درباره خدمت پروژه تاریخ شفاهی ایران به مطالعات جامعه شناسی

علی اصغر سعیدی*

دکتر حبیب لاجوردیحبيب لاجوردي، بنیان­گذار پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد در روز سوم مردادماه سال 1400 بعد از طی یک دوره طولانی بيماری در شهر واشنگتن درگذشت. او کوچکترین فرزند حاج سيد محمود لاجوردی، بنيانگذار گروه صنعتی بهشهر بود. حبيب در خرداد ماه 1317 در تهران متولد شد. تحصيلات ابتدایي را در تهران گذراند و در سال 1329 به امریكا رفت و دیپلم متوسطه را از دبيرستان اسكار اسدیل در نيویورك در سال 1335 دریافت کرد. حبيب لاجوردی مدرک ليسانس را از دانشگاه فني یل (Yale ) در سال 1340 و فوق ليسانس مدیریت بازرگاني را از دانشگاه هاروارد در سال 1342 دریافت کرد. او بعد از اتمام تحصيلات در مهر 1342 از امریکا به ایران مراجعت کرد و تا پایان عمر خدمات مهم و ماندگاری به اقتصاد و فرهنگ ایران انجام داد. نخست به گروه صنعتی بهشهر پیوست و با سازماندهی مجددی که در تشکیلات آن گروه انجام داد راه توسعه آن را هموار کرد.[1] الگویی که او در این گروه به اجرا گذاشت شبیه به مدل سازماندهی تشکیلات در جنرال موتورز توسط آلفرد اسلون مدیرعامل وقت آن بود.[2] سپس در سال 1348 هنگامی‌که رشد صنعتی ایران شروع شده بود و ضرورت تربيت مدیران حرف‌ه­ای بيش از پيش آشکار می‌­شد ایده تاسیس مرکزی مانند مدرسه مدیریت هاروارد را مطرح کرد. این مرکز تحت نام «مرکز مطالعات مدیریت ایران» با همكاري مدرسه بازرگانی دانشگاه هاروارد و با همكاري دولت و بخش خصوصي ایران در سال 1349 تأسيس شد و تا زمان وقوع انقلاب اسلامی مدیران حرف‌ه­ای زیادی را تربیت و در اختیار بخش خصوصی و سازمان­‌های دولتی قرار داد. اگرچه این دو خدمت او شایسته بحث و بررسی بیشتری است اما در محافل دانشگاهی دکتر لاجوردی را معمولاً به خدمتی که به تهیه و تدوین «مجموعه تاریخ شفاهی ایران» کرده است می‌شناسند.

حبیب لاجوردی در مقاله‌­ای که در مجله مطالعات ایران (Iranian Studies) به چاپ رساند توضیحاتی در مورد چگونگی شروع پروژه تاریخ شفاهی ارائه کرد: در پاییز سال 1359 ادوارد کنان، رئیس مدرسه هنر و علوم در دانشگاه هاروارد پیشنهاد ساماندهی پروژه تاریخ شفاهی ایران را به او داد. کنان که متخصص امور شوروی بود فکر می­کرد که مشابهت­‌هایی بین انقلاب اکتبر روسیه و ایران وجود دارد از این نظر که در هر دو انقلاب تعداد زیادی از نخبگان به غرب مهاجرت کرده­‌اند. بنابراین، فرصت استثنایی پیش آمده بود تا اطلاعات و روایت تاریخ زندگی آنان جمع‌آوری شود.[3] تا آن زمان روشن شده بود که مطالعات عمیق درباره تاریخ معاصر ایران به سبب کمبود اطلاعات تاریخی مشکل است. خود حبیب لاجوردی هم در زمانی که برای پایان نامه دکتری خود در مورد اتحادیه­‌های کارگری در دانشگاه آکسفورد مشغول به تحصیل بود این فقدان را حس کرده بود.[4] یکی ازعلت­‌های امر وجود رژیم اقتدارگرای شاه بود که امکان دسترسی به اسناد دولتی را سخت می­‌کرد. در نتیجه محققان باید به آرشیوهای خارجی رجوع می­‌کردند. منابع دیگر اطلاعاتی مانند روزنامه‌­ها نیز به دلیل سانسور موجود حقایق مهم را به چاپ نمی‌رساندند. به علاوه، خاطره نویسی نیز چه به صورت خودنوشت و یا دگر نوشت معمول نبود و تعداد اندکی از نخبگان به این کار مبادرت می­‌کردند. بنابر این، محدودیت‌­های موجود انجام این پروژه را بسیار ضروری کرده بود.

