه سبک دلبستگی زنان به همسر و فرزند تغییر یافته، از سبک دلبستگی افراطی کاسته شده و با افزایش توانمندی و اشتغال و ارتباط اجتماعی آنها رابطه معکوس دارد.
دکتر بابایی افزود: تعلق محلهای زنان روبه زوال و تعلق به اشیا و خانواده فرزندان بیشتر شده به گونهای که در زنان خانهدار این تعلق به شکل وابستگی درآمده است و این مساله باعث میشود آنها نتوانند امکان هویت بخشی به زندگی و کیفیت بخشی به زندگی خود را بدست آورند. تحرک شغلی اجتماعی فرهنگی و تغییر در نگرش زنان به زندگی موجب بروز سبکهای زندگی جدید زنان در مناسبات خانوادگی شده که در گذشته وجودنداشته است.
شیوع سبک زندگی پنهانی و متظاهرانه در میان زنان
وی ضمن اشاره به سبک زندگی پنهان در مقابل سبک زندگی آشکار زنان خاطرنشان کرد: جستجوی روابط عاطفی مثبت یا منفی در خارج از مناسبات خانوادگی و گسترش دامنه دلبستگی به خارج از خانواده مثل دوستان از مصادیق بروز این سبک زندگی است. ظهور این نوع سبک زندگی به معنای فاصله آشکار بین ترجیحات، علایق و رفتارهای مصرفی زنان در مناسبات بین آنان و همسرانشان در زندگی روزمره خانوادگی است.
او بیان کرد: مشاهده دهها مورد روابط پنهانی خانمهای متاهل با مردان دیگر بخشی از واقعیت ایجاد شکاف بین بعد ذهنی و عینی سبک زندگی زنان است که نشان از فشار هنجارهای عرفی و نظام پدرسالاری عمومی حاکم بر کل دستگاههای حمایتی، خدماتی و حقوقی و نظم اجتماعی دارد و برخی از زنان مجبور به تحمل و پذیرش سبک زندگی تعارض آمیز و متظاهرانه میشوند.
او در رابطه با سبک زندگی متظاهرانه گفت: این سبک زندگی در گذشته نزدیک در میان زنان پس از فاصلهگیری از سبک زندگی سنتی و با افزایش سواد و کاهش دامنه تعلقات از خویشاوندی به خانواده هستهای به وجود میآید. کارکردهای سبک زندگی متظاهرانه برای زنان حفظ روابط صلح آمیز و مسالمتجویانه با خانواده شوهر به منظور ایجاد ثبات و آرامش در مناسبات میان خانواده خود، حفظ روابط مسالمت جویانه با همسر به منظور ایجاد فضای آرامش برای فرزندان خود و یا استمرار تعلقپذیری به همسر و حفظ رشتههای بین زن و مرد میباشد. زنان به منظور مقبولیت از جانب دیگران مهم، در راستای کارکردهای خود، از این سبک زندگی در مناسبات خانواده استفاده میکنند.
وابستگی سبک زندگی زنان به مردان، به دلیل حاکمیت نظام هنجاری مردسالارانه
این استاد دانشگاه به نتیجهگیری بحث خود پرداخت و گفت: نتیجهگیری این بحث که بیشتر در مورد زنان طبقات پایین، متوسط و متوسط به بالای فرزنددار صادق است نشان میدهد برای زنان ارزشهای خانوادگی مهمتر از ارزشهای فردی است. برای زنان محافظت از فرزندان بزرگترین ارزش اخلاقی به حساب میآید. برای اغلب زنان حمایت احساسی عاطفی فرزندان مهمتر از حمایت احساسی و عاطفی و جانی از خودش است. برای اکثریت این زنان تملک و دارایی موجب امنیت خاطر میشود. در صورت داشتن امنیت مالی و جانی و حمایت محاکم قضایی، بسیاری از زنان که در معرض خشونت توسط همسرانشان هستند، طلاق گرفته و از وابستگی بیمارگونه زنان به مردان کاسته شده است.
