یادداشت روز

تازه‌ها

اعتراضات

 

گزارش نشست‌ها

نشست علمی با عنوان «کاربست نظریات پارسنز در جامعه ­شناسی درمانی» به همت گروه جامعه ­شناسی درمانی انجمن جامعه ­شناسی ایران، روز چهارشنبه به تاریخ 1402/12/02 در ساعت 21 به صورت مجازی و بر بستر گوگل میت با حضور علاقمندان به این مبحث برگزار شد.

سخنران این نشست مرتضی قلبی از اعضا گروه علمی جامعه ­شناسی درمانی در امتداد بحث نشست 29 آذرماه 1402 مطالب خود را به شرح زیر بیان کرد.

قلبی با بیان این مطالب سخنرانی خود را آغاز کرد: برداشت من از جلساتی که با موضوع جامعه شناسی درمانی پشت سر گذاشته ایم و مطالبی که از کلاس های استاد تنهایی دریافته ام این بوده است که موضوع جامعه شناسی درمانی رویکردی فراتر از معرفی صرف جامعه شناسی تفسیری پرگمتیستی یا سایر پارادایم های جامعه شناسی بوده است . جامعه شناسی درمانی­، ریل گزاری بر اساس بهره­مندی از دانش جامعه­ شناسی برای حل معضلات جامعه در سه سطح خرد و میانه و کلان می­باشد و نقطه بهره­برداری از این دانش با فرود به زمین و درگیر شدن با مسائل عینی جامعه فراتر از حوزه نظری محض می­باشد. شاید روزی موضوع جامعه ­شناسی درمانی قابلیت تبدیل به یک دپارتمان تخصصی سازمان یافته با هدف کمک به نظام حکمرانی چه در تقنین قانون و چه اجرا به عنوان یک مرجع علمی و قابل اعتماد قرار را پیدا کند.

قلبی ادامه داد از نظریه نظام سایبرنتیک پارسونز اینگونه برداشت می­شود که جامعه چگونه کار می­کند ، طبیعی است که وقتی از ساختار کارکردی جامعه شناسی آگاه باشیم سرانجام بهتر می­توانیم نقصان و کژکارکردی های آن را نیز دریابیم. پارسونز معتقد است که پیوسته در متن جامعه یک جریانی برقرار است و آن تبادل اطلاعات و انرژی است. هر کنشی که در هر سطحی در جامعه رخ می دهد الزاما با صرف انرژی همراه است و این انرژی برای مصرف شدن ، نیاز به یک محرک اولیه دارد که محرک اولیه در اینجا اطلاعات است . این اطلاعات قوام و دوام خود را از انرژی مصرف شده بدست می­آورد این تسلسل را پارسونز در جامعه اینگونه تقسیم می کند که نظام فرهنگی و نظام اجتماعی اطلاعات مورد نیاز نظام شخصیت و ارگانیسم زیستی را تامین می کند و نظام شخصیت و ارگانیسم زیستی با کنشگری بر مبنای اطلاعات دریافتی به دوام و استمرار و تعادل سیستم ، انرژی می بخشد و موجب قوام و دوام نظام فرهنگی و نظام اجتماعی میشود.

هرگاه این تبادل اطلاعات و انرژی دچار نقصان و اشکال شود این سیستم از تعادل خارج شده و به تعبیری بیمار میشود. برای فهم بهتر مساله به ذکر مثالی میپردازم در یک جامعه که مساله حجاب برای بانوان امری پذیرفته شده از سوی قاطبه جامعه باشد این معنا را دارد که نظام فرهنگی (به هر دلیل ) توانسته است نظام شخصیت را متقاعد سازد تا با حجاب بودن را بعنوان یک کنش در نظام اجتماعی برگزینند و بعنوان یک رکن در ارگانیسم زیستی بپذیرند . لذا مادامی که کنشگران به حجاب التزام نشان می دهند نظام فرهنگی انرژی دریافت می کند و اطلاعاتِ حفظ حجاب را برای کنشگران بازتولید کرده و در ارگانیسم زیستی به جریان می ­اندازد و نظام اجتماعی با حجاب هماهنگ میشود و تا زمانی که این هماهنگی بین اجزا سیستم برقرار است این جامعه در تعادل بسر میبرد .

