یادداشت روز

تازه‌ها

اعتراضات

 

گزارش نشست‌ها

تهیه‌ی گزارش: سولماز شیخ شعاعی

نشست با هدف معرفی گروه علمی تخصصی جامعه‌شناسی نظری همراه با پرداختن به اهداف و رویکردهای این گروه در دوره‌ی جدید در اول مرداد ۱۴۰۱ در فضای کلاب‌هاوس برگزار شد. در این نشست که با حضور اعضای گروه و برخی از علاقمندان تشکیل شد به بحث‌های متفاوتی پرداخته شد که از آن جمله چیستی جامعه‌شناسی نظری، حوزه‌های مطالعاتی، روند اجرای برنامه‌ها با هدف گسترش این حوزه‌ی علمی و برخورداری از شیوه‌های گوناگون مشارکت اعضا در پیشبرد اهداف گروه بودند.

فراپارادایمی/ ناپارادایمی بودن جامعه‌شناسی نظری

دکتر تنهایی در معرفی جامعه‌شناسی نظری گفت: گروه جامعه‌شناسی نظری اساساً بحث فراپارادایمی را دنبال می‌کند و قادر است در همه پارادایم‌ها کار می‌کند و سعی می‌کند دستگاه نظری همه‌ی نظریه‌پردازان متعلق به پارادایم‌های گوناگون را در حوزه‌ی کار خود بشناسد و البته کار سخت و وسیعی می‌باشد.کار روی ساختاربندی نظریه، شناخت نظریه و تفسیر نظریه است. در ادامه سولماز شیخ شعاعی؛ دبیر گروه جامعه شناسی نظری جهت روشن شدن اذهان و همچنین ارائه‌ی تعریف مختصری از جامعه شناسی نظری با تأکید بر تفاوت نظریه‌های جامعه‌شناسی با جامعه‌شناسی نظری بحث خود را آغاز نمود و گفت: موضوع مورد مطالعه‌ی جامعه‌شناسی نظری، نظریه‌های جامعه شناسی هستند و موضوع مورد مطالعه‌ی نظریه‌ها، واقعیت‌های اجتماعی می‌باشند. واقعیت‌های اجتماعی که توسط نظریه‌ها بررسی می‌شوند، هر آنچه که در جامعه در بستری خاص اتفاق می‌افتد را شامل می‌شوند. بنابراین جامعه‌شناسی نظری اصول و قواعد ساخت نظریه‌ها را معرفی می‌کند که با شناخت این قواعد منجر به فهم بهتر افراد از نظریه‌ها می‌شود.

نکته‌ی دوم این است که با توجه به اینکه جامعه‌شناسان مختلف دیدگاه‌های متفاوتی راجع به یک پدیده‌ی اجتماعی دارند آیا قادر به تشکیل یک شاخه‌ی علمی بر اساس این دیدگاه‌های مختلف هستیم؟ مبحث مطالبه‌گری موضوعی است که در پاسخ به این پرسش به خوبی مسئله را روشن می‌کند. مطالبه‌گری از دیدگاه بلومر که تفسیرگراست، کنش نمادی است بر اساس آگاهی کنشگر شکل گرفته و می‌تواند به کنشی پیوسته تبدیل شود که نشان می‌دهد بر اساس استمرار و سازمان‌یافتگی تبدیل به برساختی اجتماعی شده است. همین مطالبه‌گری از دیدگاه انسجام‌گرایان یک آنومی محسوب می‌شود. از دیدگاه مارکس که تضادگراست، طبقه‌ی ناآگاه به آگاهی می‌رسد و از طبقه‌ی در خود به طبقه‌ی برای خود تبدیل می‌شود. از دیدگاه وبر، مطالبه‌گری یعنی فهم گروه اجتماعی نسبت به موقعیت تغییر کرده است و ما در همین مبحث تحلیل‌های متفاوتی از یک پدیده‌ی واحد داریم و جامعه‌شناسی نظری قادر به ایجاد یک شاخه‌ی علمی از تحلیل‌های متفاوت در خصوص یک پدیده‌ی واحد می‌باشد. یعنی می‌تواند مفاهیم مشترک بین دیدگاه‌های متفاوت را شناسایی کند و اینجا حدود و ثغور جامعه‌شناسی بعنوان یک رشته‌ی علمی مشخص می‌شود.در این مرحله بحث فرامکتبی یا تحلیلی وجود دارد.