پروژه تاریخ شفاهی ایران با موافقت دکتر لاجوردی در پاییز سال 1360 در مرکز مطالعات خاورمیانه‌­ای دانشگاه هاروارد آغاز شد. نخست تعداد مصاحبه آزمایشی در زمستان آن سال انجام شد و کمیته‌­ای نیز به عنوان مشاور طرح متشکل از اساتید بنامی چون آروند ابراهامیان، جیمز بیل، روی متحده و علی بنوعزیزی انتخاب شدند. برای این پروژه درخواست کمک شد و انجمن ایرانیان، بنیاد فورد و صندوق خیریه ملی برای علوم انسانی امریکا تامین مالی آن را بر عهده گرفتند.

اهداف پروژه نیز به این صورت اعلام شد که نخست، روایت شخصی افرادی که نقش مهمی در وقایع سیاسی و تصمیم گیری­‌های چهار دهه اخیر بازی کرده­‌اند جمع آوری گردد. البته بعدها به جز نخبگان سیاسی روایت تعداد دیگری از چهره‌های فرهنگی، مذهبی و علمی نیز جمع آوری شد. اولین هدف این پروژه این بود که با جمع آوری روایت­‌ها تصویری از چگونگی تصمیم گیری­‌های داخلی و خارجی نظام سیاسی تهیه شود. دوم اینکه، پیشینه و دلیل اتخاذ برخی سیاست‌ها و تصمیمات مشخص شود و سوم اینکه، چهره‌های مهم سیاسی در تصمیم گیری‌ها مشخص شوند.

بعد از این مرحله فهرستی از مصاحبه شوندگان تهیه شد و نخبگان سالمند در الویت مصاحبه قرار گرفتند. در مدت کمتر از یک دهه با بيش از 130 نفر از نخبگان سياسی ، فرهنگی و اقتصادی دوران پهلوی مصاحبه شد و روایت زندگی آنها از نوار پیاده و به‌تدریج در اختیار محققان قرار گرفت.