قلبی افزود: هرگاه منابع فرهنگی دیگری (جنبش های فمنیستی ، ارتباط با سایر تمدن­ها ، مبارزات برابری طلبانه و ...) بتوانند در این سیستم نفوذ کنند و از آزادی حجاب قبح زدایی کنند ، کنشگران متاثر از اطلاعات جدید از حجاب سر بازمی‌­زنند و دیگر انرژی لازم برای نظام فرهنگی را باز تولید نمیکنند ، اینجاست که پایه­های فرهنگی متاثر میشود و تولید اطلاعات جدیدی شکل میگیرد که توسط نظام شخصیت و ارگانیسم زیستی مورد حمایت قرار میگیرد و انرژی مورد نیاز نظام فرهنگی جدید را تولید میکند . این مثالی برای توصیف مکانیزم عملکرد نظام سایبرنتیکی پارسونز بود . ناگفته پیداست که جامعه شناس در هر پارادایمی فاقد هر نوع جانبداری است و قضاوت شخصی و سلیقه نسبت به حجاب ندارد.

قلبی گفت: اما کژکاردی یا بیماری اجتماعی را چگونه میتوان تشخیص داد؟ آیا حجاب بیماری اجتماعی است و یا آزادی حجاب را باید بیماری و کژکارکردی تلقی کرد؟ پاسخ نیاز به بسط بیشتر نظام سایبرنتیکی دارد. ابتدا یک جا باید همه ما در تعریف یک جامعه سالم و کارآمد اتفاق نظر داشته باشیم. گرچه تعریف واحدی از جامعه سالم و کارآمد از نظر جامعه شناسی وجود ندارد، اما به طور کلی میتوان گفت جامعه ای سالم و کارآمد است که در آن:

1. نیازهای اساسی انسان ها اولویت داشته باشد:

امنیت:افراد در جامعه احساس امنیت جانی و مالی داشته باشند.

سلامتی:افراد به خدمات بهداشتی و درمانی مناسب دسترسی داشته باشند.

غذا:افراد به غذای کافی و سالم دسترسی داشته باشند.

مسکن:افراد به مسکن مناسب و با کیفیت دسترسی داشته باشند.

آموزش:افراد به آموزش و پرورش با کیفیت دسترسی داشته باشند.

2. عدالت اجتماعی وجود داشته باشد:

تساوی فرصت ها و رفع تبعیض:همه افراد در جامعه از فرصت های برابر برای پیشرفت برخوردار باشند.

مشارکت در تصمیم گیری:همه افراد در جامعه در تصمیم گیری های اجتماعی مشارکت داشته باشند.

توزیع عادلانه ثروت:ثروت در جامعه به دور از رانت و امتیاز توزیع شود.

3. انسجام اجتماعی وجود داشته باشد:

اعتماد:افراد به هم اعتماد داشته باشند.

همبستگی:افراد با هم احساس تعلق خاطر داشته باشند.

همکاری:افراد حل مشکلات و پیشرفت جامعه با یکدیگر برای همکاری.

4. نهادهای اجتماعی کارآمد باشند:

خانواده:خانواده به عنوان یک نهاد اجتماعی قوی و کارآمد عمل کند.

دولت:دولت به عنوان کارآمد وظایف خود را انجام دهد.

آموزش:نظام آموزشی به صورت کارآمد وظایف خود را انجام دهد.

اقتصاد:اقتصاد جامعه به عنوان موتور کارآمد عمل کند.

5. محیط زیست سالم باشد:

آلودگیهوا، آب و خاک به حداقل برسد.

منابع طبیعی:منابع طبیعی به طور پایدار استفاده میشوند.

توسعه پایدار:توسعه جامعه به گونه ای باشد که به محیط زیست آسیب نرساند.