همچنین وی درادامه افزود: علاوه بر کار یکنواخت خانگی، بخش اعظم زنان متاهل و خانهدار در فقر مالی و ناامنی به سر میبرند. این شرایط موجب وابستگی سبک زندگی زنان به مردان میشود. وابستگی سبک زندگی زنان به مردان در نتیجه حاکمیت نظام هنجاری مردسالاری عمومی و خصوصی موجب افزایش قدرت کاذب مردان و تداوم اعمال رفتارهای سلطه گرانه از جانب آنان بر زنان میشود. بنابراین در صورت ناتوانی ساختار و نظام اقتصادی و اجتماعی در فراهمآوردن نیازهای همگان برای پاسخ به نیازهای زیستی و هنجاری هرگونه طرح و برنامهای به منظور سبکپذیری و سبکمند کردن زندگی افراد و گروههای اجتماعی از جمله زنان منجر به شکست خواهد شد. زیرا سبک زندگی یعنی انتخاب رفتار براساس ترجیحات و سلیقه.
در آخر نیز وی با بیان این مطلب که نابهنجاریها و بدرفتاریها و سلطهگری مردان بر زنان ریشه در عاملی چون ضعف و ناتوانی ساختار نظام اجتماعی و افتصادی در توزیع عادلانه و حق انتخاب دارد اضافه کرد: بخش دیگر مربوط به فرهنگ پدرسالاری عمومی و خصوصی ریشه دار در جامعه. فقدان زمان آزاد از پیش مشخص و در نتیجه فقدان برنامه ریزی برای آن ایام برای مصرف خود و ترجیح پاسخ به نیازهای اعضای خانواده به نیازهای خود، منجر میشود که سبک زندگی آنان رشد دهنده و فعال و استراتژیک نباشد.
پس از بحث دکتر بابایی، دکتر شکربیگی این نکته را افزود که: نوعی تحولات ارزشی و هنجاری در نهاد خانواده و زندگی زنان دیده میشود. گونههای مختلف سنتی، در حال گذار، مدرن و پست مدرن در خانوادههای ایرانی دیده میشود که از بیرون عوامل مدرنیته، رسانهها و… سبک جدید را در زندگی زنان به وجود آوردهاند و در جامعه ایران دین و دولت نیز در تغییر سبک زندگی زنان موثر بودهاند.
در بخش دوم نشست دکتر ساسان ودیعه، مترجم کتاب حقایقی درباره تجاوز جنسی، به معرفی و بررسی کتاب مذکور پرداخت.
وی دلیل و هدف ترجمه از این کتاب را اینگونه عنوان کرد: تعدادی از دانشجویان به من مراجعه میکردند که مشکلاتی در خصوص آزار جنسی داشتهاند. من وقتی به حرفهای آنها گوش دادم متوجه شدم که بیشتر آزارها از طرف آشناها بوده است. گزارش دکتر افروز هم روی من تاثیر منفی گذاشت که بخشی از این گزارش به بلوغ جنسی زودرس در بین دختران و پسران مربوط میشد. همچنین در کتابهای مختلفی که درباره آسیبهای اجتماعی بود جستجو میکردم، کتابی تحت عنوان تجاوز جنسی و نظیر این پیدا نکردم. بنابراین این کتاب را از یکی از انتشاراتها در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران خریده و شروع به ترجمه آن کردم.
وی گفت: مخاطبین این کتاب بیشتر جوانان و نوجوانان هستند و کتاب ساده نوشته شده ولی در عین حال بسیار مطالب بیپردهای را درباره موضوعات تجاوزات جنسی در جامعه آمریکا به کمک آمارها مطرح میکند.
۸۰درصد آزارهای جنسی توسط آشنایان است
دکتر ودیعه افزود: محتوای کلی کتاب با مفاهیم کلی چون تجاوز و تفاوت آن با آزار جنسی، انواع تجاوز و انواع گروههایی که این عمل را انجام میدهند و انواع مواردی که میتواند در این کار موثر باشد، عجین است. بعد از این مسائل انواع و اقسام تجاوزات موجود در جامعه آمریکا را به شکل مفصل بررسی میکند.