مسأله دیگری که مورد توجه قرار گرفت که تا حد امکان افراد روایت زندگی سیاسی خود را با کمترین دغدغه بیان کنند توافق رسمی و حقوقی بین روایت‌کننده و دانشگاه هاروارد بود. امکانات دانشگاه هاروارد در مورد دادن تضمين نگهداری ثبت روایت افراد براساس درخواست روایت کنندگان ممکن بود. به طور مثال، متن نوشتاری روایت‌­های دکتر عاليخانی سال 1399 منتشر شد در حالیکه مصاحبه‌­ها در سال 1365 و 1366 انجام شده بود. چون احتمالاً به درخواست او قرار بود هيچ کس از چنين مصاحبه‌­ای تا بعد از مرگ روایت کننده با خبر نباشد. در نتیجه، این پروژه از نظر مقام گردآوری تا آنجایی‌که ممکن بوده است اصول پروژه‌­های تاریخ شفاهی را به دقت انجام داده است و رعایت این اصول در عینیت بخشی روایت­‌ها امری اساسی بوده است. اما با وجود این، انتقادهای مختلفی به پروژه­‌های تاریخ شفاهی به طور اعم و تاریخ شفاهی هاروارد به طور اخص شده است. در این نوشته به انتقاد تاریخ نگاران رسمی که این پروژه را مورد انتقاد قرار می­‌دهند پاسخی داده نمی­‌شود. اما روی سخن با برخی محققان و تاریخ نگارانی است که به اصل منابع تاریخ شفاهی انتقاد دارند. این دسته از محققان ترجیح می‌­دهند از مدارک متقن استفاده کنند و از نظر آنها مدارک متقن مدارک رسمی و گزارش‌­هایی است که به دقت و در زمان رویداد تهیه شده است. آنها استفاده از خاطره نگاری و روایت­‌ها را ساختن خانه بر روی آب می‌­دانند. چنین دیدگاهی حداقل از نظر برخی فلاسفه علم اجتماع و تاریخ گفته درستی نیست. تاریخ نویسی بر اساس متون شنیداری یا همان روایت­‌ها یا خاطره نگاری­‌ها عمر کوتاهی در ایران دارد. در همین مدت نیز محققان تاریخ کم و بیش روی خوشی به این روایت­ها نشان نمی‌­دهند و کماکان به دنبال اسناد متقن در هر گوشه‌­ای هستند. برخی هم که از این متون استفاده می­‌کنند، شرمنده از دست نیافتن به اسناد متقن، چنین کاری می­‌کنند. اما بحث ما این است که شیوه كذب و صدق منابع تاريخ شفاهي و خاطره‌­نگاری­ها نیز مانند اسناد متقن و متون تاریخی یکی است. اولين مساله كه بايد توجه داشت اين است كه منابع تاريخ شفاهي (كه با تمام تمهيدات لازم تدوين مي­‌شوند) از جمله خاطره‌­نگاری و حدیث نفس­‌ها مانند متون تاریخی گزاره‌­هاي پايه‌­اي هستند كه بر اساس آنها پيدايش علوم، از جمله علوم تاريخي ممكن مي گردد. توليد اين گزاره­‌هاي پايه به چند علت گسترش یافت كه باعث شده است تا جايگاه تاريخ شفاهي روز بروز اهميت بيشتري پيدا کند. اگرچه در مقام گردآوري تلاش‌هاي بسياري صورت گرفته است اما بحث معرفت شناسي آن در مقام داوري هنوز جاي كار زيادي دارد. سوال معرفت شناختي در مورد مقام داوری روايت­‌هاي گردآوري شده به انحای مختلف قابل بحث است. برخي محققان تاريخ شفاهي، مقام گردآوري داده‌­هاي تاريخ شفاهي يا توليد گزاره­‌هاي پايه را با مقام داوری یکسان گرفته و روایت­‌های تاریخ شفاهی را گزاره‌­هایی تلقی می­‌کنند که چون از جهان خارج و واقعیت گزارش می‌دهند گزاره­‌هاي صادقي هستند. در حالیکه برای عده‌­ای دیگر تنها گزاره‌­های پایه هستند که بر حسب نظر راوی از رخدادهاي واقعي در عالم خارج خبر مي دهند اما مقام داوري و يافتن معيار صدق و كذب مقام متفاوتي است. از منظر این رهیافت، ماندگاري گزاره­‌هاي پايه در تاريخ شفاهي امر معرفت شناختي مهمي است. نخست در باره ماهیت گزاره‌­هاي پايه باید گفت که گزاره­‌هایي هستند که بيان واقعيت خارج می­‌کنند. در تاريخ شفاهي اگرچه ممكن است مطلبی از سوي راوي گزارش شده باشد و از نظر او پايه حقيقت قلمداد شود و خبر از عالم واقع بدهد، اما پذيرفتن گزاره‌­هاي پايه در علم بخاطر ريشه داشتن آن در حقيقت نيست و ما آنها را به خاطر واقع نمايي صددرصد شان نيست كه مورد توجه قرار مي‌­دهيم زيرا اگر چنين اطميناني وجود داشت ديگر بحثي در ميان نبود. البته تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد تمامی اقدامات لازم را برای ثبت درست این گزاره­‌های پایه انجام داده است. اما اين گزاره­‌هاي پايه تجربه‌­اي فردي­‌اند يا انديشه فردي هستند كه بايد در فرايند اتفاق ذهن‌ها يا ميان انديشه‌­اي شدن قرار گيرند. در اينجا منظور از ميان انديشه‌­اي بودن، يعني جمعي بودن است. لذا تجربه ذهني فردي ميان انديشه­‌اي نيست يعني هنوز جمعي نشده است. در علم تاریخ شفاهی بايد همه بتوانند در آزمون صدق و کذب روایت و انجام گزاره‌­هاي پايه يا علمي مشاركت كنند. پس تمايز است بين گزاره پايه حاصل از تجربه ذهني، يك انديشه اي يا ميان- دو انديشه اي (بين الاذهاني) و گزاره‌­هاي پايه ميان انديشه‌­اي. البته ممکن است روایت­‌ها گزاره­‌هاي پايه‌­اي باشند و هميشه هم گزاره پايه بمانند و كسي هم در صحت و سقم آن هم مشاركت نکند.