وی افزود همانطور که ملاحظه میشود این تعریف مختصر و مفید متضمن نظریه­های مختلف جامعه­ شناسی در مورد جامعه سالم و کارآمد است و علیرغم اختلاف در مبانی نظری و دیدگاه­ های پارادایم ­ها از نظریه ­های کارکردگرایانه، تضاد و کنش متقابل نمادین پشتیبانی میکند. در نهایت، اینکه چه جامعه­ را میتوان سالم و کارآمد نامید، به ارزش­ها و فرهنگ جامعه مورد نظر بستگی دارد. با عنایت به مطالب بالا نمونه ساده­ تری را مثال میزنم و به این مساله باز خواهم گشت . اعتیاد مساله است که یک معضل و بیماری تلقی میشود زیرا محصول آن اتلاف سرمایه ، به هدر دادن منابع انسانی ، آسیب به نهاد خانواده ، افزایش بزه اجتماعی ( تن فروشی ، سرقت ، ضرب و شتم ، طلاق) و اتلاف منابع اقتصادی خواهد بود . برای مقابله و کنترل و درمان آن جامعه شناس درمانی پارسونزی آن را اینگونه تحلیل میکند:

۱-آنچه در نظام کنش حفظ الگوهای فرهنگی است ، در جامعه کلی مجموع شبکه فرآیندهای جامعه پذیری اعضای جامعه است که از گذر آن فرهنگ به کنشگران اجتماعی عرضه شده و انتقال مییابد و اینان آن را درونی میکنند و بدین سان فرهنگ یک عامل مهم انگیزه رفتار اجتماعی شان می شود. کارکرد جامعه پذیری عمدتا از آن خانواده و نظام آموزشی جامعه است ، هرچند که آن را در همه فعالیت های تربیتی ، در وسایل ارتباط جمعی ، در سندیکاها و در احزاب سیاسی و غیره نیز می توان مشاهده کرد . در نظام فرهنگی اعتیاد باید آنچنان یک فعل مذموم و نکوهیده تلقی شود که به ارگانیسم زیستی راه پیدا نکند و در نظام شخصیت هم پذیرفته نشود (ص۱۴۲). ( مثال همراهی سیگار و روشنفکری) این اقدام از آموزش در مدارس تا دانشگاه ها و فرهنگ­سازی در تولیدات رسانه­ای مانند سینما و تئاتر و فیلم های تلویزیونی و حتی تاثیر گزاری بر هنرمندان و نویسندگان و شاعران و سلبریتی­ ها میتواند تاثیرگذار باشد .

۲-در نظام اقتصادی به نظر پارسونز مهم ترین ویژگی جامعه صنعتی مدرن ، موقعیت­برتر و مسلطی است که نهادهای اقتصادی در آن دارند ، به زعم پارسونز اقتصاد به دولت و به افرادی متکی است که مسئولیت بسیج و هماهنگی کار را دارند و ضامن امنیت سرمایه­ ای هستند که در راه تولید سرمایه­گذاری شده است. به نظر پارسونز مدیریت نظام پولی و اعتباری در اختیار سیاست است ، نهادهای سیاسی اختیار کنترل وکم یا زیاد کردن حجم نقدینگی و قبض و بسط اعتبارات را دارند ، اساس نظام اقتصادی بر تصمیماتی که در مراجع سیاسی گرفته میشود مبتنی است . لذا دولت علاوه بر استفاده از قوه قهریه با اخلال در اقتصاد اعتیاد میتواند گردش مالی آن را بشدت مخدوش و پرهزینه سازد . بدینوسیله به بنیان تولید و عرضه مواد مخدر صدمه وارد کند.