استراتژی گروه جامعه‌شناسی نظری در قالب حلقه‌های مطالعاتی

دبیر گروه جامعه‌شناسی نظری ادامه داد: ما در گروه جامعه‌شناسی نظری دو حلقه‌ی مطالعاتی را جهت روند کار ایجاد کرده‌ایم: تخیل نظری و پژوهش‌های نظری. ما در تخیل نظری، ساختار نظریه را در 4 جستار بررسی می‌کنیم: هستی‌شناسی، روش‌شناسی، ایستایی‌شناسی، پویایی‌شناسی. تخیل جامعه‌شناسی نظری که یکی از محمورهای فعالیت این حلقه‌ی مطالعاتی است را اینگونه می‌توان بر اساس نظر میلز شرح داد که معتقد است: هر پدیده‌ای را در فرایند زمان (گذشته، حال، آینده) باید بررسی شود و گیدنز با مثالی این مبحث را توضیح می‌دهد و می‌گوید: ما فردی را در حال نوشیدن قهوه مشاهده می‌کنیم، ما می‌توانیم نوشیدن قهوه را با توجه به نظام تقسیم کار اجتماعی در سه زمان گذشته (تولید، توزیع و فروش قهوه)، حال (قهوه خریداری می‌شود و هر شخصی با شیوه‌ی خاصی و باهدافی با توجه به نوع استفاده آن را دم می‌کند)، آینده (ممکن است برای اشخاصی بی‌خوابی بیاورد، ممکن است اعتیاد به کافئین بیاورد، ممکن است آرامش‌بخش باشد و...) می‌توانیم مطالعه کنیم. ما در بحث تخیل جامعه‌شناسی نظری، نظریه‌های جامعه‌شناسی را در فرایند تاریخی آن بررسی می‌کنیم و از تلفیق نظری‌ای بهره‌مند می‌شویم که دکتر تنهایی بر اساس نظرات میلز، بودن و بوریکو و چند نظریه‌پرداز دیگر انجام داده‌اند.

پژوهش‌های نظری نیز دارای 6 شاخه می‌باشند: تبارشناسی که به افراد تأثیرگذار بر نظریه‌پرداز توجه دارد، معرفت‌شناسی که به زمان و مکان زندگی نظریه‌پرداز و تأثیر شرایط زندگی و تجربه‌های فردی و اجتماعی وی در نظریه‌هایش تأکید دارد، نقد نظری که به سه شیوه‌ی نقد درونی، نقد بیرونی و نقد کاربردی انجام می‌شود، ویرایش نظری که به اصلاح نظریه بر اساس نقدها وارد شده بر آن می‌پردازد، تلفیق نظری که گامی در راستای تونمندسازی نظریه‌های جامعه‌شناسی برای مطالعه‌ی یک واقعیت اجتماعی است و جنبش نظری که به نقاط عطف شکل‌گیری پارادایم‌ها، مکاتب و نظریه‌های جدید از درون نظریه‌ها و مکاتب پیشین توجه دارد. این پژوهش‌های نظری را می‌توان بر اساس ویژگی‌های خاص هر گونه با انتخاب نظریه‌ها، مکاتب و پارادایم‌ها انجام داد.

فقر فرانظری و شکل‌گیری خرافه‌های علمی

الناز شیری؛ مدیر گروه جامعه‌شناسی نظری ضرورت مطالعه‌ی جامعه‌شناسی نظری را مطح کرد و گفت: با جستجو در کتاب‌هایی که در حوزه‌ی جامعه‌شناسی وجود دارد با مفاهیمی نظیر متاتئوری، فرانظریه‌پردازی، بحث‌های خرد و کلان، عاملیت و ساختار، عینی و ذهنی را به وفور روبرو می‌شویم. این‌ها بحث‌هایی هستند که اگر به متن نظریه‌ها مراجعه کنیم معمولا چنین تقسیم‌بندی‌هایی را پیدا نمی‌کنیم و هیچ نظریه‌پردازی نمی‌گوید که من در سطح خرد یا کلان مطالعه می‌کنم، هیچ نظریه‌پردازی اذعان نمی‌دارد که من عینی یا ذهنی کار می‌کنم. درواقع این‌ها مسائلی هستند که شارحین جامعه‌شناسی به آن می‌پردازند و سعی می‌کنند تقسیم‌بندی‌هایی را داشته باشند تا به شرح نظریه یاری برسانند. بر همین اساس است که یکی از هدف‌های مهم در جامعه‌شناسی نظری بحث دسته‌بندی پارادایم‌های علمی است و برای نیل به این هدف باید رویکردی فراپارادایمی داشته باشیم. ولی به این معنا نیست که به پارادایم توجه نداریم؛ ما پارادایم‌های علمی و تفاوت‌های آن‌ها را شناسایی می‌کنیم، اما به دلیل اینکه حدود و ثغور یک رشته‌ی علمی به نام جامعه‌شناسی را مشخص کنیم، بایستی شباهت بین پارادایم‌های علمی را نیز مورد تأکید قرار دهیم. برای این کار ما نیاز داریم که بررسی کنیم تاکنون در تاریخ جامعه‌شناسی بین شارحین چه دسته‌بندی‌هایی وجود داشته و بر اساس منطق‌های مسلم، موجود و منطقی که دارای اعتبار باشند، بهترین شکل دسته‌بندی پارادایم‌های علمی را انجام دهیم.