تاريخ، چه شفاهی و چه مکتوب، فراوان است از گزاره‌های پایه. گزاره پایه گزاره‌­ای است که از عالم خارج گزارش می‌­دهد. بطور مثال، روایت رزمنده‌­ای که روایت­‌های خود را از عملیات جنگی می‌­دهد، یا کارگری که از نحوه خصوصی سازی کارخانه و بیکار شدنش روایت می‌­کند گزارش‌هایی قطعی محسوب نمی­‌شوند. به عبارت ديگر، اين گزاره­‌ها قابل دگرگون شدن هستند و هر لحظه ممكن است در آینده تغییر كنند. براساس تفسير هابرماس از تعلق­‌هاي بشري گزاره­‌هاي پايه در تاريخ شفاهي را نمی­‌توان گزاره­‌های جاودان تلقی نمود و نمی‌­توان پذیرفت که هر کس هر چه روایت كند به واقعیت دگرگونی ناپذیري رسیده است.[5] اگرچه خود فرد روايت كننده خبر از واقعيتي مي­‌دهد كه كاملاً صحت آن را تاييد مي كند. اصلاح پذیری این روایت­‌ها این سوال را پیش می‌­آورد که ما چه چیزی را باید پایه قرار دهیم؟ سوالي كه در اينجا مطرح مي­‌گردد اين است كه اگر محقق به صدق و كذب گزاره‌هاي پايه نپردازد چگونه مي‌­توان فهميد كه متون را درست فهميده است؟ بر اساس نظر هابرماس می‌­توان اين بحث را مطرح کرد كه اجماع عالمان ملاك فهم درست از متون شنيداري است. با اين حال اين اجماع ممكن است با انگيزه و هدفي كه روايت كننده در توليد گزاره اوليه دارد منافات نيز داشته باشد. در اين حالت ملاك انگيزه و هدف توليد كننده گزاره نيست بلكه ملاك باز هم اجماع عالمان است. بدين سبب ارزش گزاره‌هاي پايه و تعيين صدق و كذب آن به اجماع عالمان بستگي دارد. معني فهم صدق گزاره‌­هاي پايه، اجماع عالمان است. اين ادعا اين روایت‌­ها را كه واقعي هستند مخدوش نمي­‌كند. اين گزاره‌­ها در حقيقت از منظر روايان درست هستند و گزارش از عالم واقع مي‌­باشند. اگر تاریخ جنگی است باید اساس آن روایت­های رزمنده‌­هایی باشد که از عالم جبهه‌­ها گزارش می‌­دهند. همین و بس. اما در مقام داوري اجماع عالمان است كه به صدق و كذب آنها راي مي‌­دهد. به عبارت ديگر، اين فرايند از توليد علم تاریخ شفاهی را نمي­‌توان با اتكاء بر فرد یا افراد روایت­گر ساخت. هرچند كه مي­‌توان مدعي شد كه چنين اجماعي روی گزاره­‌های پایه به ارزش‌های اجتماعی جامعه وابسته است. با وجود این، هرچند كه اجماع عالمان بر روي فهم درست از گزاره‌­ها ممكن است با استنباط راوي از درستي روايت خود متفاوت باشد اما آنچه در اينجا است جنبه میان اندیشه‌ای روايت است. اجماع عالمان همان بحث میان اندیشه‌­ای است. یعنی آنچه بر آن اجماع می­‌شود. لذا روایت‌­های افراد در هر موضوعی باید مورد تایید اجماع عالمان قرار گیرد تا گزاره‌­ای علمی شود. یعنی همه در آزمون صدق و کذب آن و انجام آن مشارکت کنند.[6] بنابراین گردآوری و نقل روایت تنها راه را بر گذر از تجربه ذهنی به میان ذهني يا اندیشه‌­ای باز می­‌کند.