۳- اصلاح و نظارت مستمر ساختاری: بی تردید بررسی اوقات فراغت ، جاذبه های اعتیاد ، ریشه های تمایل و کشش افراد به اعتیاد ، رابطه اعتیاد با طبقه اجتماعی ، نسبت اعتیاد با قشر متمول و مرفه و تاثیر نومیدی و سرخوردگی در تمایل قشر ضعیف و فقیر جامعه به اعتیاد را با استفاده از روش های تحقیق کمی و کیفی در دستور کار خود قرار میدهد. رابطه میان مواد مخدر و سیاست و قدرت در جامعه­ که تاثیر مواد مخدر بر اقتصاد عمومی تاثیرگذار است نزد جامعه­ شناس درمانی پارسونزی به منظور شناخت ساختار مورد توجه خواهد بود.

بنابر این در طراحی ساختاری و سلسله مراتبی که می تواند واجد کارکرد باشد ، جامعه شناس درمانی از سازمان های مردم نهاد ، سازمان های بین المللی ، اکیپ های پژوهشی و تخصصی در پیشگیری و درمان اعتیاد حمایت کرده و به شکل گیری آنها توصیه می کند . در تعریف وظایف جامعه ­شناس درمانی ورود تخصصی به امر اعتیاد و مواد مخدر توصیه نمیشود و این کار بر عهده متخصصان سازمان ها و دوایر مرتبط مبارزه با اعتیاد عهده دار هستند ، جامعه­ شناس درمانی نقشه راه را ارائه می دهد و ریل گزاری بر عهده مجریان امر است .

قلبی تاکید کرد که این نکته قائل توجه است که در جامعه توسعه یافته ، مدرن و تفکیک یافته و درون ساخت هر چیزی در جای شایسته خود قرار می گیرد و حسب طبیعت جامعه مدرن ، سازمان­ها و نهادهایی که حکم سیستم دفاعی اجتماعی را دارند ظهور میکنند و با کارکرد سازنده­ شان به محافظت از جامعه می پردازند و کار جامعه ­شناس سبک ­تر می­شود. اما در جامعه توسعه نیافته سیستم دفاعی اجتماعی بسیار ضعیف است و کار جامعه شناس ، شناسایی مساله بیماری زا میباشد و خلق سازمان مداوا کننده و البته نه مداوای مستقیم و یا مهندسی جامعه .

مثال: «علائم سندروم خستگی مزمن چیست و چگونه میتوان با آن مقابله کرد؟ میلیون‌‌ها نفر در جهان از سندروم خستگی مزمن رنج میبرند، به نحوی که زندگی روزانه آنها تحت تاثیر قرار گرفته و مختل شده است.
مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری در ایالات متحده (CDC) به تازگی تخمین زده است که ۳.۳ میلیون بزرگسال آمریکایی مبتلا به این سندرم هستند. عددی که در مقایسه با مطالعات قبلی افزایش یافته است.الیزابت اونگر از مقامات این آژانس بهداشتی، میگوید آمارهای جدید نشان میدهد که سندروم خستگی مزمن به وضوح «دیگر ییماری نادر نیست» (خبر برگرفته از یورونیوز است)

وی ادامه داد: مشاهده میکنیم که در ایالات متحده یک مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری داریم که کارش شناسایی بیماری و کنترل تخصصی آن است ، اما اگر در جامعه ای این مرکز کنترل و پیشگیری وجود نداشت ، تشخیص و شناسایی این بیماری بر عهده جامعه شناس است و گام بعدی پیشنهاد تشکیل مرکز تخصصی درمان این بیماری است. در غیاب یک سازمان کنترل و پیشگیری از بیماری ، این وظیفه جامعه­شناس است که تشخیص دهد جامعه از چه بیماری رنج می­برد ، لذا باید به کشف مساله و توصیف و تبیین آن بپردازد و تخصصی که توانایی درمان دارد را شناسایی کرده و آن را به عهده مراکز تخصصی بسپارد و یا در صورت فقدان مرکز تخصصی درمانی ، تاسیس آن را پیشنهاد کند.