این مترجم گفت: این کتاب مدعی شده آزار جنسی یکی از مشکلاتی است که کم گزارش میشود. شاید از حدود صد هزار گزارشی که در رابطه با آزار جنسی به پلیس و دادگستری آمریکا گزارش شده نویسنده مدعی است که ۲۰ یا ۱۰ درصد قضیه بوده و مسائلی از این دست خیلی بیشتر است و یک سری دلایل را هم آورده است. در آمریکا هم آمارها نشان داده که ۸۰درصد آزارهای جنسی توسط آشنایان است.
وی ادامه داد: بعد از معرفی مباحث گفته شده، نویسنده به سراغ راههای پیشگیری میرود. اصل این کتاب بر این مبناست که ما باید پیشگیری را مبنا قرار دهیم نه درمان و معالجه را. در آمریکا درسی به نام بهداشت روانی دارند. این درس را از کودکان دبستانی شروع میکنند. برای بچههای دبستانی نمایش عروسکی گذاشتند با عروسکی به نام «تام»، عنوان این بازی هست «لمس بدنی خوب و لمس بدنی شوم». به بچهها یاد میدهند که اگر کسی به بدن شما دست درازی کرد، چطور تشخیص دهید که این دست درازی دوستانه است یا خصمانه.
علاوه براین دکتر ودیعه به این مساله اشاره داشت که: با توجه به نمونههایی که در کتاب آورده شده، نشان میدهد که قوانین آمریکا دست معلم و پلیس را باز گذاشته و قضیه را بسیار جدی میگیرند. با توجه به ادعای کتاب، در آمریکا الکل و روانگردانها خیلی در بحث تجاوز جنسی آسیبرسان شدهاند آموزش را در کل محور قرار دادهاند و در ده سالی که در آمریکا آمار تجاوز بالا رفت، آموزش را راهبرد موثر قراردادند و توانستند 60 تا ۷۰درصد آزار جنسی را کاهش دهند.
در مدارس، درسی به نام بهداشت روانی باید داشته باشیم
مترجم کتاب ادامه داد: بخش دیگر کتاب راههای پیشگیری در محیطهای مختلف را آورده مثلا مدرسه، در خانه، کوچه، روابط دختر و پسر و محدوده آن، سپس وارد بحث ادیان میشود و نظر آنها را نسبت به آزار بررسی میکند. بخش دیگر کتاب که به عنوان بسترسازی برای آزار جنسی مورد ملاحظه قرار گرفته، بحث جامعهپذیری و فرهنگ است. در جامعه آمریکا شیطنت پسرانه دست درازی به یک دختر، شاید در شوخیها یک امر پسندیده است ولی از یک زن انتظار رفتار با منش زنانه کدبانوگری، گذشت و مدارا را دارند و همین ابتدا که فرد وارد فرهنگ میشود و این شوخیها و… را میبیند منجر به این میشود که در نوجوانی پا را از حد فراتر بگذارد. لذا در بحث پیشگیری بحث مبارزه با خرافههای فرهنگی را هم مطرح میکند. میگوید چرا در جامعه دید منفی به جنس زن و برتریطلبی جنسی نسبت به مرد باید داشته باشیم.
وی نکته دیگری که در رابطه با این کتاب بیان داشت این بود که: یکی دیگر از نکات مثبت کتاب، استناد به آمارهای مختلف است و این نشان میدهد که جامعه مورد نظر کتاب باز است و در بحث پیشیگری آمریکا پیشرفت داشته؛ مراکز مشاوره ۲۴ ساعته برای بحران تجاوز، مشکلات خانوادگی و آدرس سایت و مراکزی وجود دارد که افراد آسیبدیده میتوانند مراجعه کنند و کمک دریافت کنند.
در پایان نیز، سخنران نشست، گفت:ایران نسبت به دیگر کشورهای دیگر دنیا بیشترین مراجعه به اینترنت برای مسائل جنسی دارد و خود این مساله در جامعه اسلامی ما سوال برانگیز است.باید درسی در رابطه با بهداشت روانی و سبک زندگی برای کودکان و نوجوانان در ایران داشته باشیم. در پایان دکتر شاپوری، ناشر کتاب، نقطه نظرات خود را ارائه کرد و این نشست با بحث و گفتگو میان حاضران به پایان رسید.
تهیه گزارش: مشکات سخاوتی