بحث دیگر بحث تشتت علمی در نظریه‌های جامعه شناسی است. ما به دلیل فقر فرانظری داریم است که در تشتت تحلیل‌های جامعه‌شناختی گرفتار شده‌ایم و این مطلب در نبود یا کمبود مطالعات در حوزه‌ی جامعه‌شناسی نظری بیشتر نمود پیدا می‌کند. به این دلیل است که وقتی ما در جامعه‌شناسی نظری می‌خواهیم از حوزه‌ی مکتبی مفاهیم خارج شویم و به سطح مفاهیم فرامکتبی یا تحلیلی برسیم، با مشکلاتی مواجه می‌شویم که نمی‌دانیم چگونه جامعه‌شناسی را فراتر از پارادایم‌ها، می‌توان دارای اصول، قواعد و مفاهیی دانست که محدوده‌ی مطالعات جامعه‌شناختی را مشخص می‌کنند. هر جامعه شناسی با هر تعلق پارادایمی، خودش را متعهد به این قواعد و اصول دانسته تا در حوزه‌ی جامعه‌شناسی قرار گیرد. در این صورت است که ماآن فرد را بعنوان نظریه‌پرداز جامعه‌شناسی مورد مطالعه قرار می‌دهیم و بر همین اساس می‌توانیم بگوییم که برچسب خردگرا بودن به یک نظریه‌پرداز نادرست است، به این دلیل که موضوع مطالعه‌ی جامعه‌شناسی واقعیت‌های اجتماعی هستند که پدیده‌های جمعی می‌باشند. پدیده‌ی جمعی هرگز خرد نخواهد بود، دارای تاریخ است و بسترهای فرهنگی و اجتماعی دارد؛ حال چگونه یک نظریه‌پرداز می‌تواند خرد باشد.

ضرورت تمییز تحلیل‌های جامعه‌شناختی از شبه‌جامعه‌شناسی و تحلیل‌های پوپولیستی

ما بر اساس پژوهش‌ها نظری، بخصوص بر اساس معرفت‌شناسی نظریه‌ها می‌توانیم دلایل رد دوگانه‌های کاذب در شرح شارحین نظریه‌های جامعه‌شناسی را مورد بررسی قرار دهیم. برخی از مقالات می‌نویسند که هدف فرانظریه‌پردازی رسیدن به یک وحدت نظری در سطح مفروضات بنیادی سازنده‌ی نظریه‌هاست. این در واقع همان چیزی هست که ما در حوزه‌ی جامعه‌شناسی نظری دنبال می‌کنیم و قصد داریم نظریه‌ها را توانمند کنیم تا در زمان کنونی بتوانیم بر اساس آن‌ها، تحلیل‌های درست انجام دهیم. زمانی که بنیانگذاران جامعه‌شناسی به مطالعه‌ی واقعیت‌های اجتماعی می‌پرداختند، بسیاری از عناصر اجتماعی موجود در جامعه‌ی کنونی وجود نداشت؛ مثل اینترنت و شبکه‌ی روابط مبتنی بر آن. بنابراین ما از هیچ کدام از بنیانگذاران جامعه‌شناسی انتظار نداریم که کنش متقابل اجتماعی بر اساس این فضا را تحلیل کرده باشند. اما در حوزه‌ی جامعه‌شناسی نظری می‌توانیم قابلیت تحلیل این نظریه را با تلفیق و ویرایش بالا ببریم. در مقاله‌ای دکتر کچویی عنوان کردند که ما اگر نتوانیم فرانظریه‌پردازی را گسترش دهیم، جامعه‌شناسی‌های متعددی خواهیم داشت که در حد یک روایت باقی می‌مانند. اینجا لازم است که توضیح دهیم هر روایتی قرار نیست که نقش جامعه‌شناسی بازی کند، بسیاری از تحلیل‌ها شبه‌جامعه‌شناسی یا تحلیل‌های پوپولیستی هستند و ما برای گذر از شبه‌جامعه‌شناسی باید متوجه این نکته باشیم که جامعه‌شناسی اصول و قواعد مشخصی دارد. از سوی دیگر تنوع دیدگاه در جامعه‌شناسی عیب نیست و نشان می‌دهد این رشته‌ی علمی قادر است دیدگاه‌های متفاوت را به رسمیت بشناسد و در عین حال، حدود علمی خود را حفظ کند. نکته‌ی مهم دیگر این است که پس از تلفیق نظریه که به متاتئوری یا فرانظریه دست می‌یابیم، باز هم این فرانظریه در یک دسته‌بندی پارادایمی جا می‌گیرد. قرار نیست ما با ساختن فرانظریه از مرزهای رشته‌ی علمیِ جامعه‌شناسی که پارادایمیک بودن آن است، عبور کنیم. نکته‌ی پایانی اینکه اعتبار یک نظریه به میزان سازگاری و انسجام درونی عناصر آن نظریه بستگی دارد نه به ارتباط آن با شرایط جدید. اگر نظریه با شرایط اکنون جامعه ما همخوانی ندارد، به معنای بطلان نظریه نیست. بلکه به این معنا است که ما باید بر اساس اصول جامعه‌شناسی نظری دست به اصلاح و توانمند کردن آن نظریه برای تحلیل‌ موقعیت‌های کنونی جامعه بزنیم.

 

استقلال دانشگاه و ازادی آکادمیک

چند رسانه ای

مجله جامعه شناسی

مجله مطالعات

پیوندها

حمایت از انجمن و حامیان مالی (2)

عضویت در انجمن جامعه شناسی ایران1402

حامی باش