از انجا که این مقاله در جهت بررسی جامعه شناسی درمانی در کشور ایران میپردازد ضمن پرداختن به یک مساله در سطح میانه چون اعتیاد ، ناگزیر به پرداختن به مساله بنیادین و کلان به جهت اهمیت ساختار حکمرانی در بروز بیماری و درمان آن نیز هستیم زیرا جامعه­شناس درمانی به پشتیبانی نظام حکومتی نیازمند است، اگر تعارض منافع میان دولت و نتایج پژوهش­های جامعه ­شناسی پدید آید ممکن است به ناقص و ابتر ماندن کار او منجر شود ، لذا در چارچوب مبحث درمانی این بحث کلان را به موازات مثال اعتیاد پیش می­برم.

بسیار واضح است که چقدر نیاز به دپارتمان جامعه­ شناسی درمانی بعنوان سیستم دفاعی و خود کنترلی جامعه احساس می­شود، جامعه توسعه یافته از مرحله بدوی و ابتدایی عبور کرده نیازی به شیخوخیت افراد کهنسال بواسطه موی سفید و قداست ندارد. یک نظام حکمرانی شامل دوبخش عناصر حاکمیتی و کنشگران اجتماعی است . در جامعه توسعه یافته دموکراتیک دست بالا با متن جامعه است و نظام حکمرانی پشت سر جامعه حرکت می کند و مادامی که حمایت عمومی را داشته باشد در موازنه و تعادل بسر خواهد برد.

قلبی گفت: اما ساختار کارکردی جامعه پیشا مدرن وجه اشتراکی با جامعه توسعه یافته ندارد، گروهی از افراد کنترل نظم اجتماعی را برعهده گرفته و با طراحی نظام اقتصادی ، توزیع ثروت را مطابق تفسیر خود و براساس تضمین ماندگاری­شان تنظیم می­کنند . چون منابع ثروت و کنترل آن را با فرهنگ ایدئولوژی زده در اختیار دارند .

و این سئوال اساسی پیش می­آید که آیا در جهانی که جوامع توسعه یافته الگوی آن هستند و سمت­گیری مهاجرت منابع انسانی به سوی آنان است و هر سیستم حکومتی در بیلان دهی، خود را با آنان مقایسه می­کند . یک نظام حکمرانی پیشا مدرن می­تواند به بقای خود ادامه دهد ؟

وی افزود: امر قدسی که نهاد قدرت ، برای مشروعیت بخشی به خود سعی می کند آن را استخدام کند در حال از دست دادن اعتبار خود است . هرگاه مرجعیت جامعه برای گره­گشایی و حل مشکلات و درمان بیماری­های اجتماعی و جامعگی به نهادهای بیطرف علمی سوگیری کند آنگاه توسعه آغاز خواهد شد. نظام فرهنگی ، مرجع اصلی تامین اطلاعات‌ مورد نیاز کنش اجتماعی است و اگر از سوی نظام شخصیت پشتیبانی نشود دچار بحران و فروپاشی خواهد شد، بنابر این یک نظام توتالیتر استبدادی بر مبنای نظام سایبرنتیکی جامعه توسعه یافته کار نمی کند و دوام آن به توان استبداد وابسته است .

قلبی افزود: بدون اینکه بخواهم منکر ارزش های دینی و کارکرد مفید دین در قوام و دوام جامعه باشم ، بر این باورم که در جامعه توسعه یافته لازم است که جایگاه دین و کارکرد آن در ساختار اجتماعی شناسایی و تعریف شود در غیر اینصورت با این روند تغییر ، مرجعیت خاص دین رو به افول خواهد نهاد و بتدریج مضمحل خواهد شد . در اهمیت ساختار و کارکرد در نظام مدرن و پیشا مدرن ناگزیر از توضیح بیشتری هستم . در روایتی از حضرت علی آمده که فرمودند: سلونی قبل ان تفقدونی فا نّی بطرق السّماء اعلم منّی بطرق الأرض (نهج البلاغه خ ۱۸۹). شخصی بنام سعد بن ابی وقاص پدر عمر بن سعد پرسید در سر و صورت من چند تار مو وجود دارد ؟ حضرت پاسخ داد که پدر و مادرت به عزایت بنشیند که پاسخ من چه مشکلی را از تو حل می کند .