آنچه پروژه تاریخ شفاهی ایران بعد از مقام گردآوری روایت­‌ها، تاکنون با آن روبرو بوده صدق نسبی این روایت­هاست، چون محققان زیادی در پژوهش­‌های تاریخی خود در کنار سایر مدارک تاریخی از آن استفاده می­‌کنند و روز بروز رجوع به این منبع تاریخی گسترش هم یافته است. تحقیقات مختلفی در حوزه جامعه‌شناسی تاریخی، جامعه‌شناسی اقتصادی تاریخی و جامعه‌شناسی سیاسی از این مصاحبه­‌ها به نحو مطلوبی استفاده کرده است. در بسیاری موارد روایت‌های این پروژه نوری بر تاریکی­‌های تاریخ سیاسی و اقتصادی دوره معاصر ایران انداخته است. به طور مثال، روایت مدیران سازمان برنامه و بودجه، بانک مرکزی و وزارت اقتصاد و دارایی به روشن شدن دلایل رشد اقتصادی دهه 1340 و دلایل افول تکنوکرات‌های این دهه انجامید.[7] در حالیکه تحقیقات اندکی در این زمینه آنهم بر اساس اسناد رسمی وجود داشت. به عبارت دیگر، می توان بین مطالعات تاریخ اقتصادی ایران قبل و بعد از تدوین پروژه تاریخ شفاهی هاروارد تمایز قائل شد. بسیاری از محققان علوم سیاسی از روایت‌­های این پروژه بهره برداری زیادی کردند و تحلیل­‌های گرانسنگ تری ارائه کردند، اگرچه ممکن است در برخی موارد استفاده از این روایت‌­ها گزینشی صورت گرفته باشد. همچنین روایت­‌های پروژه تاریخ شفاهی در حوزه جامعه شناسی اقتصادی با دید تاریخی نیز خدمت زیادی کرده است. به طور مثال، شواهد و قراینی از چگونگی شکل گیری اتاق بازرگانی در ایران به عنوان یک گروه شاخص همسو وجود نداشت. اما روایت­‌هایی که در این مدت گردآوری شد نه تنها حد قوام و استقلال این اتاق را روشن کرد، بلکه از چگونگی رابطه آن با شاه و دولت در دوره­‌های مختلف حکایت­‌ها دارد. اما بیش از همه، این روایت­‌ها به توسعه کارهای پژوهشی در حوزه جامعه‌شناسی سیاسی که به روابط قدرت، فهم عملکرد نخبگان سیاسی و رابطه بین شاه و نهادهای دیگر سیاسی می‌پردازد منجر شده است. در اصل این پروژه به تاریخ کنش نخبگان در عرصه سیاسی در رژیم شاه، اعم از ارتشیان، بورکرات‌ها و تکنوکرات‌ها پرداخته است. به‌هرحال، صرف نظر از انتقاداتی که به برخی مصاحبه‌­ها وارد شده است، تردیدی وجود ندارد که این روایت­‌ها به تحقیقات سیاسی و اقتصادی کمک شایانی کرده است و به طور کل پروژه تاریخ شفاهی ایران مورد اجماع عالمان قرار گرفته است و می توان با رعایت اصول روش شناسی و نیز استفاده از اسناد موجود دیگر از آنها استفاده کرد. هرچند این امکان همواره وجود دارد که روایت­ها و اسناد دیگری این اجماع را در آینده خدشه دار کند.

 


*دانشیار گروه توسعه و سیاستگذاری اجتماعی، دانشکده علوم اجتماعی ، دانشگاه تهران


[1] علی اصغر سعیدی و فریدون شیرین کام، موقعیت تجار و صاحبان صنایع در ایران دوره پهلوی: سرمایه داری خانوادگی لاجوردی و لاجوردیان، نشر گام نو، 1385

[2]Sloan, Alfred Pritchard. My years with general motors. Currency, 1990.

[3]Ladjevardi, Habib. "Role of oral history in preparing biographies." Iranian Studies 18.1 (1985): 95-104.

[4]Ladjevardi, Habib. Labor unions and autocracy in Iran. Syracuse University Press, 1985.

[5] عبدالکریم سروش، درسهای در فلسفه علم الاجتماع، نشر نی، 1379

[6] علی اصغر سعیدی، صدق و کذب در تاریخ شفاهی، دو فصلنامه تاریخ شفاهی، پاییز و زمستان 1396، صص 7-10

[7]علی اصغر سعیدی، تحلیل تاریخی روایت ها از کنش اقتصادی در ایران، نشریه پژوهش های انسان شناسی ایران، 1396 سال 7، شماره 2 ، صص ۷-۲۳.