قلبی افزود من از هوش مصنوعی همین سئوال را پرسیدم به تفصیل از جغرافیا و نژاد و ژن و سن تعریفی ارائه داد و گفت در سر یک انسان بالغ ۳۰ ساله بین ۱۰۰ تا ۱۵۰هزار تار مو می تواند وجود داشته باشد. غرض از طرح این نکته خلع اعتبار از دین نیست بلکه توجه دادن به اهمیت مرجعیت پاسخگویی است که در جامعه توسعه یافته از دین به علم کوچ کرده است . و در اهمیت جایگاه نظام فرهنگی در نظام سایبرنتیک پارسونز به روشنی می توان آثار آن را مشاهده کرد . نظام فرهنگی ، منشا کنش اجتماعی در جامعه تفکیک یافته و درون ساخت و مدرن است و از علم الهام می گیرد تا دین و در شکل دادن me یا همان من اجتماعی نقش اصلی را ایفا می کند . دین بتدریج از مرکز الهام بخشی و فرهنگ سازی فاصله می گیرد ، هوش مصنوعی در حال جایگزینی است و از آنجا که پاسخ به نسبت یکسانی به سئوال کنندگان از هر نقطه زمین می دهد در سامان بخشی به جامعه واحد جهانی هم حرف اول را می­زند .

در پایان قلبی گفت جمع بندی اینکه اگر بخواهیم یک طرح اجرایی برای حل مسائل اجتماعی بر اساس جامعه شناسی تالکوت پارسونز ارائه کنیم ، این برنامه را به این ترتیب مرتب کرد:

۱- تعیین نظام ارزشگزاری و تبیین نظام فرهنگی

۲- طراحی ساختار و سلسله مراتبی که واجد کارکرد باشد

۳- شناسایی کژکارکردی ها و تشخیص ناکارآمدی ناشی از آنها

۴- درمان جامعه مبتلا به کژکارکردی

۱-تعیین نظام ارزش­گذاری: مراد همان نظام فرهنگی است که در راس نظام سایبرنتیکی پارسونز قرار دارد . و اطلاعات مورد نیاز کنشگران جامعه را تامین می کند و در تعیین شکل گیری نظام شخصیت حرف اول را می زند و ارگانیسم زیستی بر اساس آن استوار می شود .

نظام فرهنگی در یک جامعه آزاد توسعه یافته دموکراتیک بر دستاوردهای علمی و بر مدار خرد و منطق استوار است . جامعه در یک مسیر دیالکتیکی بسوی انتخاب بیشترین فایده و کمترین هزینه در حرکت است ، قضاوت عمومی بر مدار خرد جمعی و منافع عمومی استوار است . رعایت قانون بمنظور حفظ منافع عمومی خاستگاه فرهنگی پیدا می کند و ترس از مجازات ، انگیزه کنش نخواهد بود . این را می­توان در تفاوت جامعه ای که پرداخت مالیات را یک وظیفه ملی و میهنی می داند و جامعه­ که فرار مالیاتی را زرنگی تلقی می­کند مشاهده نمود.

همانطور که ملاحظه می فرمائید بین نظام حکمرانی و نظام فرهنگی یک رابطه بشدت در هم تنیده وجود دارد ، اگر نظام حکمرانی از نظام فرهنگی مورد حمایت نظام شخصیت برخوردار نباشد و تلاش کند با توسل به استبداد آن را مطیع خود سازد قطعا بیمار است و نیاز به درمان دارد . و اگر تن به درمان ندهد مرگش قابل پیش بینی است . مساله انتخابات در این روزها از این منظر کاملا قابل تحلیل و بررسی است .

اگر ارگانیسم زیستی و نظام شخصیت اطلاعات لازم را از نظام فرهنگی و نظام اجتماعی نپذیرفت طبیعی است که چنین جامعه ای بدون کارکرد خواهد بود و متعاقب آن ، این ساختار بدون کارکرد از میدان خارج خواهد شد و کار نخواهد کرد. بنابر این ابتدا باید به سراغ نظام ارزشگزاری و فرهنگی رفت که مقبولیت لازم را از طرف ارگانیسم زیستی و نظام شخصیت را داشته باشد.

اما با چند مشکل روبرو هستیم ، برای مثال اگر بخواهیم برای جامعه ایرانی یک نظام ارزش­ گذاری دارای کارکرد متصور شویم با چه موانعی روبرو هستیم . یک جامعه مذهبی و سنتی در حال گذار که بخشی از جامعه هنوز دارای ارزش های دینی و مذهبی هستند و بخش جوان و بزرگتر جامعه تحت تأثیر جامعه جهانی به یک فرهنگ جدید سکولار جهانی گرایش دارند.

۲- طراحی ساختار و سلسله مراتبی که واجد کارکرد باشددر این مرحله، باید ساختار و سلسله مراتب جامعه بر اساس نظام ارزش‌گذاری تعیین شده طراحی شود. این ساختار باید به گونه‌ باشد که بتواند نیازهای اساسی جامعه را برآورده کند و به اهداف و آرمان‌ های جامعه دست یابد.

۳-شناسایی کژکارکردی ‌ها و تشخیص ناکارآمدی ناشی از آنها:در این مرحله، باید کژکارکردی ‌های جامعه شناسایی و ناکارآمدی‌ های ناشی از آنها تشخیص داده شوند. کژکارکردی به معنای عدم کارکرد صحیح یک بخش از جامعه است.

۴-درمان کژکارکردی جامعه:در این مرحله، باید برای درمان کژکارکردی جامعه اقدام شود. این کار شامل اصلاح ساختار و سلسله مراتب جامعه، تغییر نظام ارزش‌گذاری و یا ارائه راه حلهای دیگر برای حل مشکلات جامعه است. جامعه شناس گروههای متخصص را که واجد توانایی درمان هستند را شناسایی می کند و سازمان ها و انستیتو های مرتبط را معرفی می کند .

در خصوص راهکارهای پیشنهادی قلب گفت:

Adaption ایجاد گفتگوی بین نسلی و بین فرهنگی: برای حل این چالش، باید گفتگویی بین نسلی و بین فرهنگی در جامعه ایرانی شکل بگیرد. این گفتگو باید بر اساس احترام متقابل و درک تفاوت ها باشد.

Goal attainmentهدفمندی یا ا رزشهای مشترک: با وجود تفاوت ‌های موجود، ارزشهای مشترک نیز در بین اقشار مختلف جامعه ایرانی وجود دارد. ترویج این ارزشهای مشترک مانند احترام به انسان، عدالت، آزادی و صلح می‌تواند به ایجاد انسجام و همبستگی در جامعه کمک کند.

Integration نهادینه کردن ارزشها در ساختارهای اجتماعی: برای استمرار و پویایی نظام ارزش ‌گذاری، لازم است این ارزشها در ساختارهای اجتماعی مانند نظام آموزشی، نظام حقوقی و رسانه ‌ها نهادینه شوند.

Latency   آگاهی‌ بخشی و آموزش: آموزش و آگاهی‌بخشی به اقشار مختلف جامعه، به ویژه نسل جدید ، در مورد اهمیت نظام ارزش‌گذاری و نقش آن در جامعه و همبستگی جامعه است.

حمایت از نهادهای مدنی: نهادهای مدنی می‌توانند نقش مهمی در ترویج و نهادینه کردن ارزشها در جامعه داشته باشند. حمایت از این نهادها می‌تواند به تقویت نظام ارزش‌گذاری در جامعه کمک کند.

نکته: دستیابی به یک نظام ارزشگذاری کارآمد که از سوی کنشگران حمایت می شود در جامعه‌ مانند ایران، فرآیندی -زمان ‌بر و پیچیده است. صبر، حوصله و تلاش همگانی برای حل این چالش نیاز است.

-اجرای طرح حل مسائل اجتماعی نیازمند مشارکت و همکاری همه افراد جامعه است.

-برای اجرای موفق طرح، لازم است دپارتمانی از سوی متخصصین جامعه­شناس با رویکرد اصلاحات یا همان درمان با حمایت (نه دخالت) از سوی نظام حکمرانی تشکیل شود و منابع مالی و انسانی کافی آن تامین شود .

-چنین مجموعه ای که بر مبنای دانش جامعه شناسی عمل می کند ویژگی بینا رشته ای دارد و به طور مداوم بر اجرای طرح باید از سوی متخصصان همه رشته های علمی مرتبط از کارشناسان اقتصادی تا روانشناسان و کارشناسان علوم اجتماعی تحت نظارت و ارزیابی قرار بگیرند تا در صورت نیاز اصلاحات لازم انجام شود.

در پایان دکتر تنهایی به سه نکته اشاره کرد. نخست اینکه شرح آقای قلبی شرح خوبی بود که از دایره پارسنز خارج شد و نوپارسنزی بود و این مطلب بسیار خوبی است؛ یعنی یک نوع ویرایش یا تلفیق نظری است. آقای قلبی را دارای این استعداد می­بینم که یک نظریه تلفیقی ارائه کنند. این کار نوپارسنزی را پسندیدم. دوم این­که تحلیل پارسنز یک تحلیل کلان است و آقای قلبی از این منظر عدول کرد و خرده نظام را طرح کرد. یعنی در subsystem مد نظر پارسنز توقف نکرد و وارد خرده نظام یا subculture شد یعنی دقیقاً همان منظری که منتقدان بر پارسنز وارد می­کنند. منتقدان معتقد بودند که گفتن فرهنگ غلط است و باید از اصطلاح فرهنگها و جوامع استفاده کرد. همین مطلب مد نظر شیکاگویی ‌ها است آنها نیز از واژۀ جهان­ها استفاده می­کنند. مثلاً مرتن که از منتقدان پارسنز است به چهار خرده فرهنگ در سنخ­ های به‌هنجار (همنواگرایی) و کج­رو (به ترتیب، آداب ­گرایی، واگرایی و شورشی) اشاره می­کند (توضیحات بیشتر را در کتاب مدرنیته در گذار: نسل دوم نوشته­ ام)، به این معنی گروههایی در یک نظام فرهنگی وجود دارند که راه­ها و اهداف (Means & ends) متفاوت و متضادی دارند و راه­های جدیدی را جایگزین می­کنند. همین مطلب، نقطه عزیمت مرتن از پارسنز است. یعنی یک دیدگاه کل­ گرای ساخت­ گرا به یک دیدگاه کارکردگرا حرکت کرد. آقای قلبی سایبرنتیک پارسنز را خوب به خرده فرهنگها وصل کرد. این ویرایش نظری در پارسنز خوب بود. نکته سوم این­که آقای قلبی اشاره کرد که جامعه­شناس درمانی تا راه­حل پیش می­رود اما این وظیفه جامعه­شناس متعهد هم هست، مثلاً کنت و دورکیم تضاد بین کارگر و کارفرما را می­دیدند و راه حل هم می­دهند که مشکلات بر اساس زمان کار و قانون اجتماعی اصلاح شود. اما جامعه­شناس درمانی باید وضعیت نامطلوب را به مطلوب تبدیل کند. مثلاً مارکوزه با سازمان CIA همکاری می­کرد و افراد زیادی هم بر او خرده گرفتند اما حرف او این بود که می­خواهد با فاشیسم مبارزه کند تا به رهایی و آزادی مد نظر فرانکفورتی برسد پس مارکوزه وارد کار هم شد.

در ادامه آقای تنهایی گفت که آقای قلبی این مسیر را ادامه بدهد و بیشتر روی این مطلب فعالیت کند.  

نشست در ساعت 22:00 پایان یافت.

 

استقلال دانشگاه و ازادی آکادمیک

چند رسانه ای

مجله جامعه شناسی

مجله مطالعات

پیوندها

حمایت از انجمن و حامیان مالی (2)

عضویت در انجمن جامعه شناسی ایران1402

حامی باش